eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
656 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 👈📕تربیت و آموزش مفاهیم اخلاقی یکی از دغدغه‌های والدین است.. آن‌ها دوست دارند که مهارت‌های اجتماعی و ارزش‌های اخلاقی را به خوبی به کودکانشان آموزش بدهند. کتاب‌های متناسب با کودک یکی از روش‌های انتقال این مفاهیم به کودکان است. این کتاب‌ها با زبانی ساده همراه با تصاویرنقش پررنگی در پرورش کودکان دارند به‌خصوص اگر برپایه‌ی قرآن و ارزش‌های اسلامی نوشته شده باشند . ▫️🦋 داستان لینالونا از جمله‌ی این کتاب‌هاست که به زبانی ساده درباره‌ی برای کودکان نوشته شده است... 👈داستان درباره‌ی ماجرای دوستی یک دختر خردسال با آدم کوچولویی به اسم لینالوناست. این داستان فانتزی به زبانی کودکانه از مسئله‌ی می‌گوید. دوستی دخترک و لینالونا و صحبت‌های آن‌ دو درباره‌ی حجاب با قلمی روان و زیبا این امکان را به مخاطب کم سن و سال خود می‌دهد تا بدون استفاده از کلمات قلمبه‌سلمبه با ارزش حجاب آشنا شود.👌 ✍🏻نویسنده:کلرژوبرت ▫️رده سنی/مخاطب:کودکان ✓قیمت 42/000تومان🦋 @hasebabu
AUD-20211110-WA0024.mp3
7.53M
باران رو دوست دارم... چون رفتن رو بلد نیست، فقط می آید🌱 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
https://abzarek.ir/service-p/msg/1440876 یه پیشنهاد برا روزای بارونی ...!؟ 🙂
چقدر بیچارگی شیرین است، وقتی سر به شانه‌ی خدا داشته باشی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ࿐჻❥چایت را من شیرین میکنم❥჻࿐ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
مادربزرگم همیشه می‌گفت : به درد رویاهات کھِ نخوری ، گاهی تو 20سالگی، گاهی تو 40سالگی، میری تو کماۍ زندگی. اون وقته کہ مجبوری دست بزاری زیر چونہ‌ت و در انتظار بوق ممتد نفس‌هات ، با تیک تاک ساعت همخونی کنی 🕰🤎. چایت را من شیرین میکنم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐ ★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📓☕️ 💫"چایت را من شیرین میکنم" داستان دختریست به نام سارا، ایرانی الاصل و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد. 🔅در میان دعواها و کشمکش های این دو که مادر از خدا می گفت و خوبی هایش و پدر از دغدغه های سازمان، نه خدا که از نظر او فقط نظاره گر کتک خوردن های مادر بود نه سازمان که همه چیز را فدای اهدافش می کرد، سارا و برادرش خلاء را انتخاب می کنند و پناه هم می شوند. ولی طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده، وارد گروه داعش شده و ناپدید می شودو.... ــــــــــــــــــــــ 🟢قیمت کتاب 200/000ت 🔴قیمت با تخفیف 180/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
در ادامہ چایت را من شیرین میکنم ! سارا و دانیال بار دیگر با مرگ دست و پنجہ نرم مۍ‌کنند و آن کس کہ در ماجراۍ قبل . . گریختہ بود باز میگردد و این بار دخترِحاج اسماعیل نیز دامنش بہ این بازۍ گرھ میخورد و امنیت کشورمان بھ مخاطره مۍ‌افتد .🇮🇷! -نویسندھ ❲ زهرا اسعد بلند دوست ❳! ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
پر از دوراهی‌های خطرناک و فتنه‌هایی که باید از میانشان راه راست را پیدا کرد..... ❤️‍🔥 🤍📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
حاج‌بابا همیشه می‌گفت: «سفیدی موهای کنار شقیقه یعنی احوال دلت پر از وصل و پینه‌ست. یعنی دنیا تا تونسته توی مشتش فشارت داده. یعنی توی اوج جوانی از بس کمرت شکسته پیر شدی.» ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📚 🟢قیمت کتاب 200/000 ت 🔴قیمت با تخفیف 180/000 ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
" " -تا حالا کسی دوستت داشته؟ +آره -تو چی؟تو هم دوسش داشتی؟ +اونموقع نمیدونستم اسم حسم چیه -خب چی شد ؟ +هیچی،خسته شد،رفت -رفت؟به همین راحتی؟ +آره،مثل رفتن جان از بدن... -بعدش چی شد؟ +بعد نداره یه روز صبح از خواب بیدار شدم دیدم خیلی از دستش عصبانی ام. -چرا عصبانی؟ +چون دیگه نبود.. -خب این یعنی چی؟ +یعنی آخر دلتنگی... من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرودـ... ♡ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📌یک خبرنگار غیر معمولی، برای رسیدن به هدفی بزرگ، همه جا را زیر و رو می کند. سینه اش انبار است اما جز برای سرکوب احساس تربیت نشده. حالا او تمام آسیای غربی را جستجو کرده تا در عراق به مقصودش برسد. 🖇دختری که آموزش هایی طاقت فرسا را در دژ های نامقدس سرزمین مقدس گذرانده تا بدل به اسلحه ای شود برای شکار فرمانده. فادیه فقط چند بند انگشت تا نشستن مدال افتخار عبری بر سینه اش فاصله دارد اما ناگهان… 🔗دانیال و حاج اسماعیل ( ) این بار هم در مسیر طغیان ایستاده اند. قرار است فادیه چون تاسی سرگردان بچرخد تا بالا بیاورد تمام آن جفت شیش های مشقی اش را. در این میان پای یک غریبه آشنا هم باز می شود، موساد و مهره هایش، عقرب زرد به دنبال سهم خود از اتفاقات آشوب زده است. ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•