eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
651 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 سفرنامه حج؛ روایتی متفاوت و البته صمیمی از عظیم‌ترین کنگره سالانه دنیا کتاب «دورت بگردم» یادداشتهای سفر حج خانم نویسنده؛ فائضه غفارحدادی است که در خلال مطالب عرفانی همواره رگه‌هایی از طنز و اتفاقات بامزه را هم روایت می‌کند و لحن کتاب و نگاه نویسنده، سرزنده و بازیگوش است. سفر نویسنده چهل‌روزه بوده و عناوین نوشتاری به‌صورت قطعات کوتاهی هستند که با زمان مشخص شده‌اند. قیمت کتاب ۱۳۰با تخفیف ۱۲۰ ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
💢فائضه غفارحدادی که پیش از این سفرنامه‌هایی چون «دهکده خاک بر سر»، «سر بر خاک دهکده» و «سفرنامه الی... » را نوشته بود، در چهارمین سفرنامه خود یعنی «دورت بگردم» نگاه متفاوتی را نسبت به مسأله روایت می‌کند. او در کنار اشک‌ها و لبخند‌ها و اتفاقات ریز و درشتی که در آن سفر برای او رخ داده، زاویه دیدی تازه‌ای را درباره سفر معنوی حج به مخاطب نشان می‌دهد. ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
_______ گاهی دَر نَبودِ یِک نَفَر، اِنگار جَهان‌ به کلی خالی‌ست..! یاحَمیدُبِحَقّ‌ِمُحَمَّدعَجِّل‌لِوَلیِّك‌َالفَرَج شبتون امام زمانی ❤️
یه روزایی تو زندگیمون هست که هیچ اتفاق خاصی نمیفته ••ما به این روزا میگیم تکراری•• ولی حواسمون نیست که میتونست اتفاقای بدی بیفته °••خدایا شکرت.••° ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ " . 🍃آرام جان! قصه زنی است که آرام آرام جانش را به جانان تقدیم کرده است.🍃 . 🔸شهیدی که به دست در گلستان هفتم به شهادت رسید. خوب که ذهنم را زیر رو می‌کنم فقط تصاویر آدم‌هایی که توی جنگ هشت ساله یا و یا در شهید شده اند جلوی چشمم ردیف می‌شوند. قیمت کتاب 100/000ت قیمت با تخفیف 95/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu
روی برگه‌ای نوشتم: «هو الشــــــهید» آرام و باوسواس. انگار می‌خواستم یک اثر هنری فاخر خلق کنم. دوباره تکرار کردم. در دلم به محمدحسین گفتم: «دیدی آخر شهید شدی؟ دیدی به آرزوت رسیدی؟😭» این بار «ش» را کشیدم. خودکار جلوتر نمی‌رفت. شب قدر امسال بود یا سال قبلش؟ نمی‌دانم. گفت: «این شبا پرونده‌ها رو بازبینی می‌کنن. دعا کردم گوشهٔ پرونده‌م بنویسن: هوالشهید.»😭 ـــــــــــــــــــــــــ .... 📚 🥀 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•