🔺درباره پیام نتانیاهو!
در بحبوحه یک جنگ ویرانگر در غزه و لبنان، حملاتی دیگر در سوریه و یمن و احتمال آغاز حمله زمینی به لبنان در ساعات و روزهای آتی، بنیامین نتانیاهو امروز طی کلیپی به زبان انگلیسی مردم ایران را خطاب قرار داد که سه محور داشت؛ تحریک ملت ایران علیه حاکمیت؛ القای این نگاه به مردم که اسرائیل میان آنها و نظام حاکم تفکیک قائل است و این که اسرائیل را "همراه" و"حامی" ایرانیان معرفی کند.
اما مهمتر از محتوای کلام نتانیاهو که اگر هم بیان نمیکرد، واضح و روشن بود، کنکاش هدف او از این اقدام در این شرایط است. صرفا انجام عملیاتی روانی در تتمه تهدیدهای اخیر خود علیه ایران یا وانمود این که تهدیدها در سازمان ملل علیه مردم ایران نبوده و حکومت مقصود او بوده است یا مقدمهسازی برای برنامهای که در سر دارند؟
در این شرایط جنگی هیچ سناریویی را به ویژه بدبینانهترین آنها را نباید از نظر دور داشت. فقط چند روز دیگر تا سالگرد حادثه هفتم اکتبر یا طوفانالاقصی مانده است و نتانیاهو در این سالگرد به جای مراسم ماتم و عزا میخواهد احساس جشن و شادی را به جامعه اسرائیل تزریق کند و جنگ لبنان، ترورها و تسریع در حمله زمینی نیز بیارتباط با آن نیست.
اما بسیار بعید است که اسرائیل اگر هم بخواهد، قبل از رساندن جنگ لبنان به نقطهای اطمینانبخش و رضایتبخش اقدامی علیه ایران بکند. تقریبا میتوان گفت هر گونه تحرک اسرائیل در منطقه در آینده بستگی به سرنوشت جنگ لبنان دارد.
بعد از آن هم راهاندازی جنگی علیه ایران بدون آمریکا بسیار بعید است و آمریکا نیز به ویژه در این شرایط انتخاباتی و قبل از رساندن جنگ اوکراین به نقطه شکست روسیه محتمل نیست که بخواهد جنگی گسترده در خاورمیانه (منبع انرژی جهان) راه بیندازد.
سیاست آمریکا پس از جنگ غزه در کنار گستراندن چتر حمایتی برای اسرائیل و دادن نوعی آزادی عمل به آن، به انحای مختلف در حال مدیریت و کنترل شرایط و مهار کنش طرف مقابل برای جلوگیری از وقوع چنین جنگی است و البته ایران هم تا امروز نشان داده است که به هیچ وجه تمایلی برای حرکت در این مسیر ندارد.
کلا جنگ علیه ایران در این شرایط بسیار بعید است، فعلا آمریکا به دنبال این است دو جنگ کنونی را به نفع اسرائیل به سرانجامی برساند و معطوف به آن، اسرائیل را محور نظم امنیتی جدیدی در منطقه قرار دهد و با تکمیل پروژه عادیسازی حلقه محاصره ژئوپلیتیک را تکمیل کند.
اما حملات موردی اسرائیل علیه ایران دور از انتظار نیست، و آن هم دو نوع حمله؛ نخست این که اگر اسرائیل بنا به اطلاعاتی به این جمعبندی نهائی برسد که تهران تصمیم به پاسخ گرفته است، بعید نیست که قبل از آن دست به حملاتی پیشدستانه به نقاط مبدا حملات ایران بزند؛ مانند اتفاقی که در لبنان لحظاتی قبل از عملیات اربعین افتاد.
اما نوع دوم حملات احتمالی اسرائیل میتواند علیه تاسیسات هستهای ایران باشد که آن هم بعید است که قبل از روشن شدن سرنوشت جنگ لبنان اتفاق بیفتد. کما این که بعد از آن هم چنین حملهای تا حدودی میتواند بستگی به برآورد نهایی اسرائیل درباره میزان توانایی خود و آمریکا برای مهار پدافندی پاسخ موشکی و پهپادی گسترده ایران دارد.
از این رو، احتمالا اسرائیل برآورد خود از نتایج مقابله با حملات موشکی و پهبادی قبلی ایران در عملیات «وعده صادق» را به عنوان یک سنجه مهم در نظر بگیرد. اما به نظر نگارنده اگر ایران قصد پاسخ به ترورهای اسرائیل را به زودی داشته باشد و اسرائیل و متحدانش بتوانند با پدافند چند لایه خود این حملات را دفع و یا آسیب ناشی از آن را به حداقل ممکن برسانند، یا خود اسرائیل حملات پیشدستانه «موفقی» برای خنثی کردن پاسخ ایران انجام دهد، میتوان گفت که اسرائیل برای اقدام علیه تاسیسات هستهای و نظامی ایران جریتر خواهد شد و احتمال آن به شکل چشمگیری در آینده افزایش مییابد.
بنابراین اگر قرار بر پاسخ است، تنها در صورتی میتواند مانع اقدام متقابل "جدی" اسرائیل شود که علیه اهداف نظامی آن بسیار موثر باشد؛ به گونهای که تغییر شکل گرفته در ادراک آن را تعدیل کند. در غیر این صورت میتواند مشوق اسرائیل برای اقداماتی آفندی شود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺حفره امنیتی عمیق!
حفره عمیق بالا در اثر استفاده اسرائیل از 80 بمب سنگرشکن آمریکایی (80 تن) برای نفوذ به مقر رهبری حزبالله در زیر زمین و ترور رهبر و چند فرمانده برجسته آن ایجاد شده است.
خاک رس هم نشانگر نبود استحکامات بتنی ضخیم است؛ البته نمیدانم که اساسا چنین استحکاماتی تا چه حد میتواند مانع نفوذ این بمبها شود.
بر اساس برآورد دستگاه امنیتی اسرائیل، دبیرکل حزبالله مورد اصابت مستقیم ترکش یا بمب قرار نگرفته و نبود هوا یا موج انفجار در نهایت غایت حمله را محقق ساخته است. گزارشی مبنی بر سالم بودن پیکر نیز آن را تایید میکند؛ به این معنا که مقر احتمالا فاقد تجهیزات ضروری برای مواقع اضطراری بوده است.
در وهله نخست این حفره قدرت تخریب طرف مقابل را به رخ میکشد؛ اما چنین قدرتی شرط لازم است و نه کافی. اگر عامل انسانی قبلا خود مقر و بعدا نشستی در این سطح را لو نداده بود، این قدرت ویرانگر به تنهایی هدف را محقق نمیکرد.
تونلهای غزه هم فاقد استحکاماتی ضد این بمبهاست، اما نبود اطلاعاتی درباره مکان سنوار، ابوعبیده و غیره «فعلا» مانع از دسترسی و ترورشان در طول یک سال جنگ شده است.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺همه در انتظار!
تا جایی که رسانههای اسرائیلی و منطقه را در این چند روز دنبال کردهام، همه منتظر واکنش حزبالله به ترور دبیرکل خود هستند. تقریبا این اتفاق نظر وجود دارد که حزب الله با وجود ضربات سنگین، اما همچنان از ذخیره استراتژیک خود (موشکها) استفاده نکرده و قدرت آتش خود را به شکل موثری افزایش نداده است.
برخی این مساله را به احتمال موثر بودن حملات اسرائیل به برخی سایتهای موشکی ربط میدهند، اما اغلب کارشناسان نظامی در اسرائیل و منطقه معتقد هستند که با توجه به تداوم حملات موشکی و گسترش دامنه آن در سطح مشخصی در سایه اتفاقات اخیر، حزب الله هنوز تصمیم به کاربرد قدرت موشکی راهبردی خود نگرفته است. از این رو، عدهای میگویند به احتمال زیاد بعد از مراسم تشییع و تدفین سید حسن نصر الله و انتخاب جانشین ایشان پاسخ جدی حزبالله شروع میشود.
