💠 به مناسبت #هفته_کتاب و #کتابخوانی 💠
🔸هر روز یک بسته #کتاب پیشنهادی
🔴 بسته کتاب پیشنهادی پیرامون شهدا و دفاع مقدس
🔸#کتاب_نا
قیمت: 65.000 تومان 👈 58.500
🔸#مربع_های_قرمز
قیمت: 165.000 تومان 👈 148.500
🔸#دختر_شینا
قیمت: 55.000 تومان 👈 49.500
🔸#آن_مرد_با_باران_می_آید
قیمت: 35.000 تومان 👈 31.500
🔸#حاج_احمد
قیمت: 70.000 تومان 👈 63.000
🔸#وقتی_مهتاب_گم_شد
قیمت: 120.000 تومان 👈 108.000
🔸#تنها_گریه_کن
قیمت: 75.000 تومان 👈 67.500
🔸#حوض_خون
قیمت: 90.000 تومان 👈 81.000
🔸#خاک_های_نرم_کوشک
قیمت: 55.000 تومان 👈 49.500
@hasebabu
— — — — — — — — — — — —
#کتابهایی_که_حضرت_آقا_تقریظ_زدن😍
#حـــــوض_خـــــون🦋
#مربع_های_قرمز❤️
#در_کمین_گل_سرخ🌹
#تنها_گریه_کن🥀
#عصرهای_کریسکان🍃
ــــــــــــــــــــــــــــ🌺ـــــــــــــــــــــ
@hasebabu
#یه_جرعه_کتاب 📚
#مربع_های_قرمز
سید مهدی من را روی زمین خواباند.
تا تنم به خاک رسید، چشم هایم دوباره بسته شد.
فقط گرمی بوسه اش را روی پیشانی ام حس کردم.
دوید و از من دور شد.
صداهای دور و برم کم رنگ می شد.
در خلسه سنگینی فرو رفتم.
نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که
سرفه ای پرخون خیزاند و خواباندم.
دوباره به جان دادن افتادم.
روی زمین پا می کشیدم.
با هر حرکت، چاله ای که زیر پایم درست شده بود،
گودتر می شد.
نمی دانم چند جان داشتم که خلاص نشدم.
از هوش می رفتم و به هوش می آمدم.
دوباره به التماس افتادم:
- خدایا غلط کردم گناه کردم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 165000تومان
🔴قیمت با تخفیف 150/000
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#یه_جرعه_کتاب 📚
#مربع_های_قرمز
سید مهدی من را روی زمین خواباند.
تا تنم به خاک رسید، چشم هایم دوباره بسته شد.
فقط گرمی بوسه اش را روی پیشانی ام حس کردم.
دوید و از من دور شد.
صداهای دور و برم کم رنگ می شد.
در خلسه سنگینی فرو رفتم.
نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که
سرفه ای پرخون خیزاند و خواباندم.
دوباره به جان دادن افتادم.
روی زمین پا می کشیدم.
با هر حرکت، چاله ای که زیر پایم درست شده بود،
گودتر می شد.
نمی دانم چند جان داشتم که خلاص نشدم.
از هوش می رفتم و به هوش می آمدم.
دوباره به التماس افتادم:
- خدایا غلط کردم گناه کردم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 165000تومان
🔴قیمت با تخفیف 150/000
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#یه_جرعه_کتاب 📚
#مربع_های_قرمز
سید مهدی من را روی زمین خواباند.
تا تنم به خاک رسید، چشم هایم دوباره بسته شد.
فقط گرمی بوسه اش را روی پیشانی ام حس کردم.
دوید و از من دور شد.
صداهای دور و برم کم رنگ می شد.
در خلسه سنگینی فرو رفتم.
نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که
سرفه ای پرخون خیزاند و خواباندم.
دوباره به جان دادن افتادم.
روی زمین پا می کشیدم.
با هر حرکت، چاله ای که زیر پایم درست شده بود،
گودتر می شد.
نمی دانم چند جان داشتم که خلاص نشدم.
از هوش می رفتم و به هوش می آمدم.
دوباره به التماس افتادم:
- خدایا غلط کردم گناه کردم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 165000تومان
🔴قیمت با تخفیف 150/000
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#مربع_های_قرمز🟥
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی فرمان برگشت دادند حس میکردم تمام دنیا با من در افتاده است. یک راه طولانی را یک نفس دویده بودم، حالا میگفتند درها بسته است، راهی را که آمدهای برگرد.
دلم میخواست یک تنه به خط عراق بزنم. دنبال کسی میگشتم که التماسش کنم نجاتم دهد؛ اما حال و روز همه مثل من بود.
بهتزده به یکدیگر چشم دوخته بودیم.
باز روزهای مرخصی، مقابلم شروع به رژه رفتن کردند. نکند گلوله ای که میخواست مرا راهی آسمان کند در عملیاتهایی که شرکت نکرده بودم شلیک شده بود. گلولهای که حاضر بودم دنیا را به پایش بریزم تا بیاید و کار را تمام کند.
فکر و خیال مغزم را میجوید. حس میکردم یک نفر وسط سرم ایستاده و فریاد میزند:
- دیگر تمام شد. جا ماندی....
ــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•