708.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
32.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج
حسینیه ای با صفا را در محله #سوهانک هماهنگ کردیم، تا مراسم #جشن_ازدواج پسرم عبدالحسین را در آن جا برگزار کنیم.
دوست نداشتیم زندگی را با تجمل و هزینه های گزاف شروع کنیم.
رسم و رسوم های من درآوردی ازدواج را مشکل تر از مشکل کرده، در حالی که هر نوع گناهی در دسترس و آسان شده است. و به نظرم همه باید تلاش کنیم تا این فضا را عوض کنیم.
شربت، شیرینی، میوه، شام همه چیز بود، زنانه جدا و خانم ها با لباس مجلسی و مانند همه مجالس عروسی مراسم خاص خود را داشتند.
اما هزینه های هنگفت تالار حذف شد، همان شب هم به لطف مهمانان و رسم پسندیده هدیه دادن به عروس و داماد تمامی هزینه ها تامین شد. و هیچ باری بر دوش عروس و داماد از این جشن ازدواج باقی نماند.
غذای مجلس توسط آشپزهای با صفای حسینیه و با سلام و صلوات پخته شد و واقعا طعم و روح خاصی داشت
حجت الاسلام والمسلمین بی آزار و مداحان با صفای اهل بیت علیهم السلام با کلام و مدحشان بر نشاط و معنویت جلسه افزودند.
دوستان و طلبه ها با حس و حال خوبی پذیرای مهمانان بودند، البته برای مجلس خانم ها چند مهمان دار هماهنگ شده بود
از همه بزرگوارانی که تشریف آوردند تشکر می کنم. بنده نوازی و ذره پروری کردند و با حضورشان در مجلس ساده ما به رونق جلسه افزودند.
هر سوال دیگری بود در خدمتم، و تمام تجربیات را با افتخار در اختیارتان می گذارم.
شما هم با نشر این پست، در ترویج فرهنگ ازدواج ساده تلاش نمایید.
#عروسی
#داماد #عروس #ازدواج_ساده #طلبه #روحانی
#حوزه_علمیه_امام_خمینی_ره_دو
@hasanemoradi
💠طلبه جوان و #شیخ_بهایی
🔅روزی #طلبه جوانی که در زمان شاه عباس در اصفهان درس می خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس خواندن خسته شده ام و می خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم چون درس خواندن برای آدم، آب و نان نمی شود و کسی از #طلبگی به جایی نمی رسد و به جز بی پولی و حسرت، عایدی ندارد.
⚡️شیخ قطعه سنگی را به او داد و گفت: قبل از رفتن برو نانوایی و با این سنگ از نانوا نانی بگیر تا صبحانه ای بخوریم و بعد خواستی بروی، برو. نانوا جوان را با تمسخر از مغازه بیرون انداخت و او شرمنده پیش شیخ آمد.
🌀شیخ دوباره او را با همان قطعه سنگ به بازار علوفه فروشان برای گرفتن مقداری کاه برای اسبهایش فرستاد. اما آنها هم به ریش او خندیدند و چیزی ندادند.
🔺شیخ برای بار سوم او را به بازار زرگرها فرستاد که آن را گرو گذاشته و با گرو گذاشتن آن صد سکه طلا قرض بگیرد. با مراجعه طلبه جوان به مغازه زرگری، مغازه دار به بهانه آماده کردن سکه ها، شاگردش را به دنبال مأموران فرستاد و آنها آمده، و دستگیرش کردند. جوان با تعجب گفت: مگر من چه کرده ام؟ مرد زرگر گفت: می دانی این سنگ چیست و چقدر می ارزد؟ ارزش این گوهر، بیش از ده هزار سکه است. راستش را بگو چنین سنگ گران قیمتی را از کجا آورده ای؟
🔻بعد از بیان ماجرا، مأموران طلبه را نزد شیخ آوردند و شیخ با تأیید داستان مرخصشان کرد و سپس به طلبه گفت:
ای جوان! این سنگ قیمتی که می بینی، گوهر شب چراغ است و همان طور که دیدی، "قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری". نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی دهند. ارزش علم و عالم را انسان های عاقل و فرزانه می دانند و هر بقال و عطاری نمی داند #ارزش _علم و گوهر دانش چقدر است. حال خود دانی خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز.
🔸طلبه جوان از این که می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید.
اخلاق عملی
مدرس: #طلبه رضا مهدوی
❤نوکری از نوکران پسر فاطمهام❤
6037998276941712
رضا مهدوی
سایت کانال:
https://saleketarigh.ir
به یاد استادم سالک الی الله مرحوم آیت الله شیخ ابراهیم امجد (ره)
این کانال #نذر_ظهور است
ادمین:
@Akhlagh_amali_admin
https://eitaa.com/akhlagh_amalii