سـ🙋🏻♀ـلام من به گل های بهاری🌸 و فرشته های الهی 👼و بر دختران حورایی😌😇🌹
گـ🌺ـل دخترا
چــخبرا🤔خوبیــن🤨خوشـین 🧐سـلامتین❓
امیـ😋ـدوارم که حـ💗ـالتون خـ🎈ـوب،خـ💎ـوب باشه...
خب دخـتر خـانـ🏃♀ـمای شیطـ💖ـون و باهوشـ😉
اره با شـ🧕ـمام بغـل دسـتیت نه خود خـ🤩ـودت
بریم بگم برات از چالــ✂️ـش فوقالعاده جذابمـ🔮ـونو...
چالـــ⏳ـش امروزمون تشکیل شده از...
معما و بازی و سرگرمی هست😍
ساعت برگزاریش هم 9⃣ شب است😋
و زمان تون هم برای هرچالش۱٠ دقیقه است.😉
ظرفیت👈🏻۱۵نفر بدویید😱🏃♀
آیدی ادمین های گلمون👇🏻
@.....
@......
@.....
موفق و همراه باشید💝😁
#چالش_کده_دختران_حورا 💜
@harime_hawra🎀
از خانمای گلی که زحمت کشیدن و شرکت کردن سپاسگزاریم💐🙏
و خواهشمندیم که شما دختر خانمای گل نظرات، پیشنهادات، و انتقاداتتون رو دربـاره کارگاه امروز به آیدی زیر بفرستید.😘😇
آیدیم👇🏻
💝💝💝💝@hosinzade💝💝💝💝
لینک حرف ناشناس کارگاه👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16136362170463
و نظراتتون درباره اینکه کارگاه بعد در چه موردی باشه با ما در مـیان بگذارید.😉
منتظر نظرات و پیشنهادات هستیم😎😊
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
سـ🙋🏻♀ـلام من به گل های بهاری🌸 و فرشته های الهی 👼و بر دختران حورایی😌😇🌹 گـ🌺ـل دخترا چــخبرا🤔خوبیــ
😍شرکت کنندگان😍
🌸فاطمه خانم
🌺نفس خانم
🌼فاطمه خانم حسنی
💐مهرانا خانم عباسی
🌾فاطمه خانم دهقانی
🌹مهسا خانم محمدی
🌷فاطمه خانم الیاسی
🌿مهدیه بانو
🍂خانم محمدی
🌲افسر خانم
🍃فاطمه خانم قویدل
🍁نفیسه دهقان
✨💜بشتـ🏃♀ـابید بشــ🏃♀ـتابید
و برای شرکت در مسابقه اسم نویسی کنید 💜✨
دختر خـانمای زرنــ🐰ـگ
جا نمونید از قطار چالشی ما🏃♀🚞
فقط ۴ نفر دیگه میتونن ثبت نام کنن😉😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌸💫🌸💫🌸
شاید قدم اولت کوچیک باشه😉
ولی با همین قدم های کوچیک👌
میشه دنیا رو تغییر دارد💥
کافیه خودتو #باور داشته باشی🤩
#ما_میتوانیم😎
#دختران_حورایی🎀
@harime_hawra✨
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
😍شرکت کنندگان😍 🌸فاطمه خانم 🌺نفس خانم 🌼فاطمه خانم حسنی 💐مهرانا خانم عباسی 🌾فاطمه خانم دهقانی 🌹مهسا خ
شرکت کنندکان جواب بدن به سوالات زیر👇🏻👇🏻👇🏻
💥💝 مرحله اول 💥💝
💜معمای شماره 1
چه پرنده ای است اگر نامش را برعکس کنیم نام پرنده دیگری می شود؟
💙معمای شماره 2
مردی در یک سوی رودخانه ایستاده و سگ خود را که در طرف دیگر رودخانه است صدا میزند. سگ بدون آنکه از پل و قایق استفاده کند از رودخانه عبور مینماید، اما خیس نمیشود. چرا؟
💚معمای شماره 3
در اتاقی قرار دارید که سه کلید برق و یک درب بسته دارد. کلید های روشن و خاموش کردن سه لامپ در طرف دیگر درب قرار دارند، اما اگر درب را باز کنید دیگر هرگز دستتان به کلید ها نمیرسد. چگونه میتوانید با اطمینان بفهمید که هر لامپ به کدام کلید متصل است؟
❤️معمای شماره 4
از صفر تا صد چند تا 9 وجود دارد؟
💟معمای شماره 5
شما وارد اتاقی می شوید که در آن یک چراغ نفتی، یک شمع و یک شومینه وجود دارد؛ اول از همه چه چیزی را روشن می کنید؟
#چالش_کده_دختران_حورا 💚
#دختران_حریم_حورا💙
@harime_hawra
اسامی زیر به راند بعدی می روند😍
💐نفس خانم
💫خانم محمدی
اسامی زیر هم حذف شدن😔
🎈فاطمه خانم
🎀مهدیه بانو
🌸نفیسه دهقانی
و بقیه عزیزانی که جواب ندادن
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
💥💝 مرحله اول 💥💝 💜معمای شماره 1 چه پرنده ای است اگر نامش را برعکس کنیم نام پرنده دیگری می شود؟ 💙مع
سوال ۱ میشه غاز
سوال ۲ رودخانه یخ زده بوده
سوال ۳
دو کلید اول را روشن کن و هر دو را به مدت 5 دقیقه روشن بگذار باشه بعد از 5 دقیقه کلید دوم را خاموش کن و به آن طرف درب برو لامپ روشن مربوط به کلید اول هه، به دو لامپ خاموش دست بزنید، لامپی که حرارت دارد مربوط به کلید دوم و لامپ خاموش و سرد نیز به کلید سوم وصل است.
