فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صاحب کارخونه🏦مازراتی،لامبورگینی و فراری چی میدونی؟!همون که صاحب باشگاه یوونتوس⚽️هم بود اما...😊
#شهید_ادواردوآنیلی💫
#دختران_حورایی🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🎗#بدون_تو_هرگز ۴۹
📢‼️ این داستان واقعی است !!
احمقانه ☹️بود؛ اما من آدمي نبودم که حتي براي يه هدف درست از راه غلط جلو برم؛
حتی اگر تمام دنيا در برابرم صف بکشن. مهم😏 نبود به چه قيمتي... چيزهاي باارزش
تري در قلب ❤️من وجود داشت. ماجرا بدجور بالا 😰گرفته بود. همه چيز به بدترين شکل
ممکن دست به دست هم داد تا من رو خرد و له کنه. 😔دانشجوها 👩🎓سرزنشم مي کردن
که يه موقعيت عالي 😍رو از دست داده بودم😞، اساتيد و ارشدها نرفتن من رو يه اهانت به
خودشون تلقي کردن و هر چه قدر توضيح ميدادم فايده اي نداشت. نميدونم نمي
فهميدن يا نمي خواستن متوجه بشن😠... دانشگاه و بيمارستان🏩 هر دو من رو تحت
فشار دادن که اينجا، جاي اين مسخره بازي ها و تفکرات احمقانه 😒نيست و بايد با
شرايط کنار بيام و اون ها رو قبول کنم. 😖هر چقدر هم راهکار براي حل اين مشکل ارائه مي
کردم فايده اي نداشت😕. چند هفته توي اين شرايط گير افتادم... شرايط سخت و
وحشتناکي 😱که هر ثانيه ⏰اش حس زندگي وسط جهنم رو داشت.
وقتي برمي گشتم خونه تازه جنگ 🛡ديگه اي شروع مي شد. مثل مرده ها روي تخت مي
افتادم؛ حتی حس اينکه انگشتم✋ رو هم تکان بدم نداشتم. تمام فشارها و درگيري ها با
من وارد خونه🏠 مي شد و بدتر از همه شيطان کوچک ترين لحظه اي رهام نمي کرد. در
دو جبهه مي جنگيدم... درد و فشار عميقي تمام وجودم رو پر مي کرد😩! نبرد بر سر
ايمانم و حفظ اون سخت تر و وحشتناک 😢بود. يک لحظه غفلت يا اشتباه، ثمره و
زحمت💪 تمام اين سال ها رو ازم مي گرفت. دنيا هم با تمام جلوه اش جلوي چشمم👁 بالا
و پايين مي رفت. مي سوختم🔥 و با چنگ و دندان، تا آخرين لحظه از ايمانم دفاع مي
کردم... 🙂
حدود ساعت 2 باهام تماس 📞گرفتن و گفتن سريع خودم رو به جلسه برسونم...
پشت در ايستادم. چند لحظه چشمهام👁 رو بستم. بسم الله الرحمن الرحيم... خدايا به
فضل و اميد تو... در 🚪رو باز کردم و رفتم تو... گوش تا گوش، کل سالن کنفرانس پر از
آدم بود. جلسه دانشگاه 🏢و بيمارستان براي بررسي نهايي شرايط، رئيس تيم جراحي
عمومي هم حضور داشت. پشت سر هم حرف مي زدن... يکي تند🗣تر، يکي نرم تر، يکي
فشار وارد مي کرد، يکي چراغ سبز نشون مي داد. همه شون با هم بهم حمله کرده
بودن و هر کدوم، لشکري از شياطين 👹به کمکش اومده بود وسوسه و فشار پشت
وسوسه و فشار و هر لحظه شديدتر از قبل😭...
پليس خوب و بد شده بودن و همه با يه هدف😧... يا بايد از اينجا بري يا بايد شرايط رو بپذیری....😔
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا💖
@harime_hawra💥
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🎗#بدون_تو_هرگز ۵۰
📢‼️ این داستان واقعی است !!
من ساکت😌 بودم؛ اما حس مي کردم به اندازه يه دونده ماراتن، تمام انرژيم 💪رو از دست
دادم...
