eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
90 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
7.6هزار ویدیو
171 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
708.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 پافشاری حاج اقای پورمحمدی روی طلبگی👌🌹 ❗️ پورمحمدی: من به آن صورت دکتر نیستم، طلبه هستم. ✅ این روحیه پافشاری روی طلبگی و حتی مدرک حوزوی ستودنی است، شهید نیز بارها تاکید کرده بود من هستم
32.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسینیه ای با صفا را در محله هماهنگ کردیم، تا مراسم پسرم عبدالحسین را در آن جا برگزار کنیم. دوست نداشتیم زندگی را با تجمل و هزینه های گزاف شروع کنیم. رسم و رسوم های من درآوردی ازدواج را مشکل تر از مشکل کرده، در حالی که هر نوع گناهی در دسترس و آسان شده است. و به نظرم همه باید تلاش کنیم تا این فضا را عوض کنیم. شربت، شیرینی، میوه، شام همه چیز بود، زنانه جدا و خانم ها با لباس مجلسی و مانند همه مجالس عروسی مراسم خاص خود را داشتند. اما هزینه های هنگفت تالار حذف شد، همان شب هم به لطف مهمانان و رسم‌ پسندیده هدیه دادن به عروس و داماد تمامی هزینه ها تامین شد. و هیچ باری بر دوش عروس و داماد از این جشن ازدواج باقی نماند. غذای مجلس توسط آشپزهای با صفای حسینیه و با سلام و صلوات پخته شد و واقعا طعم و روح خاصی داشت حجت الاسلام والمسلمین بی آزار و مداحان با صفای اهل بیت علیهم السلام با کلام و مدحشان بر نشاط و معنویت جلسه افزودند. دوستان و طلبه ها با حس و حال خوبی پذیرای مهمانان بودند، البته برای مجلس خانم ها چند مهمان دار هماهنگ شده بود از همه بزرگوارانی که تشریف آوردند تشکر می کنم. بنده نوازی و ذره پروری کردند و با حضورشان در مجلس ساده ما به رونق جلسه افزودند. هر سوال دیگری بود در خدمتم، و تمام تجربیات را با افتخار در اختیارتان می گذارم. شما هم با نشر این پست، در ترویج فرهنگ ازدواج ساده تلاش نمایید. @hasanemoradi
💠طلبه جوان و 🔅روزی جوانی که در زمان شاه عباس در اصفهان درس می خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس خواندن خسته شده ام و می خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم چون درس خواندن برای آدم، آب و نان نمی شود و کسی از به جایی نمی رسد و به جز بی پولی و حسرت، عایدی ندارد. ⚡️شیخ قطعه سنگی را به او داد و گفت: قبل از رفتن برو نانوایی و با این سنگ از نانوا نانی بگیر تا صبحانه ای بخوریم و بعد خواستی بروی، برو. نانوا جوان را با تمسخر از مغازه بیرون انداخت و او شرمنده پیش شیخ آمد. 🌀شیخ دوباره او را با همان قطعه سنگ به بازار علوفه فروشان برای گرفتن مقداری کاه برای اسبهایش فرستاد. اما آنها هم به ریش او خندیدند و چیزی ندادند. 🔺شیخ برای بار سوم او را به بازار زرگرها فرستاد که آن را گرو گذاشته و با گرو گذاشتن آن صد سکه طلا قرض بگیرد. با مراجعه طلبه جوان به مغازه زرگری، مغازه دار به بهانه آماده کردن سکه ها، شاگردش را به دنبال مأموران فرستاد و آنها آمده، و دستگیرش کردند. جوان با تعجب گفت: مگر من چه کرده ام؟ مرد زرگر گفت: می دانی این سنگ چیست و چقدر می ارزد؟ ارزش این گوهر، بیش از ده هزار سکه است. راستش را بگو چنین سنگ گران قیمتی را از کجا آورده ای؟ 🔻بعد از بیان ماجرا، مأموران طلبه را نزد شیخ آوردند و شیخ با تأیید داستان مرخصشان کرد و سپس به طلبه گفت: ای جوان! این سنگ قیمتی که می بینی، گوهر شب چراغ است و همان طور که دیدی، "قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری". نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی دهند. ارزش علم و عالم را انسان های عاقل و فرزانه می دانند و هر بقال و عطاری نمی داند _علم و گوهر دانش چقدر است. حال خود دانی خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. 🔸طلبه جوان از این که می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید.
اخلاق عملی مدرس: رضا مهدوی ❤نوکری از نوکران پسر فاطمه‌ام❤ 6037998276941712 رضا مهدوی سایت کانال: https://saleketarigh.ir به یاد استادم سالک الی الله مرحوم آیت الله شیخ ابراهیم امجد (ره) این کانال است ادمین: @Akhlagh_amali_admin https://eitaa.com/akhlagh_amalii