eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔲 در عالم خواب دیدم که به سفر کربلامشرف شده ام . تعداد زوار (ع) زیاد بود سئوال کردم این همه زائر از کجا آمده اند ؟ شخصی جواب داد اینها 124 هزار پیامبر خدا هستند که برای زیارت آقا آمده اند. در صحن اصلی حرم منبری گذاشته بودند که یک آقای بلند مرتبه ای به آن تکیه کرده بود واز حرمت واحترام خاصی برخوردار بود . سئوال کردم ایشان کیستند؟ درجواب گفتند خاتم حضرت محمد(ص) هستند . ناگهان دیدم صدا زدند بگویید محتشم کاشانی بیاید. مقبل می گوید من در خواب گفتم خوشا به حالت که پیغمبر تو را دربین انبیاء صدا میکند. نزد رسول الله آمد وعرض سلام وادای احترام نمود. گفت : محتشم برو به بالای منبر پله پنجم بایست واز آن اشعاری که برای حسینم گفتی برایم بخوان. ادامه دارد... 🏴
🔲 به فرمود:«شعرت را بخوان.»(اینجا لازم است نکته ای را متذکر شوم و آن اینکه، مصراع اول شعر محتشم از پیغمبر است ولی همه فکر می کنند از محتشم است. جریان از این قرار است که پسر محتشم از دنیا می رود و او در رثای فرزندش شعر می گوید. شب رسول خدا(ص) را در خواب می بیند. رسول خدا(ص) به او می فرماید:«تو برای بچة خودت شعر گفتی، چرا برای فرزند من شعر نمی گویی.» به رسول خدا(ص) می گوید من تا به حال در این حوزه شعر نگفته ام و این توانایی را ندارم. (ص) به او می گوید پس بنویس:«باز این چه شورش است که در خلق عالم است» این هدیه من به تو. حالا بلند شو و بنویس. محتشم از خواب که بلند شد، این شعر را ادامه می دهد و این می شود که ترکیب بند معروفی که همه شما دیده و شنیده اید و امروز به برکت اخلاصی که در سرودن آن بوده است ذکر می شود و نصب دیوارهای ما شده است. ادامه دارد... 🏴
🔲برگردیم به ادامه خواب مقبل: رسول خدا به فرمود:«برو بالا و شعرت را بخوان». محتشم می رود پلة اول. فرمود:«برو بالا، پلة دوم» باز فرمود:«برو بالا پلة سوم» باز فرمود:«برو بالا». پیغمبر فرمود:«چون برای فرزندم حسین شعر گفتی حق داری بالای بالا بنشینی. حالا شعرت را بخوان.» شعرش را خواند و حال مجلس عوض شد. صدای گریة زنان از پشت پرده شنیده شد. (ص) فرمود:«دیگر کافی است و محتشم شعرش را قطع کرد و هدیه اش را از دست (ص) دریافت کرد.» [↪️♡@harime_hawra]