eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
650 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
عصر۲۲ بهمن۶۴. نشسته بودم توی کلاس. آقای کلانی آمد جلوی در. کبری بلند شد رفت بیرون. همان جا حس کردم اتفاقی افتاده. دل توی دلم نبود. یک‌ ربعی گذشت تا برگشت. سرش پایین بود. رفت سمت کیفش. چشمم که افتاد به چشم هایش دلم لرزید. گفتم: چی شده کبری؟ صدا از ته حلقش آمد بیرون: میگن احمد و محمود شهید شدن. یک دفعه تمام بدنم یخ کرد. انگار سِر شده بودم، نمی دانستم چه کار کنم. نگاه ها روی من خیره بود. نمی ‌دانم از کجا قدرت پیدا کردم توانستم خودم را جمع و جور کنم. سرم را آوردم بالا و گفتم: الحمدالله. خون پسرهای من و تو توی اسلام ریخته شده. @hasebabu