دكتر [سيد محمد] ميلانى آمد و از قدرت طلبى آقايان [آيتالله سيد اسدالله] مدنى و [سيد حسين] موسوى در تبريز و تصفيۀ غير خط امامی ها، گله داشت.
1360/6/12
احمدآقا آمد... از اينكه بعضيها خود ايشان را متهم مىكنند كه در بيت امام، اعمال نظر شخصى و نفوذ مىكند و دوستان از ايشان حمايت نمىكنند، ناراحت بود...
جلسۀ شوراى عالى اقتصاد در دفتر ریيس جمهور داشتيم. مراحل نهايى اقدام براى مهار قيمتها و توزيع كالا را مىگذرانيم. مقررات كيفرى تخلفها مطرح بود.
1362/6/12
پيش از ظهر همراه آقاى [آیت الله] خامنهاى، به زيارت امام رفتيم. ايشان براى سفر به سوريه، الجزاير و ليبى از امام خداحافظى كردند. با امام دربارۀ وزير دفاع و ریيس ستاد [مشترك] مشورت كرديم؛ به نتيجهاى نرسيديم. قرار شد بعد از سفر ریيس جمهور تصميم بگيريم.
1363/6/12
اول شب آقايان كنگرلو و دكتر هادى دربارۀ تعقيب مذاكره براى موضوع گروگانهاى آمريكايى و نحوۀ تأمين نيازهاى نظامى آمدند. به آنها از طرف سران سه قوه، مسئوليت واگذار شده است.
شب آقايان موسوى اردبيلى و نخست وزير در مجلس مهمان من بودند. معلوم شد نيروهاى سپاه به خاطر فشار هوايى، با دادن حدود هشتاد شهيد از الاميّه عقب نشينى كرده اند.
آقاى [جلالالدين] طاهرى اصفهانى از جبهه، تلفنى از همكارى ضعيف نيروهاى دريايى و هوايى ارتش گله كرد. يك فروند هواپيماى اف 14 ما توسط پدافند خودمان در گوره سقوط كرده، كه خسارت عمدهاى است.
آقاى شيخالاسلام [معاون سياسى وزارت خارجه] آمد و گزارش آخرين وضعيت مذاكرات با روسها را دربارۀ كشتى توقيفى داد. قرار شد كشتى را آزاد كنيم و اگر بتوانيم كارى به سر محمولۀ آن در كويت بياوريم.
1365/6/12
از سواحل كويت صدای انفجاری شنيده شده، احتمالاً به جزيرۀ فیلکه خورده است. قرار شد دو موشك ديگر از نوع ساحل به دريا و هدايت شونده كه نود كيلومتر برد دارد، به اهدافی پرتاب كنيم.
1366/6/12
با رييسجمهور ويتنام ملاقات داشتم... مشكلشان با آمريكا حل نشده است. آمريكا مفقودالاثرهاى جنگ را كه مدعى است چهار هزار نفرند، مىخواهد و اينها نمىتوانند پيدا كنند و اگر استخوانى بدهند، آمريكايىها آزمايش مىكنند كه ثابت شود از جسد آمريكاييان است...
[آقای عيسی بن سلمان آل خليفه]، امير بحرين آمد. صحبتها نظير همان قبلىها بود و مثل جلسۀ سال گذشته در داكا، از كمك آمريكا به سومالىها تجليل كرد. آدم ساده و صادقى است.
وزير امورخارجه غنا آمد و براى انتخاباتشان كمك خواست.
1371/6/12
امروز صبح با زنگ ساعت كه براى نماز تنظيم كرده بودم، بيدار شدم. سپس كمى خوابم برد. در #خواب ديدم كه با سرهنگ #قذافى، رهبر ليبى بوديم. مىخواست چيزى مثل چادر و خيمهاى روى زمين تنظيم كند و تلاش مىكرد. در اثر تلاش، خسته و فرسوده شد و بىحال شد و افتاد. سراغش رفتم، ديدم كه بدنش سرد شده و ترديد داشتم كه او را به سوى قبله كنم و مراسم احتضار انجام شود كه بيدار شدم.
1372/6/12
برای اقامۀ جمعه به دانشگاه تهران رفتم. خطبهای دربارۀ سعادت در دنيا و آخرت و خطبهای در مسایل روز ايراد شد. بر ضرورت توجه به نيازهای جامعه و مشكلات اقتصادی و توجه به سازندگی تأكيد كردم و از رسانههايی كه تهاجم به اصول و محكمات اسلامی می كنند، انتقاد كردم، ولی اسم روزنامهای و يا موضوع جناحی را نياوردم؛ گرچه مشخص است كه نظر به مسأله ی #قصاص و ... دارد كه اخيراً مطرح شده بود. اما بسياری از ائمه ی جمعه در سراسر كشور، صريحاً حمله كردهاند و برخی خواستار مجازات شدهاند و بعضی ها جرم را از مقوله ی ارتداد معرفی كردهاند و حتی در نمازجمعۀ اصفهان كه در اختيار چپی ها است، انتقاد شديد بوده است. در بحثهای اقتصادی خطبه، اشاراتی به نقاط ضعف مصاحبه و اظهارات آقای خاتمی، [رییسجمهور] هم داشتم و جواب بعضی از اشارات منفی مصاحبهاش را دادم؛ چون ايشان #بدهی_های_خارجی و #طرحهای_نيمه_تمام را از مشكلات كار خود گفته و بزرگ نمايی كرده بود.
1378/6/12
#خاطرات_هاشمی