به پشتي صندلي تکيه دادم.
- زينب! اين کربلای 🥀 توئه چي کار مي کني؟ کربالئي ميشي يا تسليم؟
چشم هام👁 رو بستم. بي خيال جلسه و تمام آدم هاي اونجا...
- خدايا! به اين بنده کوچيکت👐 کمک کن. نذار جاي حق و باطل توي نظرم عوض بشه،
نذار حق در چشم👀 من، باطل و باطل در نظرم حق جلوه کنه. 😔خدايا راضيام به رضاي تو😊!
با ديدن من توي اون حالت با اون چشم 👁هاي بسته و غرق فکر همه شون ساکت
شدن. سکوت 🙃کل سالن رو پر کرد. خدايا! به اميد تو🤝، بسم الله الرحمن الرحيم...
و خيلي آروم و شمرده شروع به صحبت👤 کردم...
- اين همه امکانات بهم داديد که دلم رو ببريد😒 و اون رو مسخ کنيد... حالا هم بهم مي
گيد يا بايد شرايط شما رو بپذيرم يا بايد برم...🤔 امروز آستين و قد لباسم👚 کوتاه ميشه و
يقه هفت، تنم مي کنيد، فردا مي گيد پوشيدن لباس تنگ و يقه باز چه اشکالي داره😠؟
چند روز بعد هم لابد مي خوايد حجاب سرم رو هم بردارم؟!😡
چشم هام👁 رو باز کردم...
- هميشه همه چيز با رفتن روي اون پله اول شروع ميشه.😥
سکوت عميقي کل سالن رو پر کرده بود. چند لحظه مکث کردم...
- يادم نمياد🤔 براي اومدن به انگلستان و پذيرشم در اينجا به پاي کسي افتاده باشم و
التماس🙏 کرده باشم! شما از روز اول ديديد من يه دختر مسلمان و محجبه ام و شما
چنين آدمي رو دعوت کرديد❓❗️... حالا هم اين مشکل شماست نه من، اگر نمي تونيد اين
مشکل رو حل کنيد کسي که بايد تحت فشار و توبيخ قرار بگيره من نيستم🙂.
و از جا بلند شدم. همه خشک شون زده بود😳! يه عده مبهوت، يه عده عصباني😤! فقط
اون وسط رئيس تيم جراحي عمومي خندهاش😆 گرفته بود. به ساعتم نگاه کردم...
- اين جلسه خيلي طوالاني شده. حدودا نيم ساعت ديگه هم اذان ظهره، هر وقت به
نتيجه رسيديد لطفا بهم خبر بديد؛😌 با کمال ميل برمي گردم ايران.😍🇮🇷..
نماينده دانشگاه، خيلي محکم صدام کرد...
- دکتر حسيني واقعا😳 علي رغم تمام اين امکانات که در اختيارتون قرار داديم با برگشت
به ايران مشکلي نداريد 🙄و حاضريد از همه چيز صرف نظر کنيد؟🤔
- اين چيزي بود که شما بايد همون روز اول بهش فکر مي کردید🙂
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا💕
@harime_hawra💝
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
🦋🌺🦋🌺🦋 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋 🌺🦋 🌺 #بخش_اول هميشه از پدرم متنفر بودم! مادر و خواهرهام رو خيلي دوست داشتم؛ اما پدرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اهل رشد کردن باشی🌱
در بیابان ،در کویر...
و حتی در سنگ هم رشد خواهی کرد☺️
همین...!
زندگى سخت هم باشد،
ما سخت تر از آنيم...✌️
#انگیزشی💫
#ما_میتوانیم✌️
#دختران_حورایی🎀
┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
مهارت گفتگویی درونی.m4a
9.16M
مهارت های لازم برای رسیدن به یه پیشرفت قطعی👌☺️
واسه پیشرفتت۴دقیقه وقت بزار✨
💠حانیه مازارچی، مشاور تربیتی
#مهارتها💫
#دختران_حورایی🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛
سوالاتون رو به این ایدی بفرستید
@hosinzade
#گوش_شنوا☺️
#مشاوره👥
#دختران_حورایی🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
⃟💐 @harime_hawra ⃟💐
┗━━━━━━━━━┛