واقعیت این است که حزب الله علی رغم مطرح نکردن تهدید خاصی در بیانیه تایید ترور رهبر خود، هنوز اعتبار کلام خود را در میان تحلیگران اسرائیلی حفظ کرده است و برخی از آنها حتی تهدید نکردن در بیانیه را واجد معانی بیشتری میدانند.
اکنون باید منتظر ماند و دید که حزب الله در روزهای آینده چه واکنشی و در چه کمیت و کیفیتی نشان خواهد داد. در واقع، پاسخ احتمالی حزب الله سنجه مهمی برای ارزیابی میزان آسیب وارده به قدرت موشکی و رزمی آن و همچنین پیشبینی آینده جنگ کنونی است.
این را هم باید در نظر گرفت که حزب الله با چالشهای جدی در لبنان مواجه است. برخی منابع گفتهاند که دولت نتانیاهو تهدید کرده است که در صورت حمله گسترده حزب الله به تل آویو، فرودگاه بیروت و زیرساختهای لبنان هدف قرار خواهند گرفت. این عامل در واکنشهای حزب الله به ترورهای قبلی بیتاثیر نبوده است.
کما این که حزب الله در داخل خود لبنان دشمنان زیادی دارد و همین جبهه داخلی لبنان را به نقطه ضعفی تبدیل کرده است و در صورت شدت گرفتن جنگ و حمله گسترده به زیرساختهای این کشور، حتی وقوع جنگ داخلی هم بعید نیست.
اما در عین حال، برخی نیز بعید ندانستهاند که حزب الله اجرای کامل قطعنامه 1701 را برای توقف جنگ بپذیرد.
میتوان گفت که اولا بعید است حزب الله این قطعنامه، گسست ارتباط با جبهه غزه و خارج کردن نیروهای خود تا شمال رود لیطانی را در این شرایط و پس از این ترورها بپذیرد و ثانیا چندان محتمل نیست که خود اسرائیل بعد از آن کوتاه بیاید و این موضع طرف لبنانی را نشانه تاثیر جدی جنگ و ترورها خواهد دانست. کما این که خود نتانیاهو امروز سرمست از ترورهای اخیر از تلاش برای تغییر خاورمیانه و ایجاد نظم جدید سخن گفت و بعید است با عقبنشینی طرف مقابل کوتاه بیاید.
اما در عین حال، قابل تامل این است که آن اندازه که ناظران منتظر واکنش خود حزب الله هستند، توجه مشابهی به تهدیدهایی که جسته و گریخته در این چند روز از ایران صادر شده و در مقایسه با قبل بسیار کم بوده است، نشان نمیدهند. امروز که یک شبکه ماهوارهای معروف در منطقه را میدیدم و اخباری فوری درباره تهدیدهای یک مقام ایرانی مبنی بر بیپاسخ نماندن ترورها منتشر شد، کارشناس برنامه اظهار داشت که باید منتظر واکنش خود حزب الله بود.
با این حال، نظر به شرایط خطیر کنونی و تاثیرات روند اتفاقات اخیر بر آینده جنگ کنونی و همچنین نفوذ و محور تحت رهبری ایران در منطقه، اکثر ناظران و تحلیلگران منتظر چگونگی مواجهه ایران با تحولات جدید هستند.
ایران به احتمال زیاد واکنش نشان خواهد داد و باید دید این واکنش در چه سطحی خواهد بود و چه تاثیری بر وضعیت کنونی، محاسبات و ادراک طرف مقابل خواهد داشت و این که دو طرف آمریکایی و اسرائیلی چه واکنشی نشان خواهند داد.
حال، پرسش این است که آیا از دل روند سریع و تند تحولات کنونی، یک دیپلماسی جدی و توافقی شکل خواهد گرفت؟ یا جنگ در منطقه گسترش مییابد؟ یا بدون گسترش جنگ، وضعیت لبنان نیز مانند غزه در نهایت برای اسرائیل قفل خواهد شد و.....؟ چه بسا بعد از پاسخ حزب الله و واکنش احتمالی ایران و روند تحولات بعد از آن آسانتر بتوان به این پرسشها پاسخ گفت.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺درباره حمله ایران!
امشب ایران حملات موشكي به اهدافی نظامی در اسرائیل انجام داد. تصاویر زنده بیانگر عبور تعدادی از موشکها از منظومه پدافندی اسرائیل و اصابت به اهدافی بود.
حملات امشب گستردهتر از عملیات «وعده صادق» بود و برای دقایقی کل اسرائیل به ویژه عمق آن کاملا قفل شد.
حمله ایران موجی از شادی در میان متحدان آن در منطقه ایجاد کرده و بر فضای جشن و شادی در اسرائیل پس از ترورهای اخیر در لبنان سایه سنگینی انداخت و انجام آن در سالگرد حمله هفتم اکتبر برای نتانیاهو سخت و دشوار است.
سخنگوی ارتش اسرائیل بیان داشت که این حمله «تبعاتی» خواهد داشت، اما گفت که «تصمیم مناسب» در «زمان مناسب» اتخاذ خواهد شد. تل آویو قبل از هماهنگی با آمریکا اقدام خاصی نمیکند.
از منابع رسانهای این گونه پیداست که اسرائیل به شیوهای واکنش نشان میدهد. سطح این واکنش و تصمیم به جنگ بستگی به میزان تاثیر حملات ایران بر ادراک و محاسبات اسرائیل خواهد داشت. احتمال حملاتی رفت و برگشتی وجود دارد، اما فعلا وقوع «جنگی گسترده» محتمل نیست. با این حال باید منتظر بود تحولات به کدام سمت میرود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺بمباران بیروت و حمله ایران!
اسرائیل امشب با بمبهای سنگرشکن مجتمعی مسکونی را در بیروت بمباران کرد که شدیدتر از بمباران مقر رهبری حزبالله برای ترور دبیر کل آن بود.
نیویورک تایمز نوشته که هدف حمله نشست سید هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی حزبالله، جانشین احتمالی دبیر کل آن با رهبران دیگری بوده است.
کاربرد این حجم بمب سنگرشکن در یک حمله در جنگ لبنان نشان از عمیقتر بودن مکان در زیر زمین نسبت به مقر اصلی حزب الله و اطلاعات دقیق درباره این عمق و خود نشست (به فرض صحت) است.
هنوز نتیجه حمله روشن نیست؛ اما اسرائیل در حالی در بیروت با این ترورها دستاورد تاکتیکی میسازد که در جنوب در جنگ زمینی با سد پاتکهای طرف مقابل مواجه است.
این حمله پس از عملیات ایران انجام میشود که یکی از اهداف آن پاسخ به ترور سید حسن نصرالله بود. از این منظر میتوان به ترور «موفق یا ناموفق» امشب به عنوان بخشی از واکنش اسرائیل نگریست.
نتانیاهو در آستانه هفتم اکتبر به دنبال ترمیم و فربهی تصویری است که با موفقیتهای امنیتی در لبنان ساخت، اما با حمله ایران و تلفات حمله زمینی تحت الشعاع قرار گرفت.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺برآورد اولیه حمله زمینی به لبنان!
فضای «جشن و پیروزی» در اسرائیل پس از دستاوردهای بزرگ امنیتی در لبنان از زمان انفجار پیجرها تا ترور سیدحسن نصرالله تحتالشعاع وقایع سه روز اخیر قرار گرفته است؛ از حمله سه شنبه شب گذشتهِ حماس در یافا و کشته شدن 7 اسرائیلی و زخمی شدن 16 نفر و حمله موشکی سنگین ایران تا تحولات حمله زمینی در جنوب لبنان.
