🔺 مشکلی با اسلامیتِ جمهوریت!
✍️ رها عبداللهی:
▫️گفتند رد صلاحیتها ظالمانه است؛ چون در کل دنیا فقط ما هستیم که نظارت استصوابی داریم!
🔸 در حالی که نظامهای دموکراتیک، نظارت استصوابی بر انتخابات دارند.
▫️گفتند فقط ما هستیم که برخی احزاب را در انتخابات محدود میکنیم!
🔸یادآوری کردیم در برخی کشورها مثل آمریکا اساساً فقط دو حزب حق حضور در انتخابات دارند.
▫️گفتند رد صلاحیتها سلیقهای و حزبی ست.
🔸معلوم شد آقایان رد صلاحیت شده پروندههای مالی و اخلاقی بعضاً سنگین دارند!
▫️گفتند شورای نگهبان میخواهد قدرت را در دست یک طیف خاص نگه دارد.
🔸برایشان حساب کردیم از چهل و یک سال گذشته بیش از نیمی از دولتها در دست اشخاص مورد حمایت همان طیف همواره معترض بوده!
🔹با این همه دلیل روشنتر از روز، علت اصلی این همه جنجال و یقهدرانی و سرکشی علیه نهاد قانونی شورای نگهبان چیست؟
🔹یک کلام: گذشته از فرافکنی از مسوولیت عملکرد و ضعف کارنامه، مشکل اصلی غربگراهای امثال تاجزاده با شرط «التزام عملی به اسلام» است.
🔻داغ دل غرب و غربگراها این است که ۴۱ سال است #جمهوریت و #اسلامیت، دو بعد هویت نظام جمهوری اسلامی، همچنان پابرجاست و دشمنان نتوانستهاند خدشهای به آن وارد کنند. چراکه هر کدام حافظ دیگری ست و همین رمز استمرار انقلاب بوده است. تا این دو هستند، آرزوی تغییر و براندازی نظام نقش بر آب خواهد بود.
🌐 eitaa.com/roo_be_rah
کانال رسمی اندیشهجویان استاد حسن عباسی
📡 @Hasanabbasi_students
@ebteda_ir
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.