eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
85 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
83 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 آیت‌الله رئیسی در راه پیشبرد اهداف نظام و انقلاب، تا پای جان کوشید ▪️آیت‌الله محمد مروارید، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان تأکید کرد: آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در طول سال‌های خدمت، در راه اسلام و انقلاب و پیشبرد اهداف نظام اسلامی تا پای جان کوشید و خدمات ماندگاری به جای گذاشت. 📝 بیشتر بخوانیم: https://www.hozehkh.com/OneEntry?id=53557 ............................................. 🥺 🥺 🌹🌹🌹💔🖤🥺😭😭😭
🔴خیابان ″پاستور شرقی″ تهران به ″شهید آیت الله سید ابراهیم رئیسی″ تغییر نام یافت و تابلوی جدید آن نصب شد. 🥺 🥺 🌹🌹🌹💔🖤🥺😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺مرحمتی امیرالمؤمنین (ع) ▫️محمد شریف رازی به نقل از آیت الله : 🔹در ایام تحصیل در سامرا، از یکی از کاسبان سنی مذهب نسیه خرید می کردم و بعد از رسیدن پول از ایران طلب او رامی پرداختم. 🔸روزی از جلوی مغازه او رد می شدم که صدایم کرد و گفت:«حسابت خیلی سنگین شده و تاکنون ۶۰ لیره بدهکاری». گفتم: تا دو روز دیگر می پردازم 🌀وقتی از نزد او خارج شدم، باپریشانی و آشفتگی به منزل رفتم و نمی دانستم از کجا باید این مبلغ را تأمین کنم. شب در عالم رؤیا مشاهده کردم که به من گفتند: « (ع) در حرم منتظر شماست». بلند شدم و به حضورشان شرفیاب شدم. ⚡️پس از عرض ادب و دربافت پاسخ، حضرت کیسه ای پول مرحمت کرده، فرمودند:«با این ۶۰ لیره بدهی خود را بپرداز». آنگاه کیسه ای دیگر به همین مبلغ عنایت کرده، فرمودند:«این ۶۰ لیره. هم بابت مخارج زندکی ات است». 🍁موقع برداشتن کیسه ها از خواب بیدار شدم و در فکر تعبیر این خواب مبارک بودم که در زدند. ☄خادم بود. گفت:«آقا از سر شب شما را می خواهد. من تاکنون تعلل کرده ام. زودبیا». 💢به محصرشان شرفیاب شده، عرض ادب کردم. دیدم با همان هیبت جدش نشسته و مثل حضرت با من حرف زدند. 🔆کیسه ای پول مرحمت کرده، فرمودند: «با این ۶۰ لیره بدهی خود را بپرداز». آنگاه کیسه ای دیگر به همین مبلغ عنایت کرده، فرمودند:«این ۶۰ لیره هم بابت مخارج زندکی ات است». 🌹🌹🌹🥺
📅 امروز شنبه ☀️ 6 ماه 1403 شمسی 🌙 21 1446 قمری ☀️ ➕ درگذشت ابوالمعالی کلباسی از فقهای شیعه (۱۲۷۶ش) ➕ ولادت مهدی شاه‌آبادی از روحانیون انقلابی و نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی (۱۳۰۹ش) ➕تولد سید احمد حسینی اشکوری، فهرست‌نویس نسخه‌های خطی (۱۳۱۰ش) 🌙 ➕ درگذشت علامه حلی، فقیه و متکلم بسیار بزرگ شیعه (۷۲۶ق) ➕ درگذشت محمدحسین زاهد از اساتید اخلاق در تهران (۱۳۷۳ق) ➕ درگذشت میرزا کاظم مجتهد شبستری پدر محسن مجتهد شبستری از فقهای شیعه (۱۴۰۱ق) ➕ درگذشت میرزا بیوک خلیل‌زاده امام جمعه و نماینده مردم اردبیل در مجلس خبرگان رهبری (۱۴۲۲ق) 🌺🌺🌺🌺🌺
🔰 درگذشت شیخ از اساتید اخلاق در تهران (۱۳۷۳ق) 💠شیخ محمد حسین زاهد فرزند مرحوم میرزا علی اصغر در تهران و به سال ۱۳۰۵ هـ ق متولد شد. او را با نام شیخ محمدحسین نفتی به جهت شغل نفت‌فروشی در تهران می‌شناختند. در چهل‌سالگی با تحولی که دقائقی با نشستنِ پای درس آقا سیدعلی مفسر داشت، به طور قطع قصد کرد تا از آن به بعد به فراگیری علوم دینی بپردازد. 💢او تحصیلاتش را ابتدا در مشهد، سپس تهران ادامه داد. سالهای تحصیل او کم بود ولی پربار؛ به طوری‌که او در بین مدرسین تهران، یکی از بهترین و دقیق‌ترین مدرسین ادبیات عرب به حساب آمد. 🔅از اساتید ایشان می توان به حضرات آیات سیدعلی مفسر، آقابزرگ هفت تنی، عیسی چال میدانی و علی رشتی و از شاگردان وی به سیدمحسن خرازی، مرتضی تهرانی و عبدالکریم حق‌شناس اشاره کرد. ♻️او صبح تا ظهر در بالاخانه مسجد جامع تهران بودند و مردم و بازاری‌ها خدمت ایشان می‌رسیدند و با کمال حوصله و دقت فراوان، بچه‌ها و جوانان را جمع‌ می‌کردند و به آنها کتابهای صرف و نحو آموزش می‌داد از قبیل نصاب الصبیان، جامع المقدمات ، سیوطی، مغنی ، قرآن و مسائل احکام و اخلاق می‌فرمودند. ▪️ایشان سرانجام در ۲۱ محرم سال ۱۳۷۳ ه.ق. (19 مهر 1331ش) در گذشت و در آرامستان ابن‌بابویه شهرری آرمید.
🔺این به اون در! ▫️یکی از آشنایان شیخ می‌گوید: 🔹مادر شیخ حسین به حدی پیر بود که نمی‌توانست برای قضای حاجت به دستشویی برود؛ و ایشان از او مراقبت می کرد. 🔸آقا هنگام قضای حاجت برای مادر لگنی قرار می‌داد. وقتی مادر چند ضربه به لگن می‌زد، یعنی وقت برداشتن لگن است. 🌀روزی به در منزل آقا رفتم، آقا در را باز نکرد؛ خیلی طول کشید تا آقا بیاید. وقتی آقا در را باز کرد، دیدم لباسشان خیس است. از آقا سؤال کردم:«چرا لباستان خیس است؟». ⚡️فرمود:«موقعی که مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و کمی دیر رفتم، همین که نزد مادر رفتم، از عصبانیت لگدی به لگن زد و لباس من نجس شد». ▪️گفتم:«مادرتان چیزی نگفت». ▫️آقا فرمود:«چرا، وقتی مادرم دید که لباس مرا نجس کرده است گفت ننه، حسین، نجست کردم». 🍁گفتم:«شماچه کردید؟». ☄آقا فرمود: «گفتم حالا هم چیزی نشده؛ این همه من شما را در کودکی نجس کردم، شما چیزی نگفتید؛ حالا هم چیزی نشده و عیبی ندارد».