پس از شروع حمله زمینی اسرائیل، عملیات حزبالله در نقطه صفر مرزی افزایش چشمگیری داشته است؛ تا جایی که تلفات بالای این دو روز نیروهای اسرائیل، درگیریهای شدید و پاتکهای مکرر حزبالله روند پیشروی حمله زمینی در داخل لبنان را با مشکل جدی مواجه کرده است.
در کنار درگیریهای شدید زمینی، حملات راکتی و موشکی نیز بیشتر شده است. مجموعه این اتفاقات نشان میدهد که توان رزمی نیروهای حزب الله در جنوب لبنان به ویژه در نقاط مرزی در سه بخش شرقی، مرکزی و غربی در جنوب لبنان در نتیجه حوادث اخیر آسیب چندانی ندیده است.
نقطه ثقل حمله زمینی اسرائیل تقریبا در بخش شرقی و سپس بخش مرکزی مرز است. به نوشته روزنامه عبری زبان یدیعوت احرونوت، دهستان العدیسه در بخش شرقی که دیروز در آن نزدیک به 40 نظامی اسرائیلی کشته و زخمی شدند، قبل از شروع حمله زمینی 650 بار بمباران شده بود.
تحولات میدانی مرزی دو روز اخیر پس از حملات هوایی و توپخانهای سنگین میتواند سنجه و نشانهای از چشمانداز حمله زمینی برای اسرائیل و چه بسا تکرار تجربه 2006 باشد. هر چند فعلا در آغاز حمله زمینی برای قضاوت درباره سرنوشت آن زود است، اما "اگر" روند پرتلفات این دو روز در سایه پاتکها و کمینهای پی در پی علیه نیروهای اسرائیلی به ویژه پس از ورود تانکها در هفتههای آتی نیز ادامه یابد، میتوان گفت که در این حالت نتانیاهو با صدور مجوز حمله زمینی به لبنان اشتباه عمر خود را کرده است و به احتمال زیاد با بنبستی شبیه غزه در جنوب لبنان نیز مواجه خواهد شد.
نتانیاهو پس از موفقیتهای تاکتیکی در لبنان و تصویر برساخته از آن میپنداشت که شرایط برای تکمیل این روند و تبدیل این موفقتها به پیروزی راهبردی با شکست تاریخی حزبالله به عنوان نقطه عزیمت بازآفرینی موازنهها و نظم امنیتی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه فراهم است و سخنان او درباره تغییر چهره منطقه نیز معطوف به این برآورد بود.
این شکست هم جز با حمله زمینی، ایجاد منطقه حائل در داخل لبنان و دستکم پایان دادن به حضور نیروهای حزبالله در جنوب لیتانی و سپس حرکت در جهت خلع سلاح و حذف آن از معادلات داخلی لبنان میسر نمیشد. برگردان اولیه چنین وضعیتی نیز فراهم شدن شرایط بازگشت حدود صد هزار آواره اسرائیلی به شهرکهای تخلیه شده خود در شمال بود.
اسرائیل از قبل هم تقریبا حمله زمینی را در نظر داشت، اما سه عامل در شروع آن تاثیرگذار بود، نخست این برآورد که ضربات سنگین وارده به حزبالله به ویژه در ترور فرماندهان میدانی و شبکه وسایل ارتباطی آسیبی جدی به سیستم فرماندهی و کنترل آن و به نوعی قطع ارتباط آن با جنوب وارد کرده است.
عامل دوم نیز بمباران بسیار شدید و بعضا با بمبهای سنگرشکن مناطق گستردهای در نوار مرزی لبنان در همین دو هفته اخیر بود.
اما عامل سوم این که در دو هفته اخیر تمرکز حزبالله بیشتر بر شلیک موشکهای دوربرد به مناطق فراتر از مناطق مرزی بود و حملات راکتی و موشکی از مناطق مرزی به پایگاهها و مراکز نظامی اسرائیل در نزدیکی مرز کاهش داشت.
به نظر میرسد همین امر تکِ فریب و تلهِ حزب الله بوده و در کنار دو عامل دیگر به تقویت برآورد اسرائیلیها مبنی بر ناتوان شدن حزبالله در دفع حمله زمینی کمک کرده است. اما حملات متوالی حزبالله در دو روز اخیر و تلفات بالای ارتش اسرائیل موجب نوعی غافلگیری آن شده است.
نتانیاهو پس از ضربات امنیتی سخت و ترور رهبران رده بالای حزبالله و در فضای بهبودی چشمگیر موقعیت داخلی خود میتوانست به سمت توافقی برای پایان جنگ غزه و لبنان حرکت کند که تصویر برآمده از توافق در این شرایط، هم بن بست غزه را تحت شعاع قرار میداد، هم به ویژه با ترور دبیر کل حزبالله خاطره تلخ هفتم اکتبر «تا حدودی» به محاق میرفت، اما حمله زمینی میتواند او را در برابر دو انتخاب سخت و پردردسر قرار دهد؛ نخست ادامه حملهِ زمینیِ پرتلفات بدون دورنمای روشن آن و دوم نیز دستور پایان سریع حمله زمینی که او را با دشواره عدم تحقق اهداف جنگ مواجه میکند. در هر دو صورت هم ممکن است دوباره با تنزل جایگاه داخلی و فشار معترضان و بازگشت دوباره آنها به خیابان مواجه شود.
آنچه شرحش رفت برآوردی اولیه است و در این شرایط باید منتظر واکنش احتمالی اسرائیل به حمله موشکی ایران و نتایج آن و تاثیراتش بر روند کلی تحولات منطقه با شمولیت جبهههای مشتعل آن بود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺جنگ در راه است؟!
فحوای خطبه امروز رهبر انقلاب اسلامی و همچنین مواضع آمریکا و رفتار اسرائیل در چند روز اخیر متعاقب حملات موشکی سنگین ایران یک نقطه کانونی مشترک دارد و آن هم این که هیچ طرفی دستکم تمایلی و تصمیمی پیشینی برای یک جنگ تمام عیار و منطقهای ندارد.
جدای از پیامهای متعدد به داخل و خارج و تاکید بر پایبندی جمهوری اسلامی به سیاستها و مواضع خود و عدم عقبنشینی از آنها، اما جمله کلیدی خطبه در اوج این تنش نظامی این بود که تهران "بدون تعلل یا شتابزدگی، با قدرت و صلابت و قاطعیت" به واکنش اسرائیل پاسخ خواهد داد. بدون تعلل یعنی اقدام متقابل با خصوصیات پیشگفته و بدون شتابزدگی یعنی بدون بروز انفعالی برای شروع یک جنگ.
در آن سو نیز چنان که قبلا هم گفته شد، تاخیر اسرائیل در واکنش و عدم اقدام فوری پس از حمله ایران دو دلیل عمده دارد؛ نخست این که طرحی آماده معطوف به واکنش سریع برای شعلهور کردن جنگی منطقهای وجود ندارد و این بدان معناست که «تله جنگی» در کار نیست و وجود چنین تلهای از قبل میطلبید که اسرائیل سریعا اقدام کند. اما چنان که قبلا نیز بارها عرض شده است، اسرائیل به هیچ وجه در چنین امر خطیری بدون هماهنگی کامل با آمریکا هیچ اقدامی نمیکند.
دلیل دوم هم این که اسرائیل نیز نمیخواهد شتابزده و منفعلانه به گونهای عمل کند که منجر به چنین جنگی شود.
در کنار غیرمحتمل بودن وقوع جنگ به علت موانع بیشمار، اما حملاتی پینگپنگی دور از انتظار نیست.
