🔺میهمان #امام_علی (ع)
🔹وقتی آقای اشتهاردی وفات نمودند، پس از طواف دور ضریح حضرت معصومه (س) و اقامه نماز میت توسط آیت الله مکارم شیرازی، برای دفن به قبرستان شیخان حرکت داده شدند.
🌀سفارش کرده بود موقع دفن نسخهاي از ترجمه كتاب بيتالاحزان (درباره #حضرت_زهرا سلام الله علیها بعد از شهادت پدر) را روی سینه اش بگذارند. حاج خانم سفارش همسرش را عملی کرد و کتاب استاد را به دست مردهاي بالاي سر قبر داد تا روي سينهاش بگذارند.
⚡️دو روز پس از ارتحالش، روز پنجشنبه بود، روز شهادت امام جواد(ع). دو شب بود كه خواب به چشمهاي پسرش مجيد نيامده بود. صبح زود، بعد از نماز، ناگهان چشمهاي مجيد، غرق در خواب شد.
🍁صداي پدر را در خواب شنيد كه با خوش حالي ميگفت: «چرا نگران من هستيد و گريه ميكنيد؟ من ميهمان امام علي(ع) شدهام. در اينجا تنها براي آخرين نوشتهام كه مربوط به غدير بود، آن قدر به من نعمت دادند كه به وصف نميآيد».
📚کتاب حیات نیکان( ۳۰)
🌹🌹🌹🥺
#امام_علی علیهالسلام
#لیلة_المبیت
🔹مبدأ دوران🔹
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّهست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌹🌹🌹