هوالغفور
.
صبح دیدم برای همراهم توان گفت و شنیدی افزوده شد. حیران شدم که نه خودم خریدی داشته ام نه به کسی گفته بودم...
ساعتی گذشت و ایتا جان را گشودم و پیام سراسر مهر دوست شعر خواهی به چشمم آمد که «فلانی! آنقدر غزل #انقلاب ذوق زده ام کرد که روحم به پرواز درآمد.»
این توان همراه هم صله ی آن دوست است و شاید باورتان نشود، برای من از همه ی جایزه هایی که در کنگره های مختلف گرفته ام، شیرین تر.
امّید که باز هم بتوانم مخاطبان جانم را با شعرهای عاشق خشنود کنم.
هو یا علی مدد.
.
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
#حاجت
.
.
حاجتی بودم که از دست دعا برگشته بودم
بر لب پیغمبری بی ادّعا برگشته بودم
گفت: «اقرأ»! من ولی «إشرب» شنیدم، مثل اینکه
با عبایی خیس از غار حرا برگشته بودم
کاروان تشنه ست و من در خواب و شام شرک در پیش
قصد زمزم کرده و از کربلا برگشته بودم
در شب تاریک و بیم موج و گردابی پسر کش
نوح من مانده ست و من بی ناخدا برگشته بودم
پای برگشتم ولی در جاده ای جا مانده شاید!
خواستم برگردم و... بی ردّ پا برگشته بودم!
اهتزارش را بیندازم به پای دشمنانش
بادم و از پرچم فرمانروا برگشته بودم
رنگی از گردن کشی روی گریبانم نمانده ست
از قیام خون اگرچه سر جدا برگشته بودم
خانه ی من چشم هایش بود و وای از چشم هایش...
زخمی ام می کرد و آوخ... من کجا برگشته بودم؟!
سرزمینی بود مست انقلابی های عاشق
دوره ی شاهم که با یک کودتا برگشته بودم
انتظارم را ندارد هیچ کس در هیچ جایی!
من ظهوری نابهنگامم، چرا برگشته بودم؟
.
#حسن_خسروی_وقار
.
آبان ۱۴۰۰
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از مجتبی خرسندی
تا نباشی #جمع_مفرد میشوم
با تمام خوبیام، بد میشوم
#نقطهضعف #ماجرای من تویی
بیتو در هر #امتحان رد میشوم
#مجتبی_خرسندی
#امتحان
#مجموعه_شعر_مقاومت
#برگزیده_کتاب_سال_جوان
#الحمدلله_ربِّ_العالمین
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
@Mojtaba_khorsandi
میراث
تا نباشی #جمع_مفرد میشوم با تمام خوبیام، بد میشوم #نقطهضعف #ماجرای من تویی بیتو در هر #امتحان
از صمیم دلم خشنودم.
تبریک می گویم به دوست خوب و شاعر جانم مجتبی خرسندی گل.
امید که هماره شعرش جاری باشد و پناه منجی مان پایدار و خوشبخت و سرانجام نیک بزید.
هو یا علی مدد.
هدایت شده از ...๑✧♡گیگاس♡✧๑...
تا به عکس دوستان زُل می زنم، حس می کنم
گلّه های گرگ را در چشم های میشی ام
دور باطل می زنم دنبال "خویش" و سال هاست
با کسی مثل خودم در حسرت همکیشی ام
#حسن_خسروی_وقار
پ.ن:نمایش موتور سوار بنگلادشی روی دیوار مرگ
@gigass🍒
هوالشّاهد
.
.
تا خود صبح به بیداری خود می خندم
تا خود صبح به بیماری خود می خندم
من نرفتم که بیایم پی دارو بدوم
به سرانجام فداکاری خود می خندم
گاه در راه زمین می خورم و می گریم
گاه اما به زمین خواری خود می خندم
گیر یک مشت عدد، گیر دو درصد زخمم
به همین گیر و گرفتاری خود می خندم
موج و سردرد و دپاکین و غم خاطره ها
چه بساطی است، به سمساری خود می خندم
با خود از جنگ فقط بوی حرم آوردم
کوله ام را...! به سبکباری خود می خندم
#خارج_از_ساعت_اداری
#محمد_توکلی
.
#شعر_خوب_بخوانیم
.
http://eitaa.com/medaadjangi
.
@hasankhosravivaghar
هواللطیف
.
.
#محشر
.
درخت عيد خزان شد، رسید دار به ما
دریغ... دسته گلی هم سر مزار به ما...
چو قاب عکس شهیدان کنج طاقچه ایم!
نشسته است در این روزها غبار به ما
زکات فطریه گشتیم و خرج باده ی شیخ!
