4. #سلام_بر_ابراهیم۱ 😍
بانی همیشگی حسیبا♡✓
ان شاءالله نگاه شهدا بدرقه ی زندگیتون❤️
#واریزی بعدی😍
همیشگیِ حسیبا♡♡
قبولت باشه مهربون♡
ان شاءالله عیدیتون رو از شهدا بگیرین
نهههههه برا هدایا الان پیام ندین😂
اعلام میکنــــــــــــــم🙃
تازه پی وی صفر کرده بودم👩🦯
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
روابط عمومی شهر شیراز😂😊 بهار ذاتش خواب آوره😲 زمستون سرده زير پتو آدم خوابش ميگيره😵 تابستون ازگ
#ارسالی_اعضاء 👩🦯
#صرفا_جهت_خنده😉
وگـــــــــــــــــرنه شیرازی و خواب؟! 🙄
« #قصه_دلبری »❤️
💠نویسنده : #محمدعلی_جعفری
💠ناشر: #روایت_فتح
💠تعداد صفحه: ۱۴۴
✨ کتاب قصه دلبری زندگی شهید #محمدحسین_محمدخانی به روایت همسرِشهید #مرجان_دٌرعلی است.
🔸کتاب از دو انسان در قرن حاضر صحبت می کنه...دو انسانی که مثل تمامی بنده های خدا هستند اما سرلوحه کار و زندگیشون رو به خدا و شهدا دادند..چقدر زیبا
🔸اوج عشق در این داستان دیده می شه..عشق به آرمان..عشق به زندگی..عشق به همسر..شما فقط این شعرِزیبا رو که شهید به همسرشون تقدیم کردند ببینید👇🏻
تو مرجانی، تو در جانی، تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی
🔸صبر و توکل به زیبایی در داستان اومده و محاله کتاب رو بخونید و گریه نکنید.
💠 خواندن کتاب قصه دلبری رو از دست ندید
🟢قیمت کتاب ۷۵/۰۰۰ت
🟡 قیمت با تخفیف ۷۰/۰۰۰ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
گفته بود: «اگه جنازهای بود و من رو دیدی، اول از همه بگو نوش جونت!» بلندبلند میگفتم: «نوش جونت! نوش جونت!»😭 میبوسیدمش، میبوسیدمش، میبوسیدمش. این نیم ساعت را فقط بوسیدمش. بهش میگفتم: «بیبی زینب (س) هم بدن امام را وقتی از میان نیزهها پیدا کرد، در اولین لحظه بوسیدش... سلام منو به ارباب برسون!» به شانههایش دست کشیدم، شانههای همیشه گرمش، سردِ سرد شده بود. چشمش باز شد😭. حاجآقا که آمد، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولاراستشدن باز شده. آنقدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم😔. حاجآقا دست کشید روی چشمش، اما کامل بسته نشد.😭
ـــــــــــــــــــــ
#قصه_دلبری
#عاشقونه_شهدایی
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ا⊰•♥️⃟⛓•⊱ا
همسرش میگفت:
هر وقت چای می ریختم می آوردم، میگفت:
بیا دو سه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی✨🕊️
#کتاب_قصه_دلبری💖
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمیگید، امامرضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشهٔ رواق که سخنران گفت: ’اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن.‘ نظرم عوض شد. دو دههٔ دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!»🤍
#قصه_دلبری
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•