ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ام ایمن از ابتدای کودکی پیامبر میدانست که ایشان روزی پیامبر خواهد شد. او برای فضه از دسیسههای یهود گفت که سالها از ظهور و هجرت ایشان به یثرب که اکنون مدینه النبی نام داشت اطلاع داشتهاند و از سالیان دور در آنجا ساکن شدهاند ولی به مرور از نیتشان برگشتند و درگیر تجارت و ربا شدند. فضه به یاد سخنان مردم مدینه افتاد. او بارها در میانه بحثها و گفت و گوهای آنها در کوچه و بازار شنیده بود که یهودیان را عامل فتنهها و جنگهای خانوادگی و قبیلهای میانشان میدانستند. یهودیان در زمان جنگ خندق به عمد در مدینه ماندگار شده بودند تا از پشت سر به پیامبر و یارانشان که در حال جنگ با کفار مکه و دیگر مشرکان بودند، حمله کنند. ام ایمن با زبان شیرینش و با همان شور و حرارت از خاطرات ازدواجش میگفت. فضه ناگاه به خودش آمد و دوباره به صحبتهای ام ایمن گوش سپرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شبیه_مریم
#بریده_ای_از_کتاب....
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
جملہای از علی آقا زیر عکس بود کھِ با
خطِ قرمز نوشتہ بود : کسی میتواند از
سیم خاردارهاۍ دشمن عبور کند کہ در
سیم خاردارهاۍ نفسش گیر نکرده باشد .
🌿 - کتابِ گلستان یازدهم
•. @hasebabu ♡
#گلستان_یازدهم📚
گلستان یازدهم" یک عاشقانه آرام ♡در دل جنگ است. خاطرات زهرا پناهی روا، همسر #علی_چیتسازیان از سرداران شهید استان همدان است.
💢این کتاب در 17 فصل تدوین شده و از زمان تولد فرزند شهید آغاز میشود تا این روزهای راوی ادامه مییابد.
🔷"گلستان یازدهم" در مقایسه با " #دخترشینا" #جذابیت بیشتری برای خواندن دارد. اگر در کتاب قبلی ضرابیزاده این روایت ساده و شیرینی خاطرات بود که مخاطب را به سمت خود جلب میکرد، در این کتاب نثر نویسنده به پختگی بیشتری رسیده؛ به طوری که ضرابیزاده تلاش دارد تا با استفاده از تکنیکهای جدید، فضای متفاوتی را ایجاد کند. ایجاد جریان سیال ذهن در روایت خاطرات، فضاسازی، حفظ لهجه شخصیتها در کتاب و شخصیتپردازی با استفاده از گفتوگو از جمله تکنیکهایی است که در این کتاب بیشتر از " #دخترشینا" قابل درک است.
ــــــــــــــــــــــ
♡قیمت کتاب 175000
✓قیمت با تخفیف 160/000ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
✍ #تقریظ_رهبر_انقلاب بر کتاب « #گلستان_یازدهم📚
متن تقریظ رهبر انقلاب بر این کتابـ که خاطرات خانم پناهیروا از همسر شهیدش (سردار علی چیتسازیان) به قلم خانم ضرابیزاده استـ بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
✍این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد و هم در زمین و هم در ملأ اعلی به عزّت رسید. هنیئاً له.
⭕️راوی شریک زندگی کوتاه او نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانة خود بهروشنی نشان داده است.
🦋در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به اینهمه جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسنده کتاب.🦋
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشک توی چشمهای هر دویِمان بازی میکرد. علی آقا آدم توداری بود و خیلی کم احساساتش را به زبان میآورد. خم شد و مشغول بستن بند پوتینهایش شد. ساعت هدیۀ سر عقد را بسته بود. به دستش گشاد بود. فکر کردم یادم باشد دفعۀ بعد که برگشت بدهم برایش کوچکش کنند. وقتی سرش را بالا گرفت، دیدم چشمها و صورتش تا زیر گلو سرخ شده. صدایش بغض داشت، گفت: «گُلُم، مواظب خودت باش. حلالم کن.» دلم میخواست با صدای بلند گریه کنم. دلم میخواست بگویم من را با خودت ببر. توی چشمهایم خیره شد. چشمهای آبیاش مثل دریا متلاطم بود. گفتم: «تو هم مواظب خودت باش. شفاعت یادت نره.» یکدفعه بدون اینکه چیزی بگوید، از پلهها پایین دوید و، همانطور که تندتند و پشت به من میرفت، دستش را بالا گرفت و گفت: «گُلُم، من رفتم. خداحافظ.»
ـــــــــــــــ
#گلستان_یازدهم
#تقریظ_رهبر_انقلاب
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــ
.... بعد زدم زیر گریه. ـ به خدا عیب نداره. دو دستش، هر دو پاش هم قطع شده باشه عیبی نداره. فقط شما بگید علی آقا زندهست! تو رو خدا بابا بگو علی زندهست. بابا سرش را برگرداند آنطرف تا اشکهایش را نبینم. با بغض گفت: «بابا جان، فرشته، میدانی چی شده؟» قلبم از جا کنده شد. دلم سفت و سخت شده بود. سرم را گرفتم رو به آسمانِ سرد و یخزده. گفتم: «ای خدا... چرا کسی راستش رو به من نمیگه! خودم میدونم، میدونم علی آقا شهید شده. ای خدا... حالا من چه کار کنم؟»
ـــــــــــــــــــــــــــ
#گلستان_یازدهم
#تقریظ_رهبر_انقلاب
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#رسیدسفارشات📚
کتابخونِ مون از #اصفهان🌺
ـــــــــــــــــ
این حس و حالتون رو عمیقاااا خریدارم 🥺☺️
ــــــــــــ
همیشگی باشین🌹
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•