چه رفته است از این مست روزه دار به ما؟
زمانه مرتع مرگ است و چشمخون ماندند
یتیمه آهوکان امیدوار به ما
چه محشری ست که هر ميش سر بریده شده ست
به دشت خشک چر بی شبان، دچار به ما!
ولی هنوز در این کُشتهزار می آید
ردای کِشتن جوباری از بهار به ما
من و تو هستی باغیم و آسمان داده ست
به قدر وسعت آبی ش، برگ و بار به ما
لبالب از هم باشیم اگر، نمی افتد
نگاه بوسه کُش ترکه ی انار به ما
چقدر فکر عصا کردن صنوبرهاست!
خدا کند نرسد دست روزگار به ما
.
#حسن_خسروی_وقار
.
تیر ۱۴۰۰
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از شعر هیأت
عید ما دلشدگان لحظۀ دیدار شماست
سال ما ساعت تحویل خودش را دارد
📝 #محمدعلی_مجاهدی
✅ @ShereHeyat
حس می کردم هنوز این شعر برای حرف هایم کم است. انگار غمی و شوری در گلویم گیر کرده بود. چهار بیت به میانه هایش افزوده شد.
برای دوستان شهیدم
دانیال رضازاده و حسین زینال زاده
آن تشنگی... در جست و جوی آب بودن را
از ابتدا میخواستم بی تاب بودن را
تقدیر من با ترس در ساحل نشستن نیست
امید دارم غرقه در گرداب بودن را
حتی اگر سخت و اگر تاریک... باید رفت
چشم انتظاری تا کجا مهتاب بودن را؟
ای ماهی شوریده باید دل به دریا زد
راضی مشو بازیچهی قلاب بودن را
من زنده رودم! ای زمین پست میخواهی
از من چگونه ماندن و مرداب بودن را؟
چیزی نمانده تا سحر... حالا بیا ای مرگ...
من خوش ندارم زندگی را... خواب بودن را...
#حسین_مؤدب
.
#شعر_خوب_بخوانیم
@hmoaddab
.
@hasankhosravivaghar
49.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالعزیز
.
من شرابم، شادی ام، شیون نمی آید به من
رودی از روحم، سراب تن نمی آید به من
.
از غزل #کوچ
.
شعرخوانی #حسن_خسروی_وقار در پیشگاه امام پایداری ها، حضرت آیت الله خامنه ای.
۱۶ فروردین ۱۴۰۲ شمسی مصادف با نیمه ی رمضان ۱۴۴۴ قمری.
.
@hasankhosravivaghar
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالعزیز
.
نمی دانم که بودم، کجا بودم، چه می کردم... انگار غباری از یاد رفته بر شانه ی نسیمی، یا صدایی دور از موجی کوچک در پهنه ی دریایی، یا مضمونی غریب در دیوانی بشکوه.
شعرهای دوستانم را خیلی نمی شنیدم، از بس گرم گفتگو بود چشم هایم با امامم. می دیدم چقدر بزرگ است و چقدر تنهاست. تاریخم گفت: «علی ها بزرگ اند، بزرگان تنهایند در میان تن هایان...»
در گرماگرم این رنجمویه ها البتّه قرار بود شعر هم بخوانم، گرچه آن یار غار و رفیقش نمی خواستند و تلاش هم بسیار کردند و چه و چه...گویا هنوز نفهمیده اند غزّت خدا راست فقط و هرچه او بخواهد، همان می شود. «مَا شَاءَ اللّٰهُ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ، مَا شَاءَ اللّٰهُ لَامَا شَاءَ النَّاس، مَا شَاءَ اللّٰهُ وَإِنْ كَرِهَ النَّاسُ، حَسْبِىَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ... حَسْبِىَ اللّٰهُ رَبُّ الْعالَمِينَ.»
وقتی پیش از آغاز شعرخوانی ها، به آقاجان قامت بستیم و نماز خواندیم و سلام دادیم، رفتم پشت سرشان و ایستادم با اشک از خدایم خواستم که «بارالها! اگر امشب اقبال شعرخوانی ام شد، با شعرم حال آقاجان خوش شود و به دلش بنشید غزلم.» و سپاس خدایی راست که حاجتم را روا کرد.
افزون بر مهربانی های بسیار و بی دریغ رهبرم در گاه خوانشم، در #صحبت های روشنگرانه ی خودشان هم #سه_بار به شعر این کمترین اشاره کردند و دانستم که شکر خدا غزلم دل آقاجان را برده است و چه سعادتی بهتر از این؟ البتّه هرچه بوده و هست، نگاه و عنایات ویژه ی حضرت حجّت است و بس.
امید که به گونه ای بزی ام که هماره نظر مهرشان با من باشد.
به امید شهادت.
یا علی
.
@hasankhosravivaghar