🔰درگذشت #محمدعلی_مدرس_افغانی استاد ادبیات عرب در نجف و قم (۱۳۶۵ش)
🌀محمدعلی غزنوی معروف به مدرس افغانی (۱۲۸۴- ۱۳۶۵ش) فقیه و استاد ادبیات عرب در حوزههای علمیه نجف و قم بود.
💢وی در ۱۲۸۴ش در جاغوری ولایت غزنی افغانستان متولد شد. تحصیل علوم دینی را از مشهد آغاز کرد. پس از فوت پدر در ۱۳۰۴ ش به علت فقر مالی پیاده عازم عتبات شد و پس از یک سال به کربلا رسید و در نجف ساکن شد اما تا دو سال حجره نداشت.
🔹مدرس در مشهد نزد ادیب نیشابوری اول و دوم و در نجف نزد اصفهانی، نائینی، محمد حسین کاشف الغطاء، حکیم درس خوانده، و از آنان و نیز از آقابزرگ تهرانی و صدر گواهی اجتهاد یا اجازه روایت دریافت نمود.
🔹درس ایشان در نجف درس شلوغی بوده و طلاب از کشورهای ایران، پاکستان، افغانستان، عراق و هند در درس او شرکت میکردند.
🔸او به توصیه سیدابوالحسن اصفهانی دو بار به افغانستان و یک بار به سامرا برای تدریس اعزام شد. در سفر اول افغانستان به فعالیت اجتماعی و تدریس و تاسیس مدرسه پرداخت و در سفر دوم وکیل تام الاختیار او بود.
⚡️او در نجف پس از مشاهده ضعف عمومی طلاب در ادبیات عرب، بر روی آن متمرکز شد.
💥از آثار او می توان به قواعد الادبیه و قواعد النحویه، رفع الغاشیه من غوامض الحاشیه، الشواهد المنتخبه و تصحیح کتاب جامع المقدمات اشاره کرد.
☄مدرس در ۱۳۵۴ش پس از یک ماه حبس و شکنجه از عراق اخراج شد و به قم آمد و به تدریس مشغول شد.
◻️وی سرانجام در ۵ شهریور ۱۳۶۵ش (۲۱ ذی الحجه ۱۴۰۶) در قم از دنیا رفت و در آرامگاه باغ بهشت مدفون شد.
#زندگی_نامه
48.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 زندگانی مرحوم استاد #محمدعلی_مدرس_افغانی(ره)
🎙پژوهش و گویندگی: امیدمحمدی سروش
💬 همراه با بیان داستانی از زبان استاد مدرس افغانی
🔺دعای استاد!
◽️هادی مدرس افغانی فرزند مرحوم #محمدعلی_مدرس_افغانی:
🔹پدرم میگفت: استادی داشتم اهل قفقاز که مطول در خدمتش میخواندم. این استاد قفقازی عجیب در فقر و تنگدستی و گرسنگی به سر میبرد. خودم هم از او بدتر بودم.
🔸بعد از چندین ماه یکتکه گوشت نذری نصیبم شد، موقع رفتن به حجره دستم بود. همینطور که بهسرعت بهطرف حجره یکی از رفقایم میرفتم و در رؤیای شیرین این منظره بودم که با این گوشت آبگوشت میپزیم و بعد از چند ماه شکممان سیر میشود، یکدفعه با همین استادم مواجه شدم. سلام کردم و رد شدم.
▪️مرا صدا کرد که آشیخ محمدعلی چه تو دستت هست؟
▫️گفتم مقداری گوشت.
🍁 با حالتی فقیرانه از من خواهش کرد که این گوشت را به من بده. چند ماه است که غذای پختنی نخوردهام و بوی گوشت نشنیدهام.
⚡️ گرچه برایم خیلی سخت و ناگوار بود. اما تمام گوشتها را به او دادم. او در حقم دعا کرد. بعد از آن، آثار دعایش را در زندگیام خیلی واضح و آشکار مشاهده کردم.
📚کتاب گوهر ادب، صفحه ۱۹۸.
🔺مروت و جوانمردی
🔹#محمدعلی_مدرس_افغانی هجده ساله بود که قصد کرد برای تحصیل در نجف پیاده عازم آن حرم شود و برای خود دنبال رفیق راهی میگشت. به هر کسی میگفت مورد تعجب یا تمسخر قرار میگرفت. آخرالامر طلبهای حاضر شد همسفر او گردد.
🔸صبح زود، پس از زیارت وداع با حرم امام رضا (ع) به راه افتادند. رفیق شیخ روز اول همدوشش بود، روز دوم پشت سرش و روز سوم بافاصله از او و مردد.
🌀پس از سه روز پیادهروی، در روز چهارم وارد نیشابور شدند، شیخ خوشحال بود؛ اما دوستش نالان و گریان و پشیمان. عزمش را جزم کرده بود که برگردد.
⚡️شیخ وقتی رفیقش را در این حال دید، روا ندید که او را تنها رها کند. با او دوباره به مشهد بازگشت و پس از رساندن او به خانهاش، صبح روز بعد دوباره سفر خود را بهتنهایی آغاز کرد.
📚کتاب گوهر ادب، صفحه ۱۳۶-۱۳۲.