وقوع حمله موشکی ایران بر تصویر برساخته نتانیاهو از پیروزیهای تاکتیکی اخیر در لبنان و تکاپوی یک ساله اسرائیل برای احیای کامل بازدارندگی پس از هفتم اکتبر سایه افکنده و در آستانه سالگرد این واقعه او را در تنگنا قرار داده و از این منظر تحت فشار است.
اسرائیل فعلا منتظر نتایج حمله دیشب به بیروت و تاثیر احتمالی آن بر ترمیم تصویر پیشگفته است. اما تجربه نشان داده است که اسرائیل در مواجهه با ایران معمولا گسترده عمل نمیکند و بر اقدامات ایذایی از حمله محدود و هدفمند و ترور گرفته تا خرابکاری و غیره تمرکز میکند.
بعید است که اسرائیل قبل از روشن شدن سرنوشت جنگ لبنان «خواسته» و با «تصمیمی قبلی» خود را درگیر جنگی بزرگتر کند و آمریکا نیز فارغ از اهمیت موقعیت منطقه در اقتصاد جهانی، در شرایط کنونی داخلی و جنگ اوکراین اجازه شعلهور شدن جنگ تمام عیار در خاورمیانه را نمیدهد.
مخلص کلام این است که فعلا تمرکز اسرائیل و آمریکا بر پایان دو جنگ غزه و لبنان با خلق تصویری پیروز از تلآویو و زدودن نهایی تصویر هفتم اکتبر از اذهان اسرائیلیها و دشمنانشان و کل منطقه است.
تا ببینیم چه میشود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺پاسخ احتمالی اسرائیل!
از زمان حملات موشکی ایران به اسرائیل، صرف نظر از اظهارات رسمی مقامات اسرائیلی و آمریکایی، شاهد اخبار و پیامهای رسانهای متعدد، پیچیده، چند لایه، هدفمند و بعضا متناقض، ناهمگون و گیج کننده در رسانههای اسرائیل و آمریکا به نقل از «مقامات ناشناختهای» هستیم که در نوع خود کیس مطالعاتی جالب و جذابی است.
صورت مشترک این پیامها آماده شدن اسرائیل برای یک حمله است؛ اما ماهیت و زمان آن روشن نیست و این هم طبیعی است. درباره زمان حمله در صورت اتخاذ تصمیم نهایی برای آن میتوان گفت که چه بسا اسرائیل در سالگرد حمله هفتم اکتبر (فردا یا پس فردا) اقدام کند که خاطره تلخ اسرائیلیها از این روز را تحت الشعاع قرار دهد.
گفته میشود که اسرائیل به دنبال «حملهای بزرگ و جدی» است؛ اما نمیخواهد منجر به یک جنگ تمام عیار شود و حملات دو سویه بعدی را به همراه داشته باشد. واقعا این چه حملهای است که هم بزرگ و جدی باشد و هم این که واکنش ایران را به دنبال نداشته باشد؟
آیا به معنای این است که ارتش اسرائیل با هماهنگی آمریکا میخواهد حملهای «موثر» و متضمنِ پیامهای متعدد انجام دهد و بعد از آن واکنش بعدی ایران را بیپاسخ بگذارد که این دور حملات دو جانبه یک جایی متوقف و ادامه پیدا نکند؟ فعلا نمیتوان پاسخی به این پرسشها داد.
در این چند روز، رسانههای اسرائیلی و آمریکایی چند هدف احتمالی را مطرح کردهاند؛ از تاسیسات نفتی و هستهای تا مراکز نظامی. هنوز روشن نیست که اسرائیل در این دور به تاسیسات نفتی و هستهای حمله کند؛ اما پر واضح که در هر حمله، احتمال هدف قرار دادن سایتهای نظامی به ویژه سایتهای موشکی به دو دلیل بیشتر است؛ نخست این که حملات به اسرائیل موشکی و از این اماکن بوده است و دوم این که موشک و پهپاد دو رکن دکترین نظامی ایران هستند و اگر قرار بر یک دور حملات رفت و برگشتی باشد، به احتمال زیاد، هدف تاثیرگذاری بر واکنشهای بعدی ایران و همچنین تضعیف قدرت موشکی و پهپادی در حمله احتمالی پیشرو نصب العین اسرائیلیهاست.
در عین حال، ممکن است که حمله مشتمل بر اقدامات متعددی باشد؛ از حمله هوایی به هدف یا اهدافی خاص گرفته تا حمله سایبری به تاسیسات حیاتی جامعهمحور.
اما «بعید نیست» که منظور از حملهای «بزرگ» با شمول دیگر جبههها نیز باشد؛ به این معنا که اسرائیل برای خلق تصویری از «قدرتنمایی» در سالگرد هفتم اکتبر همزمان حملاتی شدید در سوریه، عراق، یمن، غزه و لبنان انجام دهد. در این سناریو نیز ممکن است حمله در اين چند کشور گستردهتر از حمله به اهدافی در ایران باشد تا هم آن تصویر خلق شود و هم بر حمله بر ایران سایه افکند و به نوعی واکنش احتمالی تهران کنترل شود.
در صورت اتخاذ تصمیم نهایی برای یک حمله نظامی، باید دید که آیا از جنگندهها به ویژه اف 35 استفاده خواهد شد که این هم مستلزم عبور از آسمان برخی کشورهاست یا موشکهای دوربرد «اریحا» که در این صورت میتواند به معنای حملهای محدود باشد.
در هر صورت چنان که قبلا نیز گفته شد، احتمال حملاتی رفت و برگشتی وجود دارد.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺دوست دوران سختی!؟
قبلا هم گفتهام نه روسوفیل هستم و نه روسستیز و همواره روابط با روسیه را به عنوان یک همسایه بزرگ و قدرت جهانی ضرورتی راهبردی و خصومت با آن را امری غیر عقلانی دانستهام؛ اما در عین حال خواهان واقعبینی و پرهیز از توصیفهای اغراقآمیز و غیر واقعبینانه درباره این روابط بودهام.
به نظرم همین روزهای پرتنش در منطقه و به ویژه یک هفته اخیر پس از حملات موشکی ایران به اسرائیل و رسیدن تنشها «به لبه مرز جنگ» مهمترین سنجه برای شناخت «دوستان روزهای سختی» است.
اینجا منظور صرفا استنکاف روسیه در این شرایط از عمل به الزامات "دوستی در روزهای سخت" در بعد نظامی نیست؛ بلکه حتی در بعد اعلامی، سیاسی و دیپلماتیک نیز به الزامات این نوع دوستی نیز تن نداده است.
مسکو حتی به توافق و امضای خود برای فروش سامانههای پیشرفته پدافندی و جنگندههای روسی مثل سوخو 35 (که از حدود دو سال پیش سخن از توافق درباره خرید آنها میرفت) عمل نکرد.
فرمانده هوافضای سپاه نیز شنبه گذشته بیان داشت که در گذشته «از یکی از کشورهای دوست رادار خریدیم، اما در نهایت به ما تحویل داده نشد».
البته حدود دو سال پیش نیز نگارنده تاکید داشت که هر اندازه هم روابط روسیه و غرب پرتنش شود، اما مسکو از فروش تجهیزات پیشرفته نظامی به ایران حتی در صورت رسیدن به توافقی در این باره در نهایت پرهیز خواهد کرد.
حالا از فروش این ادوات پیشرفته بگذریم، اما در همین یک هفته هم روسها -حتی برای تظاهر- هیچ حرکت دیپلماتیکی از خود نشان ندادهاند که نوعی حمایت سیاسی و دیپلماتیک از «متحد ایرانی» از آن مخابره شود؛ نه تماسی از پوتین و وزیر خارجهاش با همتایان ایرانی خود و نه تماسی از پوتین با نتانیاهو که خواهان خودداری از پاسخ به حملات ایران و کاهش تنش شود! در حالی که متعاقب ترور اسماعیل هنیه در تهران سرگئی شویگو مشاور امنیت ملی روسیه به تهران آمد و گفته میشود خواستار خویشتنداری در پاسخ به ترور شده بود.
