eitaa logo
السابقون السابقون اولئک المقربون
76 دنبال‌کننده
890 عکس
578 ویدیو
9 فایل
در خانه اگر کس است /یک حرف بس است ارتباط با مدیر کانال انتقادات و پیشنهادات @yaMahdiadreknivalatohlekni
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چرا دنیا بیشتر از آخرت، آدم‌ها را جذب می‌کند؟ 🔸آیا چون دنیا نقد است و آخرت نسیه؛ به دنیا بیشتر علاقمند می‌شویم؟! 🔻 بخش اعظمی از لذت‌ها روحی هستند. در میان لذت‌های روحی کدام لذت قوی‌تر است؟ جایی که شما از عنصر «یاد و خیال» و از عنصر «شوق» در مسیر رسیدن، استفاده می‌کنید، لذت بیشتری دارد. 🔻 در ادبیات عاشقانه هم می‌گویند که وقتی عاشق به معشوق برسد همه‌چیز تمام است؛ اصل لذتش برای آن مدتی است که داشته به عشقش می‌رسیده، یعنی آن یاد و خیال، بزرگ‌ترین لذت انسان را تشکیل می‌دهد. 🔻 بهشت از نظر امکانات خیلی بهتر از دنیاست، اما چرا آخرت، ما را جذب نمی‌کند، ولی دنیا ما را جذب می‌کند؟ آیا به‌خاطر این است که دنیا نقد است و آخرت نسیه؟! نه، اتفاقاً چون دنیا نقد است، باید زودتر از چشمت بیفتد، چون می‌بینی که تهش چیزی نیست! 🔻 پس چرا ما این‌قدر به دنیا علاقه داریم؟ آنچه ما را بیشتر به دنیا علاقه‌مند می‌کند ذکر و یاد و خیال رسیدن به دنیاست؛ نه خودِ دنیا! مثلاً خیال اینکه «من بروم دانشگاه و مدرک دکتری بگیرم و به من بگویند آقای دکتر! چه کِیفی دارد!» 🔻 ذکر و یاد، این‌قدر قوی در جان انسان اثر می‌گذارد که دنیای نقد هم اگر بخواهد محبوب ما بشود با ذکر و یادش، پیش ما عزیز می‌شود نه به‌خاطر نقد بودنش! حالا یک پیشنهاد دارم: بیایید با ذکر و یاد خدا و آخرت و بهشت، لذت ببریم! 🔻 علی(ع) فرمود: «ذکر خدا مایۀ سرور آدم متقی است» آدمِ باتقوا کسی است که فهمیده دنیا واقعاً حال نمی‌دهد، آن‌وقت خدا عشق و ذکر خودش و اولیاء خودش را به او می‌دهد تا واقعاً لذت ببرد و کاری می‌کند که او از همین دنیای بی‌مزه هم-به عشق خدا- لذت ببرد. 👤استاد پناهیان @Rahasho
●•┄༻↷◈↶༺┄•● تو شبهای که شمع به دست میگیرید، باد میزنه شمعتونو خاموش میکنه. بعد شمعتون رو میبرید پیش یکی که هنوز شمعش روشنه تا با آتش اون، مال خودتون رو روشن کنید. مشعل روشن، حسین بن علی علیه السلام است هر کسی پیش او بره، خاموشش رو روشن میکنه .
هدایت شده از [ اقتصاد نیوز ]
💢عنایت ویژه امام رضا علیه السلام به علامه حسن زاده آملی💢 🔸در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم . 🔸در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است، من از روى و علاقه مفرطى که به داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم. 🔸سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء، و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا! نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که : بنوش 🔸امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: 🔸پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد. پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که : 🍀دوش وقت سحر از غصه نجاتم  دادند 🍀وندر  آن ظلمت شب آب حیاتم  دادند 🍀چه مبارک سحرى  بود و چه فرخنده  شبی 🍀آن  شب  قدر که این تازه براتم  دادند 📒 هزار و یک کلمه جلد اول @samad1001 http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
☫ 💌 🌹شهـــید چمـــــران: خدایا تو میدانی ڪه تاجر پیشه نیستم و تـــجارت با را ڪفــر میشـمارم. 👌در مقابلِ پرستشِ تو ڪه نیازِ طبیعی من است اجـری نمیخواهم و شــــرم دارم ڪه در مقابل تو بایستم و خــــیال داد و ســـتد را داشته باشم! 💯 @YekJoreMarefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی روحش یه صلوات کامنت کن مادر شهـ. ید: با مـ جروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد #خدا #پسر کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ👇 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5