10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دقایقی_با_کتاب
✅ این بار برشی از یک کتاب را در قالب ویدیو ببینید.
قسمتی از کتاب کهکشان نیستی،کتاب خواندنی و پرفروش
📚 برشی از كتاب #کهکشان_نیستی اثر محمدهادی اصفهانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دقایقی_با_کتاب
✅ این بار برشی از یک کتاب را در قالب ویدیو ببینید.
قسمتی از کتاب کهکشان نیستی،کتاب خواندنی و پرفروش
📚 برشی از كتاب #کهکشان_نیستی اثر محمدهادی اصفهانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
🔸 - مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمیگیرد.😭😭 خودت گفتهای. ما حداکثر تازیانه میخوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمیکند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخهای خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سختجانی کردهایم که تاکنون زنده ماندهایم. نگو که روزی سختتر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک ششماهه به شهادت میرسد، اما تو کودک نیامدهات -محسنات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: -مرا بگیر فضه که محسنام را کشتند.
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا میبرد، وحی نازل میشد که: «پایین بیاورید صدایتان را.»
اگر کسی پیامبر را به نام صدا میکرد، وحی میآمد که: «نام پیامبر را با احترام بیاورید.»
🔸 هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانهاش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمهها میگیرد، مبدأش اینجاست.
دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که نالهی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمیتواند مرا اینقدر بسوزاند. شاید خدا میخواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکلتر است؟
📕 برشی از کتاب #کشتی_پهلو_گرفته
ــــــــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
@hasebabu
#دقایقی_با_کتاب
✅پرسیدند:(( شما که تجربه ت از من بیشتره و سر کلاس های #اخلاقی نشستی بهم بگو،چرا هر کاری می کنم اراده ام قوی نمی شه تا رودرروی #گناه محکم وایستم.)) خیلی جدی گفت:(( کاری نداره خواهر من. پنج تومن بده سوار تاکسی شو، برو از داروخونه چندتا قرص بخر و روزی یه دونه بخور!))
- داداش!!شوخی نکن دیگه!
این بار طوری جواب داد تا برای همیشه آویزه گوشش شود(( یه راه بیشتر نداری. #روزه بگیر.رو...زه...ب...گیر!))
.
📚 #برشی_از_كتاب #خود_سازی_به_سبک_شهدا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓قیمت کتاب ۶۵/۰۰۰ت
♡قیمت با تخفیف ۶۰/۰۰۰ت
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دقایقی_با_کتاب
✅ این بار برشی از یک کتاب را در قالب ویدیو ببینید.
قسمتی از کتاب کهکشان نیستی،کتاب خواندنی و پرفروش
📚 برشی از كتاب #کهکشان_نیستی اثر محمدهادی اصفهانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
گوشه ی لباسم را گرفت پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست و پا می زدم نفسم بالا نمی آمد کم مانده بود خفه شوم از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست بلند شدم آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز كن. شبه بی انصاف یه چادر بده سرم کنم زنجیر پشت در را انداخت و چراغ های خانه را خاموش کرد پشت در نشستم از خجالت سرم را پایین می انداختم تا رهگذری صورتم را نبیند پیش خودم گفتم اینم عاقبت تو زهرا مردم با این سر و وضع ببیننت چه فکری می کنن؟!
📙 برشی از کتاب #قصه_ننه_علی
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله
🎥 #فیلم
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
✅ کتابِ #خاتون_و_قوماندان
📌برای من او نه کارگر بنایی بود، نه شاگرد نقاش، نه کلنگزن چاه و نه بیلزن زمینهای مردم.
_برای من او، قوماندان بود...
❤️ روایتی #عاشقانه ، از عشقی خاص بین #خاتون و قوماندان.
😉 فیلم رو حتما ببینید!
ــــــــــــــــــــ
قیمت کتاب 125/000ت
قیمت با تخفیف 110/000ت
#شهدا #شهدای_افغانستانی #شهدای_مدافع_حرم #روایت_همسر_شهید
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
📚 معرفی کتاب خودسازی به سبک شهدا 📚 🔸 #خودسازی_به_سبک_شهدا، فقط یک کتاب نیست؛ درسنامهای است که #
#دقایقی_با_کتاب
✅پرسیدند:(( شما که تجربه ت از من بیشتره و سر کلاس های اخلاقی نشستی بهم بگو،چرا هر کاری می کنم اراده ام قوی نمی شه تا رودرروی گناه محکم وایستم.)) خیلی جدی گفت:(( کاری نداره خواهر من. پنج تومن بده سوار تاکسی شو، برو از داروخونه چندتا قرص بخر و روزی یه دونه بخور!))