حالا شاید برخی این رفتار روسیه را به تمایل آن برای وقوع جنگ در خاورمیانه برای تحت الشعاع قرار گرفتن جنگ اوکراین تعبیر کنند؛ اما واقعیت این است که این رویکرد «خنثی» را بیشتر محصول روابط مسکو و تلآویو میدانم. هر چند روسیه تمایل دارد که کلا غرب و آمریکا به پرونده چالشی دیگری مشغول و تمرکز آنها بر پرونده اوکراین برداشته شود، اما این قاعده شامل اسرائیل و جنگی منطقهای با طرفیت آن نمیشود. وقتی یک طرف مسالهای در منطقه اسرائیل است، روسها بسیار محتاطانه عمل میکنند و بر خلاف امنیت آن گامی جدی بر نمیدارند.
«بیعملی محض» (به فرض نبود تبانی) روسیه در سوریه در برابر حملات اسرائیل که در این روزها بسیار شدیدتر هم شده است، خود سنجه دیگری است.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺معنای حمله به خود حیفا!
از اوایل جنگ لبنان حملات موشکی حزبالله به حیفا صرفا اهداف نظامی را هدف قرار میداد. اما امشب در سالگرد هفتم اکتبر برای نخستین بار خود شهر حیفا هدف قرار گرفت و به چند ساختمان و خیابان آسیب وارد شد.
در معادله دیرینه میان حزبالله و اسرائیل، کل بیروت در مقابل تلآویو و ضاحیه بیروت در مقابل حیفا قرار داشت. از اوایل بمباران ضاحیه و شروع ترورها، حزبالله از بیم تکرار دکترین ضاحیه بیروت از حمله به خود شهر حیفا پرهیز میکرد. اما ظاهرا پدیدار شدن نشانههای اجرای دوباره این دکترین موجب بازنگری حزبالله در این مساله شده است.
در حملات موشکی به اسرائیل نباید صرفا تلفات را معیار ارزیابی قرار داد. حملات به شهرکهای مرزی در یک سال اخیر اساسا تلفات خاصی نداشته، اما تداوم آن و فضای رعب، باعث تخلیه تعدادی از آنها و آواره شدن 100 هزار اسرائیلی شده است.
اکنون تمرکز حزبالله بر حیفا در عمق 50 کیلومتری است. تداوم حملات به این شهر راهبردی، دولت نتانیاهو را در برابر معضلی جدی و افزایش آوارگان قرار میدهد؛ در حالی که هدف اعلامی جنگ بسترسازی برای بازگشت آوارگان قبلی بود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺در سالگرد هفتم اکتبر!
یک سال از حمله غافلگیرانه هفتم اکتبر حماس به اسرائیل موسوم به «طوفان الاقصی» گذشت که پیامدهای آن مناقشه فلسطین و خاورمیانه را وارد دوره پرتنش متفاوتی کرد که شباهتی به قبل از این تاریخ ندارد.
با وجود گذشت یک سال اما صرفا میتوان «ارزیابی اولیه» و نه نهایی درباره نتایج هفتم اکتبر و تحولات بعد از آن داشت. علت هم این است که تحولات سهمگین متعاقب «طوفان الاقصی» همچنان به قوت خود ادامه دارد و چه بسا رخدادهای سهمگینتری نیز در راه باشد. قبل از فروکش آتش این جنگها و تنشها در نقطهای مشخص نمیتوان ارزیابی نهایی را در ابعاد مختلف و درباره چشمانداز خاورمیانه ارائه کرد.
اما این یک سال تنها میتواند به عنوان نشانه و سنجهای به شناخت دورنمای تحولات کنونی کمک کند.
درباره همین ارزیابی اولیه نیز نگاهها کاملا متفاوت است و این هم معطوف به این است که از منظری متفاوت به خود حمله هفتم اکتبر و همچنین تحولات متعاقب آن در خود فلسطین و اسرائیل و منطقه بعضا با چاشنی حب و بغض نگریسته میشود.
اگر معیار و ترازوی سنجش برنده و بازنده همانی باشد که در مورد جنگهای متعارف میان دو ارتش کلاسیک وجود دارد؛ یعنی میزان تلفات و خسارات وارده به دو طرف جنگ که باید گفت طرف اسرائیلی با تحمیل تلفات و خسارتی بیسابقه به طرف فلسطینی، نابودی نوار غزه و کلیه زیرساختهای آن و قتل عام 42 هزار فلسطینی بدون شک تاکنون پیروز این جنگ است. حمله هفتم اکتبر چنین آسیبی به اسرائیل وارد نکرد.
آسیب هفتم اکتبر به اسرائیل بیشتر جنبه معنوی با پیامدهای احتمالی مادی دارد. آسیب وارده به طرف فلسطینی بیشتر مادی است و باید دید چه پیامدهای معنوی بر آن مترتب خواهد شد.
اما این پیروزی اسرائیل در ابعاد تاکتیکی و مادی (ویرانی و نسل کشی) هنوز آورده کلان معنوی و راهبردی با «حذف نهایی تهدید» نداشته است. تداوم جنگ هم پس از یک سال خود گویای این واقعیت و تکاپوی مستمر اسرائیل برای برگردان راهبردی پیروزیهای تاکتیکی خود در باریکه کوچک غزه است؛ تسلیم حماس و نابودی آن به عنوان هدف راهبردی جنگ تحقق نیافته و نوار غزه دوباره تحت سیطره و اشغال کامل درنیامده و گروگانها نیز آزاد نشدهاند. همچنین رهبران کلیدی حماس در غزه (بر خلاف رهبر آن و معاونش در خارج) حذف نشده و عملیاتهای فلسطینیها هم متوقف نشده است.
شلیک موشک به تلآویو از غزه در یکسالگی جنگ نیز به معنای بقای تهدید غزه است. همچنین اسرائیل همچنان بعد از یک سال، جنگ خود با غزه و سپس لبنان را یک «جنگ وجودی» مینامد.
یک ستون مهم صهیونیسم و اسرائیل امنیت است که بدون آن ستون دیگر یعنی جمعیت و مهاجرت نیز متزلزل میشود. هنوز این جنگ ویرانگر نتوانسته است که احساس امنیت را به اسرائیلیها برگرداند. احساس امنیت در جامعه اسرائیل بسیار متفاوت از بقیه جوامع منطقه است. پس از یک سال جنگ 86 درصد از ساکنان شهرکهای پیرامون غزه دیروز در تازهترین نظرسنجی شبکه رادیو و تلویزیون اسرائیل گفتهاند پس از پایان جنگ هم حاضر به زندگی در این منطقه نیستند و هنوز بیم تکرار هفتم اکتبر در سایه ماندن حماس را دارند.
اسرائیل در شمال هم با چنین معضلی مواجه است و پس از یک جنگ فرسایشی تحمیلی یک ساله، آواره شدن حدود 100 هزار نفر و تخلیه شدن برخی شهرکها، 40 درصد از آنها گفتهاند تا ارتش به حضور حزبالله در جنوب لیتانی پایان ندهد، به خانههای خود باز نمیگردند.
در سطح منطقه و جهان نیز اسرائیل داشتههای مهمی را به نفع طرف فلسطینی از دست داده یا معلق مانده (مانند عادیسازی) است. اسرائیل حمایت غالب افکار عمومی در جهان به ویژه در دنیای غرب را از دست داده و از لحاظ اخلاقی سقوط کرده است. این شیفت پارادایمی که علیه اسرائیل در افکار عمومی جهان به ویژه قشر جوان در حال وقوع است، فعلا برگردانی در سیاستگذاریهای غرب نخواهد داشت، اما در آینده نظر به جایگاه افکار عمومی و تغییر نسل رهبران رفته رفته ترجمان خود را پیدا خواهد کرد.