سوال ۴ یکی
سوال ۵ کبریت رو روشن کنیم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🎗#بدون_تو_هرگز ۴۱
📢‼️ این داستان واقعی است !!
اشکم 💧ديگه اشک نبود... ناله و درد از چشمهام👁 پايين مي اومد. تمام سجاده و لباسم
خيس شده بود. 😭برگشتم بيمارستان🏩 وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده
بود. چشمهاي👁 سرخ و صورت هاي پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم يخ کرد... 😰
شقایق هم شروع کرد به گزگز کردن😓. با هر قدم، ضربانم کندتر ميشد...
- بردي علي جان؟ دخترت رو بردي😱؟
هر قدم که به اتاق🚪 زينب نزديکتر مي شدم التهاب همه بيشتر مي شد. حس مي کردم
روي يه پل معلق راه ميرم😢... زمين زير پام، بالا و پايين مي شد. ميرفت و
برميگشت... مثل گهواره بچگيهاي👧 زينب. به در اتاق که رسيدم بغضها ترکيد. مثل
مادري رو به موت ثانيه ⏰ها براي من متوقف شد. رفتم توي اتاق...🚪
زينب نشسته بود داشت با خوشحالي☺️ با نغمه حرف مي زد. تا چشمش بهم افتاد از جا
بلند شد و از روي تخت🛏، پريد توي بغلم... بي حس تر از اون بودم که بتونم واکنشي
نشون بدم.😐 هنوز باورم نمي شد؛ فقط محکم بغلش کردم، اونقدر محکم که ضربان قلب ❤️
و نفس کشيدنش رو حس کنم. ديگه چشمهام👁 رو باور نميکردم...
نغمه به سختي بغضش رو کنترل😮 مي کرد.
- حدود دو ساعت بعد از رفتنت يهو پاشد نشست! حالش خوب شده بود... 🙃
ديگه قدرت💪 نگه داشتنش رو نداشتم... نشوندمش روي تخت...🛏
- مامان هر چي ميگم امروز بابا اومد اينجا هيچ کي باور نمي کنه. بابا 🥀با يه لباس خيلي
قشنگ که همه اش نور✨ بود اومد بالای سرم، من رو بوسيد😘 و روي سرم دست کشيد...
بعد هم بهم گفت به مادرت بگو چشم هانيه جان اينکه شکايت نمي خواد🙂! ما رو
شرمنده فاطمه زهرا نکن. مسئوليتش تا آخر با من؛ اما زينب فقط چهره اش😌 شبيه
منه... اون مثل تو مي مونه... محکم و صبور...😦 براي همينم من هميشه، اينقدر
دوستش💞 داشتم...
بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبي 😊باشم و هر چي شما ميگي گوش کنم وقتش که بشه
خودش مياد دنبالم... زينب با ذوق و خوشحالي از اومدن پدرش تعريف مي کرد... 😇
دکتر و👩⚕ پرستارها توي در ايستاده بودن و گريه😭 مي کردن؛ اما من، ديگه صدايي🗣 رو نمي
شنيدم... حرف هاي علي توي سرم مي پيچيد وجود خسته 😞ام، کامال سرد و بي حس
شده بود... ديگه هيچي نفهميدم... افتادم روي زمين...🤕
مادرم مدام بهم اصرار مي کرد که خونه🏠 رو پس بديم و بريم پيش اونها، مي گفت خونه
شما براي شيش تا آدم کوچيکه...😟 پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر😕
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا💓
@harime_hawra💫
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