- داداش!!شوخی نکن دیگه!
این بار طوری جواب داد تا برای همیشه آویزه گوشش شود(( یه راه بیشتر نداری. روزه بگیر.رو...زه...ب...گیر!))
📚 برشی از كتاب #خود_سازی_به_سبک_شهدا
#برشی_از_کتاب
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهید_جمهور #رئیسی
@hasebabu
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
🔸 - مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمیگیرد.😭😭 خودت گفتهای. ما حداکثر تازیانه میخوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمیکند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخهای خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سختجانی کردهایم که تاکنون زنده ماندهایم. نگو که روزی سختتر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک ششماهه به شهادت میرسد، اما تو کودک نیامدهات -محسنات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: -مرا بگیر فضه که محسنام را کشتند.
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا میبرد، وحی نازل میشد که: «پایین بیاورید صدایتان را.»
اگر کسی پیامبر را به نام صدا میکرد، وحی میآمد که: «نام پیامبر را با احترام بیاورید.»
🔸 هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانهاش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمهها میگیرد، مبدأش اینجاست.
دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که نالهی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمیتواند مرا اینقدر بسوزاند. شاید خدا میخواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکلتر است؟
📕 برشی از کتاب #کشتی_پهلو_گرفته
ــــــــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
🔸 - مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمیگیرد.😭😭 خودت گفتهای. ما حداکثر تازیانه میخوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمیکند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخهای خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سختجانی کردهایم که تاکنون زنده ماندهایم. نگو که روزی سختتر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک ششماهه به شهادت میرسد، اما تو کودک نیامدهات -محسنات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: -مرا بگیر فضه که محسنام را کشتند.
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا میبرد، وحی نازل میشد که: «پایین بیاورید صدایتان را.»
اگر کسی پیامبر را به نام صدا میکرد، وحی میآمد که: «نام پیامبر را با احترام بیاورید.»
🔸 هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانهاش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمهها میگیرد، مبدأش اینجاست.
دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که نالهی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمیتواند مرا اینقدر بسوزاند. شاید خدا میخواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکلتر است؟
📕 برشی از کتاب #کشتی_پهلو_گرفته
ــــــــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
🔸 - مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمیگیرد.😭😭 خودت گفتهای. ما حداکثر تازیانه میخوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمیکند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخهای خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سختجانی کردهایم که تاکنون زنده ماندهایم. نگو که روزی سختتر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک ششماهه به شهادت میرسد، اما تو کودک نیامدهات -محسنات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: -مرا بگیر فضه که محسنام را کشتند.
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا میبرد، وحی نازل میشد که: «پایین بیاورید صدایتان را.»
اگر کسی پیامبر را به نام صدا میکرد، وحی میآمد که: «نام پیامبر را با احترام بیاورید.»
🔸 هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانهاش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمهها میگیرد، مبدأش اینجاست.
دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که نالهی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمیتواند مرا اینقدر بسوزاند. شاید خدا میخواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکلتر است؟
📕 برشی از کتاب #کشتی_پهلو_گرفته
ــــــــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
#دقایقی_با_کتاب
#طاووس_مستور
🔸 اولین نفر بودم؛ اولین آغوش دنیا نوزاد که میان بازوهایم قرار گرفت گویی گنج های آفرینش را به دستم داده باشند در آن جسم ،کوچک وسیع ترین رازهای ناپیدای عالم نهفته بود. عظمت کوه ها در برابر این ،جسم هیچ بود هیچ هیچ! من با چه قدرتی توانستم او را نزد پدر برسانم فقط چند قدم راه بود؛ اما انگار که من دورتادور کره زمین را هروله کرده باشم نفس بریده و با لبهایی خشکیده تر از ترکهای بیابان حجاز، مقابل امام یازدهم زانو زدم طفل چشم در چشم ابن الرضا دوخت و سلام کرد. پدر خم شد و او را از آغوش من گرفت او را به صورت خود نزدیک کرد. در یک لحظه انتقال نوری عظمی را میان پدر و پسر .دیدم از چشمهای هم اقیانوسی از ملکوت عالم را نوشیدند؛ پدر از پسر پسر از پدر یکی شدند نور واحد!
🌱 برشی از کتاب طاووس مستور
🌸 داستان تولد خورشید دوازدهم
قیمت کتاب 28000 تومان🎁📚
@hasebabu