در همین حال نیز جنگ غزه نظم جهانی آمریکامحور را در برابر چالشهای جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است.
در منطقه نیز در کنار تعلیق پروژه عادیسازی روابط و پایهریزی نظمی جدید با ادغام اسرائیل، شکافهای دیرینه به ویژه شکاف فرقهای سنی شیعی پس از جنگ سوریه و اشغال عراق که همواره به نفع تقویت نفوذ اسرائیل مورد بهرهبرداری قرار میگرفت، در نتیجه ورود گروههای شیعی در لبنان، یمن، عراق و همچنین حملاتی از ایران و تلاقی خون دو طرف در این مواجهه، جای خود را به قسمی اتحاد میدانی سنی شیعی در منطقه داده است.
با وجود شرحی که رفت، فعلا برای قضاوت درباره چشمانداز تحولات کنونی در سطح راهبردی زود است و باید منتظر تصویری شبهنهایی پس از جنگ در جبهههای متعدد له یا علیه اسرائیل در جهت پیروزی راهبردی یا شکست راهبردی آن ماند.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺درباره حمله اسرائیل و چند نکته!
بالاخره اسرائیل به حمله موشکی ایران واکنش نشان و حملاتی انجام داد که نخستین حمله مستقیم و آشکار اسرائیل در پاسخ به دومین حمله مستقیم و آشکار ایران به شمار میرود.
هنوز مشخص نیست که حملات به چه شکلی انجام شده؛ از راه دور بوده است یا خیر. منابع اسرائیلی گفتند که حدود 100 جنگنده در این حملات مشارکت داشتند، به فرض مشارکت این تعداد جنگنده، از کدام مسیر عبور و از کجا شلیک کردند؟ فعلا نمیتوان پاسخی به این پرسشها داد.
اسرائیل از حمله به 20 هدف خبر داده است اما منابع ایرانی آن را تکذیب کرده و از اهمیت حمله میکاهند.
هنوز حجم خسارت احتمالی روشن نیست و اطلاع دقیقی از آن وجود ندارد، اما حمله با موج رسانهای سنگین اسرائیل همخوانی خاصی نداشت.
مدت زمان حمله نسبتا طولانی بود و حدود 4 ساعت به طول کشید.
به نظر نگارنده، گرچه نمیتوان با قطعیت بیان داشت که همه چیز تمام شده است، اما به احتمال زیاد اسرائیل بعد از این حمله در آینده به سراغ اقداماتی غیر مستقیم از خرابکاری گرفته تا ترور خواهد رفت؛ به ویژه اگر احساس کند که تصویری که به دنبال آن بوده است، شکل نگرفته است.
به نظر میرسد که بیشتر از خود حمله آنچه برای اسرائیل اهمیت فراوانی داشته است تصویرسازی درباره آن بود و جنگ روانی گستردهای که طی این سه هفته به راه انداخت، معطوف به این تصویرسازی بود. اما هنوز ساعاتی از حمله نگذشته است که قسمی از نارضایتی در لابلای تحلیلها و اظهارنظرها در اسرائیل مشهود است.
به نظر میرسد که حمله امروز اسرائیل به این شکل را میتوان به نوعی نشانهای از قسمی از تاثیر حمله موشکی دوم ایران بر ادراک اسرائیل و همچنین پرهیز واشنگتن و تل آویو از تشدید تنش به دلایل مختلف پنداشت. البته حملات «کیفی» و «دقیق» حزبالله در دو هفته اخیر را نیز میتوان واجد قسمی تاثیر در شکل حمله اسرائیل دانست.
اما درباره پیشبینیها:
لحظاتی بعد از حملات موشکی دوم ایران طی یک یادداشت و سپس یادداشتهای بعدی در این سه هفته ضمن برشمردن سناریوهای مختلف، پیشبینیهایی با قید «به احتمال زیاد» یا «غالبا» و غیره درباره ماهیت حمله اسرائیل مطرح شد که غالبا درست از آب درآمد.
بر این اساس هم گفته شد که حملات به احتمال زیاد «محدود» و علیه اهداف نظامی خواهد بود و بعید است که اهداف هستهای یا نفتی مورد حمله قرار گیرد.
هر چند اطلاع دقیقی وجود ندارد، اما حملهای که بنا به نوشته سایت آمریکایی اکسیوس، اسرائیل به دلایلی قبل از آن به ایران اطلاع داده و حتی اهدافی را که مورد حمله قرار میدهد نیز بیان کرده است، نمیتواند گسترده و بزرگ باشد. اما هنوز نتایج این حمله محدود روشن نیست؛ این که ضربات در چه سطحی بوده است.
در واقع همان دلایلی که اسرائیل را بر آن داشته است که قبل از حمله به ایران اطلاع دهد تا اوضاع از کنترل خارج نشود، میتواند موجب تحدید خود حمله هم شده باشد.
همچنین در پیشبینیها تاکید شد که تله جنگی وجود ندارد، چون تصمیمی پیشینی برای جنگ در کار نیست و حملات اسرائیل نیز به احتمال زیاد به جنگی ختم نمیشود و حداکثر اتفاق ممکن در این وضعیت حملاتی رفت و برگشتی است.
همچنین تاکید شد که گرچه اسرائیل به دنبال کلاسیک کردن جنگ و وارد آوردن ضربات موثر و معنادار به ایران است، اما از وقوع جنگ بیم دارد و همین خود میتواند ترمز اسرائیل را بکشد.
اخیرا هم بیان شد که سفر بلینکن به منطقه برای «چک آخر» توافق آمریکا درباره زمان و اهداف حمله بوده است و این سفر در کنار بالا گرفتن دیپلماسی در روزهای اخیر در خصوص دو جنگ غزه و لبنان به عنوان نشانههای نزدیک بودن حمله اسرائیل تحلیل شد.
اما واکنش ایران چه خواهد بود؟
ایران به احتمال زیاد سریعا واکنشی نشان ندهد اما تهدید به پاسخ در زمان و مکان مناسب خواهد کرد. اگر هم بخواهد بعد از این حملات واکنش سریعی نشان دهد احتمالا بسیار محدود باشد.
چه بسا ایران به دلیل تمرکز حمله بر پایتخت و حومه، نوعی پاسخ به حمله اسرائیل را ضروری بداند، اما نباید از نظر دور داشت که حدود ده روز به انتخابات آمریکا باقی مانده است و احتمالا این متغیر و تاثیر احتمالی بالا گرفتن تنش بر شانس پیروزی ترامپ هم در نظر گرفته شود.
به نظر میرسد که ثقل حکومت ایران در تقابل با اسرائیل بیشتر از قبل بر جبهه لبنان متمرکز خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺اسرائیل و طوفان لاهه!
دیوان کیفری بینالمللی (دادگاه لاهه) امروز حکم جلب و بازداشت نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و یواو گالانت وزیر دفاع سابق آن را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از جمله استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه مردم غزه صادر کرد.
در همین حال نیز، شکایت آفریقای جنوبی نزد دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) به اتهام نقض کنوانسیون نسلکشی در جریان است و تا کنون چند قرار موقت صادر شده، اما رای نهایی هنوز صادر نشده است.
مقامات اسرائیلی با عصبانیت شدیدی به حکم واکنش نشان داده و با هجمه سنگینی علیه دیوان لاهه و نهادهای بینالمللی دیگر آن را به «یهودیستیزی» متهم کردهاند.
