eitaa logo
دانستنیهای قرآن و احادیث
32.9هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
57 فایل
استفاده وکپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) . پست های تبلیغاتی از نظر ما نه تایید و نه رد می‌شود🔴 تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1262354873Cf856639733 آیدی ادمین @farzane_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹ابراهیم علیه السّلام در مصر! «1»🔹 قحطی عمومی سرزمین شام را فرا گرفته، خشکسالی و گرانی همه را در مضیقه قرار داده و زندگی را در آن سرزمین بر مردم تنگ ساخته بود، لذا ابراهیم ناگزیر شد شام را به قصد مصر ترک کند. در این سفر ساره همسر ابراهیم نیز همراه او بود. ابراهیم در عصری وارد مصر شد که زمام امور مصر به دست یکی از سلاطین عمالیق عرب بود. و این دودمان چندین سال، روش استبدادی را پیشه خود ساخته بودند و بر مردم حکومت می کردند. ساره دارای جمالی خیره کننده بود و یکی از درباریان ناپاک سلطان، زیبایی ساره و حسن و جمال او را به اطلاع پادشاه رساند و او را فریفته جمال ساره ساخت و به تصاحب ساره ترغیب و تشویق کرد. باری تعریف این مامور، تمایلی در دل سلطان ایجاد و قلب او را تحریک کرد، لذا ابراهیم را احضار و از او سوال کرد: با ساره چه نسبتی داری؟ چه نوع خویشاوندی بین تو و او وجود دارد؟ ابراهیم مقصود او را دریافت و حاجت وی را فهمید، لذا ترسید اگر به او بگوید ساره همسر من است قصد جانش کند و برای دست یابی به ساره آن طرح را به اجرا گذارد و پس از من، ساره را به خود اختصاص دهد و به ازدواج خود وادارش سازد. در پی همین فکر بود که ابراهیم علیه السّلام گفت: «این زن خواهر من است.» زیرا همان طوری که بشر از جهت نسب و خویشاوندی می توانند خواهر و برادر باشند از جهت دین، زبان و انسانیت نیز می توانند خواهر و برادر یکدیگر باشند. زمامدار مصر که پنداشت ساره شوهر ندارد، به مامورین خود دستور داد که آن زن را به کاخ وی ببرند تا نقشه پلید خود را در مورد او اجرا کند. ابراهیم علیه السّلام فورا نزد همسر خود بازگشت و او را از جریان امر آگاه ساخت و از او خواست که حرف او را تصدیق کند و بگوید خواهر ابراهیم هستم تا اظهارات او تایید گردد. سپس ابراهیم علیه السّلام همسر خود را تسلیم تقدیر الهی کرد و از خدا خواست تا به لطف خود از او نگهداری و مراقبت نماید. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹 مکر زلیخا در جلب توجه یوسف علیه السّلام «۲»🔹 از طرفی عزیز مصر همواره کرامت یوسف را پاس و او را محترم می داشت و با عزت با او رفتار می کرد و او را امین منزل خویش می دانست و یوسف علیه السّلام نمی تواند در چنین منزلی به او خیانت کند و با بی عفتی به همسر او نگاه کند. اما بی اعتنایی یوسف، آتش هوای نفس زن را دامن می زد و اعراض او، عشق سوزانش را شعله ورتر می ساخت و ناچار آنچه با اشاره طلب می کرد این بار با بیانی صریح و آشکار طلبید، برای رسیدن به مقصود جرأت بیشتری پیدا کرد و قهر یوسف، صبر و شکیبایی او را یکباره ربود و بی اعتنایی و نافرمانی یوسف برای او غیر قابل تحمل شد. زلیخا تصمیم خود را گرفت و خویشتن را برای مقصودی که داشت آماده ساخت. او برای وصول به هدف نفسانی، خود را از... (ادامه دارد...) منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹ابراهیم علیه السّلام در مصر! «1»🔹 قحطی عمومی سرزمین شام را فرا گرفته، خشکسالی و گرانی همه را در مضیقه قرار داده و زندگی را در آن سرزمین بر مردم تنگ ساخته بود، لذا ابراهیم ناگزیر شد شام را به قصد مصر ترک کند. در این سفر ساره همسر ابراهیم نیز همراه او بود. ابراهیم در عصری وارد مصر شد که زمام امور مصر به دست یکی از سلاطین عمالیق عرب بود. و این دودمان چندین سال، روش استبدادی را پیشه خود ساخته بودند و بر مردم حکومت می کردند. ساره دارای جمالی خیره کننده بود و یکی از درباریان ناپاک سلطان، زیبایی ساره و حسن و جمال او را به اطلاع پادشاه رساند و او را فریفته جمال ساره ساخت و به تصاحب ساره ترغیب و تشویق کرد. باری تعریف این مامور، تمایلی در دل سلطان ایجاد و قلب او را تحریک کرد، لذا ابراهیم را احضار و از او سوال کرد: با ساره چه نسبتی داری؟ چه نوع خویشاوندی بین تو و او وجود دارد؟ ابراهیم مقصود او را دریافت و حاجت وی را فهمید، لذا ترسید اگر به او بگوید ساره همسر من است قصد جانش کند و برای دست یابی به ساره آن طرح را به اجرا گذارد و پس از من، ساره را به خود اختصاص دهد و به ازدواج خود وادارش سازد. در پی همین فکر بود که ابراهیم علیه السّلام گفت: «این زن خواهر من است.» زیرا همان طوری که بشر از جهت نسب و خویشاوندی می توانند خواهر و برادر باشند از جهت دین، زبان و انسانیت نیز می توانند خواهر و برادر یکدیگر باشند. زمامدار مصر که پنداشت ساره شوهر ندارد، به مامورین خود دستور داد که آن زن را به کاخ وی ببرند تا نقشه پلید خود را در مورد او اجرا کند. ابراهیم علیه السّلام فورا نزد همسر خود بازگشت و او را از جریان امر آگاه ساخت و از او خواست که حرف او را تصدیق کند و بگوید خواهر ابراهیم هستم تا اظهارات او تایید گردد. سپس ابراهیم علیه السّلام همسر خود را تسلیم تقدیر الهی کرد و از خدا خواست تا به لطف خود از او نگهداری و مراقبت نماید. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