eitaa logo
حسن مرادی
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
370 ویدیو
13 فایل
@hasane_moradi ارتباط با بنده
مشاهده در ایتا
دانلود
یکشنبه۲۸ مهر ۱۳۹۸ دیشب از پیاده روی رسیده بودیم و احساس خستگی داشتم. نماز صبح را با کمی تعقیبات خواندم و بی خیال کراهت خواب بین الطلوعین خوابیدم. حدود شش صبح دیدم، ابالفضل پسرم، در حال رفت و آمد در خانه است. از همسرم پرسیدم نمی خوابد؟ گفت نه، مدرسه دارد و باید به مدرسه برود. مدرسه!! ابالفضل هم در تمامی سفر با من بود، دیشب هم با هم رسیدیم، تازه او کلاس پنجم ابتدایی است و توان بدنی کمتری دارد. چرا من نسبت به وظایفم این گونه نیستم؟چرا زود خسته می شوم؟ چرا حاضر نیستم برای اهدافم تحمل خستگی بنمایم؟ چرا درس و کار برای من مثل یک مدرسه ابتدایی برای یک دانش آموز جدی نیست و چراهای مختلف دیگر؟؟ تصمیم داشتم تا غروب در کنار خانواده استراحت کنم، اما ابالفضل باعث شد، که صبح به مدرسه بروم و کار را شروع کنم(البته تا نه صبح خوابیدم ها😉)