این حکم هر چند پس از 14 ماه نسلکشی بیسابقه در غزه دیر صادر شده و بعید است به بهبودی سریع اوضاع در غزه کمک کند، اما در عین حال نخستین حکم بازداشت بینالمللی علیه دو مقام عالی رتبه اسرائیلی بوده و در ابعاد متعددی واجد اهمیت فراوانی است.
در مقایسه با دهها قطعنامه و حکم بینالمللی بر زمین مانده درباره اشغال اراضی فلسطینی و مسائل دیگری چون دیوار حائل، حکم دیرهنگام دادگاه و وارد کردن اتهاماتی سنگین و بیسابقه به رهبران آن را میتوان «طوفان و ضربهای قانونی» به چهره اسرائیل در دنیا و پیشرانی قوی برای شیفت پارادایمی در قبال آن در افکار عمومی جهان پنداشت.
در واقع، این حکم به مثابه محاکمه جهانی نتانیاهو و برآمدن تصویر فلسطین در جهان و فروریختن تصویری است که اسرائیل در طول بیش از 7 دهه درباره خود در جهان ساخته بود که بر اشغالگری و تعدی مستمر به حقوق ملتی دیگر سایه سنگینی انداخته بود.
اسرائیل همواره با کاربست اهرمهای نیرومند مالی و رسانهای، پیوند تاریخی با کانونهای قدرت در جهان، معرفی خود به عنوان تنها نظام توسعه یافته و دموکراتیکِ غربتبار در خاورمیانهِ دیکتاتورزدهِ شرقتبار و حربه «یهودیستیزی»، تصویری «متمدانه» و در عین حال «مظلوم» از خود در دنیا به ویژه در جهان غرب ساخته بود که شکستن آن امکانپذیر نبود، اما در همین یک سال و 2 ماه جنگ غزه با دستان خود با تحمیل این فاجعه انسانی و نسلکشی هر آنچه را در این 76 سال کاشته بود، بر باد فنا داد و آسیبی جبران ناپذیر به چهره و روایت اسرائیل در جهان وارد و روایت فلسطین را به شکل بیسابقهای به ویژه در جوامع غربی فربه کرد.
البته در کنار آن نیز جنگ غزه در سایه ناتوانی نهادهای بینالمللی در توقف این خشونت افسارگسیخته، نظم جهانی را در این مدت در برابر چالشهای جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است؛ اما حکم دادگاه لاهه میتواند به بهبود اعتبار و جایگاه این نهادها کمک کند.
کما این که چنین حکمی متحدان اسرائیل را در صورت تداوم حمایت تسلیحاتی از آن پس از محکومیت به اتهام جنایت جنگی، در مظان بازخواست و در برابر محکی تاریخی برای اجرای این حکم و خودداری از ارسال اسلحه قرار میدهد. دستکم بر این اساس دیگر نتانیاهو آزادی عمل قانونی برای سفر به بیش از 120 کشور عضو دادگاه را نخواهد داشت و باید دید چه تعداد از این کشورها به آن پایبند خواهند بود.
امروز جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به این حکم، آن «الزامآور» خواند و بیشتر کشورهای اروپایی هم تاکنون از آن استقبال کردهاند. واقعیت هم این است که پس از این حکم، دفاع از اسرائیل برای متحدان و لابیهای آن دشوارتر از قبل خواهد بود.
ناگفته هم نماند که نتانیاهو و گالانت پس از تحویل خود به دادگاه، میتوانند در آنجا حاضر شده و از خود دفاع کنند و یا این که دیوان عالی اسرائیل اقدام به بازجویی و محاکمه هر دو به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت کند. اما بسیار بعید است که هیچکدام از این دو امر اتفاق بیفتد.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺قطعنامه جدید در وضعیتی متفاوت!
قطعنامه تروئیکای اروپایی با حمایت آمریکا درباره برنامه هستهای ایران در شورای حکام تصویب شد. تصویب قطعنامه فارغ از محتوای آن، به معنای نادیده گرفتن هشدارها و تهدیدهای مکرر تهران بود.
این قطعنامه دومین از نوع خود علیه ایران ظرف شش ماه اخیر است که با 19 رای موافق، 12 ممتنع و 3 مخالف کشور به تصویب رسید. علی رغم تحرکات گسترده دیپلماتیک ایران در دو روز اخیر، اما تغییر معناداری نسبت به قطعنامه قبلی در آرای موافق، مخالف و ممتنع رخ نداد؛ تنها با این اختلاف که قطعنامه ماه ژوئن با یک رای بیشتر (20 رای) تصویب شد و 12 رای ممتنع و 2 رای مخالف (یک رای کمتر) داشت.
قطعنامه جدید از مدیرکل آژانس میخواهد که تا نشست بعدی شورای حکام در ماه مارس آینده گزارش جامعی از وضعیت فعالیتهای هستهای ایران ارايه دهد. همچنین از ایران خواسته است که «اقدامات ضروری و فوری» برای حل و فصل مسائل اختلافی پادمانی (دو سایت) انجام دهد.
تهران نیز فورا واکنش نشان داده و رئیس سازمان انرژی ایران دستور انجام اقدامات موثر، از جمله راهاندازی مجموعه متنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد.
اما ایران در عین حال بر تداوم همکاریهای فنی و پادمانی با آژانس و آمادگی خود برای «تعامل سازنده» تاکید کرده است.
در حالی که تهدیدهای مکرر ایران به «پاسخ قاطع» در صورت صدور قطعنامه در سنگینتر شدن فضا به ویژه در داخل کشور سهیم بود، اما با اطمینان از قطعی شدن تصویب قطعنامه و پس از آن، تلاش شد از اهمیت آن کاسته شود.
هر چند محتوای قطعنامه تفاوت محتوایی چندانی با چند قطعنامه قبلی ندارد و فعلا خواستار اقدامات عملی چون ارجاع پرونده به شورای امنیت نشده است، اما تصویب آن در کنار دور تند تحریمها و مواضع اروپا را نباید واکنشی انفعالی چه در پرونده هستهای چه دیگر پروندهها مانند جنگ اوکراین پنداشت، بلکه به نظر میرسد که خروجی راهبرد جدید و حساب شده طرفهای غربی در قبال ایران است که با گامهای تصاعدی عملیاتی میشود. از این رو هم ممکن است که این روند تا فعال شدن مکانیسم ماشه تداوم یابد؛ مگر این که در میانه راه اتفاقی خارق العاده مانع آن شود.
اما در کنار آن نباید از نظر هم دور داشت که هدف دیگر تصویب قطعنامه علیه ایران میتواند به نوعی بسترسازی و آماده کردن فضای بینالملل برای اقداماتی علیه برنامه هستهای ایران نیز باشد. از این رو میتوان گفت که از هم اکنون تا دستکم در دو سال اول دولت ترامپ، تنش غرب و ایران بسیار جدیتر و شدیدتر از قبل پیش رود.
تصویب قطعنامه پس از تهدیدهای بیشتر ایران نسبت به گذشته و همین سفر گروسی به تهران بیانگر این است که مدل سنتی مدیریت و کنترل تنش چه بسا دیگر جواب نمیدهد و تاثیری در محاسبات طرف مقابل نداشته است.
گویا دریافت طرف غربی با شمول آمریکا و اروپا این است که زمانه تشدید جدی فشار بر ایران و بکارگیری اهرمهای فشار است. به همین خاطر هم بعید است که «فعلا» برای دیپلماسی و مذاکره جدی و بر اساس قواعد قبلی مذاکراتی ارادهای داشته باشد. از این منظر، احتمالا طرفهای غربی قبل از شروع مذاکراتی جدی، در صرافت تشدید گامهای خود و در انتظار تاثیر آن بر محاسبات طرف ایرانی با هدف عقبنشینی جدی در پروندههای متعدد مورد مناقشه است.
اما قابل توجه این که اروپا قبل از شروع به کار ترامپ و رونمایی از نسخه دوم فشار حداکثری او، این فشار را به سبک خود آغاز کرده است؛ در حالی که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ هر چند عملا نتوانست در مقابل خروج او از برجام بایستد، اما دستکم مواضع اعلامی انتقادی گرفت؛ اما اکنون در دو بعد اعلامی و اعمالی از او پیشی گرفته است.
در این میان گویا برخی طرفهای منطقهای مانند عربستان نیز به این جمعبندی رسیدهاند که ممکن است که تنش در منطقه دستکم در یکی دو سال آینده وارد مراحل پیشرفتهای شود و به همین خاطر از اکنون برای دور ماندن از ترکشهای این تنش، مواضع خود را هدفمند تنظیم میکنند.
اما چنان که قبلا نیز گفته شد، این تنش ممکن است تا سر حد جنگ پیش برود، اما بعید است که ترامپ به دنبال جنگی منطقهای در خاورمیانه باشد و چه بسا اگر دیپلماسی معطوف به تفاهمات و توافقی نیز شکل گیرد در لب پرتگاه جنگ و در لحظهای حساس و سرنوشتساز با هدف مهار اوضاع و جلوگیری از وقوع آن باشد. با این حال، قبل از شروع دوره ترامپ باید دید این مقطع زمانی دو ماهه تا آمدن او چگونه و به چه شکلی سپری میشود.
#صابر_گل_عنبری
Sgolanbari
🔺اقتصاد و جنگ در سوریه!
در این روزها پس از حمله گروههای مخالف مسلح در سوریه و سیطره بر مناطق مهمی در شمال این کشور همچون حلب این پرسش کانونی درباره علت یا علل این پیشروی سریع مطرح شده است.
قبلا هم تقریبا به علل عمده پرداختهام؛ همچون مشغولیت متحدان دمشق از ایران و حزبالله به جنگ با اسرائیل، و روسیه به جنگ با اوکراین و البته به نوعی نقش و درنگ سوالبرانگیز مسکو در یک هفته اخیر که بمبارانهای دو سه روز اخیر نیز نمیتواند توجیهگر نظارهگری آن تا تصرف حلب و پیشروی به سمت حماه باشد.
اما علل داخلی چه بسا از اهمیت بیشتری برخوردار باشد؛ مهمترین آنها وا دادن ارتش سوریه و فروپاشی سریع و دومینووار خطوط دفاعی آن از ریف حلب تا نزدیکی حماه در همان روزهای اول آغاز حمله است که حتی موجب شگفتی خود مهاجمان نیز شد. اما این اتفاق دو دلیل دارد؛ نخست خرید و همکاری برخی افسران ارتش با مخالفان و دیگری بیانگیزگی نیروهای آن که فرار را بر قرار ترجیح دادند. همین دو عامل نیز به یک علت بسیار مهم بر میگردد و آن هم بحران اقتصادی کشنده در مناطق تحت کنترل نظام سوریه است.
وقتی میانگین دریافتی ماهانه نیروهای ارتش و کارکنان دولت سوریه حدود 20 دلار است که پول بسته سیگار آنها هم نیست و کفاف مخارج یک روز آنها و خانوادههایشان را نمیدهد، این وادادنها و عقبنشینیها طبیعی است و دیگر نه انگیزهای برای جنگیدن میماند و نه مثل گذشته ایدئولوژی بعث با نبود پول در سایه فساد سیستماتیک در نهادهای حکومتی رنگ و حنایی برای آنها دارد.
البته رئیس جمهور سوریه دیروز حدود 7 دلار افزایش داد اما چیزی نیست.
اما در مقابل طرف مقابل به دلایل متعددی از انگیزه بیشتری برخوردار است. عامل اقتصادی پیشران مهمی در بالا بردن انگیزه گروههای مسلح بوده و هست. در کل وضعیت اقتصادی ساکنان شمال سوریه و مناطق حکومت خودگردان کٌردی بهتر از مناطق تحت کنترل دولت سوریه بوده و هست.
اقتصاد مناطق تحت کنترل مخالفان به نوعي تابع اقتصاد ترکیه شده و لیر این کشور در آنها حاکم است و دستمزدها هم غالبا از طرف دولت ترکیه تامین میشود.
هر چند در این مناطق هم با توجه به افت مستمر ارزش لیر ترکیه وضعیت اقتصادی چندان خوب نیست، اما بسیار بهتر از دمشق و دیگر مناطق تحت کنترل دولت سوریه است. به عنوان مثال، میانگین دستمزد ماهانه کارگران و کارکنان در مناطق تحت کنترل مخالفان حدودا به 100 دلار میرسد؛ یعنی رقمی 5 برابر حقوق یک افسر ارتش دولت سوریه. اما حقوق برخی نیروها، مدیران ادارات و نهادها در شمال سوریه (بخش تحت کنترل مخالفان) به 200 تا 500 دلار هم میرسد.
در کنار آن هم ترکیه و شرکتهایش در سالهای گذشته سرمایهگذاریهای قابل توجهی در زیرساختهای شمال سوریه به ویژه مناطق تحت کنترل «ارتش ملی سوریه» (ارتش آزاد سابق) داشته است؛ از جمله در بخش برق و در حالی که این مناطق برق دارند، اما مناطق تحت کنترل نظام سوریه اساسا در تاریکی بوده و برقی ندارند. در برخی شهرها مثل حلب قبل از سقوط، فقط در شبانهروز دو ساعت برق داشتند و هم اکنون ترکیه درصدد تامین برق این شهر راهبردی است. کما این که خود دمشق پایتخت این کشور 3 ساعت در روز برق دارد.
لب کلام این که اقتصاد در کنار عوامل دیگری در امتداد بحران سوریه، نقش کلیدی در پیشروهای اخیر مخالفان داشته است و اگر آنها نیز ماهی 10 تا 20 دلار میگرفتند که قوت روزانه خود و خانوادههایشان را تامین نکند، بعید بود که این گونه بجنگند و پیش بروند و اگر هم پیش میرفتند بعدا در جایی آنها نیز وا میدادند.
نتیجه این که نقش اقتصاد چنان اساسی است که در پروندههای کلان امنیتی و نظامی چون بحران سوریه در بزنگاه، عامل تعیین کنندهای است.
سیاست خارجی اقتصادمحور ترکیه در چنین ابربحرانهای امنیتی نیز پیوست اقتصادی قابل توجهی دارد؛ چنان که اقتصاد شمال سوریه کاملا به اقتصاد ترکیه وابسته است؛ به نحوی که اگر هم بخواهد نمیتواند به این وابستگی پایان دهد و همین خود ژئوپلیتیک شمال سوریه (فعلا مناطق تحت کنترل مخالفان) را به نفع ترکیه دگرگون کرده است.
حالا هم که حلب به تصرف آنها درآمده است؛ از یک سو به علت اهمیت اقتصادی این شهر، بحران اقتصادی دمشق و دیگر مناطق نظام وخیمتر خواهد شد و از دیگر سو وزنه ژئوپلیتیک ترکیه در شمال سوریه سنگینتر میشود و پس از تثبیت تصرف حلب، پروژههای کلان اقتصادی خود در آن را کلید خواهد زد.
شکی نیست که قدرت نظامی مولفه عمده و تعیین کنندهای در جنگهاست اما در مقابل نیز در دنیای جدید کشوری که اقتصاد و پول نداشته باشد، شورویِ برخوردار از 6 هزار بمب اتم هم باشد، در نهایت، جنگ و منازعه با رقبا و دشمنان را میبازد.
البته اقتصاد بدون پشتوانه قدرت نظامی نیز به ویژه در خاورمیانه به تنهایی تامین کننده امنیت نیست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari