eitaa logo
هوادار حسین (ع)
137.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2هزار ویدیو
36 فایل
حرف دلاتون رو سوالاتتون رو همکاریتون رو و بالاخره هرچی که دوست دارید ما بخونیم و بشنویم رو اینجا بفرستید @hoseiniyan ❤️ 🚨 تبلیغات نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
هوادار حسین (ع)
✅اربعین رفتن مستحبه، ولی روایت کردنش واجبه! چالش روایتگری اربعین برای کانال هواداران حسین (ع): ✨ه
یه نام خدایی که عشق حسین را در دل افکند 🖤 از مرز ها که رد ویشی وارد عراق که میشی ی بوی خوشی از دور به مشامت میرسه بوی حسین و ابالفضل با وفا داره میاد❤️ ازنجف تا کربلا آدم ی حس دیگه بهش دست می ده حس خیلی خوب که قابل تو صیف نیست💜 از موکب ها و پذیرایی هاهم نمیشه تعریف کرد رفتن به زیارت امام حسین و ابالفضل ی چیز دیگرست اما با پای پیاده رفتن ی چیز دیگه رفتن به اربعین واقعا ی عشق به امام حسینه 🧡 یا امام حسین امسال نشد بیام با پای پیاده تا حرمت تو رو به دختر سه سالت سال دیگه من رو هم بطلب بیام پیشت بیام پیش برادر با وفات و پدر وهربونت 🤍 عاشقتم امام مهربونم 🥺 دیوانه ی عشقتم ابوالفضل 😭 یاحسین. ♥️
باسم الله الرحمن الرحیم ما در روزگاری ایستاده‌ایم که اگر حقیقت را روایت نکنیم، بی‌صدا دفن می‌شود. در زمانی که جهان در حال تغییر است، و نظمی نوین در حال شکل‌گیری... ❌ ما نمی‌توانیم تماشاچی باشیم. ما در میانه جنگیم؛ اما نه جنگ با سلاح، بلکه جنگ روایت‌ها. و ما، نیروی این جبهه‌ایم. نه به اختیار، بلکه به وظیفه. نه برای شهرت، بلکه برای حق. من، تو، او، و همه‌مان... هم‌قسم شده‌ایم که صدای مظلوم خاموش نماند. اگر ما روایت نکنیم، دشمن تاریخ را به دروغ خواهد نوشت. ✋ اگر ما ایستاده‌ایم، باید بگوییم که ایستاده‌ایم؛ وگرنه دیده نمی‌شویم. 🚶‍♂️ اربعین، رسانه بی نظیر ماست. 📍 قدم‌های ما فقط به شوق زیارت نیست؛ اعلام ایستادگی است. 📍 موکب‌های ما فقط برای اطعام نیست؛ سنگرهای روایت‌ مقاومت اند. 📍 از کربلا تا غزه، از ایران تا یمن... این جبهه زنده است و محکم ایستاده. 🔊 حالا نوبت همه ماست... ما باید روایت کنیم، تا حقیقت جهانی شود. روایت درست ما، دشمن را از پیروزی خیالی‌اش بیرون می‌کشد و هیمنه پوشالی اش را میشکند. 📜 اکنون این یک رسالت تاریخی است، که باید علم آن‌را با هم، به دوش بکشیم. ✨ روایتِ مقاومت را آغاز کنیم؛ با هم، از اربعین... تا روز ظهور...
گوشه ای از پیام های شما🥺🖤 ان شاء الله قسمت و روزی هممون بشه اربعین کربلا 🥲
کم کم داریم به اربعین نزدیک میشیم چهارمین ساله که با عشق امام حسین، زندگی رو جور دیگه ای تجربه می کنم. امسال نمی‌دونم سهمم رفتنه یا موندن... اما خوب می‌دونم اونجا، همه‌چیز فرق می‌کنه. اونجا نه فقط آدم ها؛ نه فقط خوراکی ها انگار ظرف ها ی غذا ؛ دیگ ها و شعله های آتش هم عاشقند... اونجا حتی خاکِ زیر قدم‌هات، انگار بوی مهربونی می‌ده. سفر اربعین سفریه که می دونی که ممکنه رنج بکشی اما رنج رو با دل می‌پذیری. رنجی که شاید هر درد کوچیکش، یه دریچه باشه که بشه ذره‌ای از مصائب اون خاندان رو فهمید البته معاذالله... درکِ واقعی‌شون محاله، اما همین لمس‌های نازک، گاهی دل ما رو نزدیک تر می‌کنه. برای منی که همیشه با خواب مشکل داشتم، خوابیدن توی زیرزمین حرم مولا علی و سردابِ حرم امام حسین، شد شیرین‌ترین خواب زندگیم. انگار زمین، آغوش بود. انگار هیچ خوابی توی هیچ تختی به اون لطافت نبود. الهی قسمت همه باشه نجف ؛ آرامش خانه ی امن پدری کربلا ؛ حریم عشق کاظمین؛ آرامش محض و سامرا و خانواده ی مهربان امام زمان توی این سفر خاطرات فقط توی ذهنمون نه بلکه لحظه لحظه در قلبمون ثبت میشه نمی‌دونم امسال لایق هستم یا نه... اما اگر امسال توی مسیر بودی من رو هم فراموش نکن. اصلاً حسین، جنس غمش فرق می کند. اسمش، حضورش، مسیرش... التماس دعا....الهی نگه دارد خدا دلی را که برده است با نگاهی🙏🏻🌷
و خداوند هم در کتابش به این قدرت قسم میخورد: «وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» قسم به قلم و هرآنچه می‌نویسند... به نام خدای حسین نمی دانم چگونه عشق تو را وصف کنم در دل زائرانت یا در همه‌ی وجود آنانی که از دل و جان برایت زندگی می‌گذارند من هم مثل همه ی عشاق امام حسین آرزوی کربلا را دارم و فقط یکبار نصیبم شده تا با پای دل اربعین حسینی کربلا باشم مسیری سرتا سر عشق از کودکی بگویم که با پای برهنه کنار مسیر ایستاده و با شیشه عطری ،عطر امام حسین را به زائرانش منتقل می‌کند یا جوانی که چند روز با جان و دل در موکب خدمت‌رسانی میکند و آخر سر از فرط خستگی گوشه ای بی هوش می‌شود مردم از هر آنچه دارند مزایده نمی‌کنند پیرزنی که چیزی ندارد و خانه اش را در اختیار زائر می‌گذارد یا عاشقانی که از سراسر جهان می‌آیند و همه وهمه کنار هم ب سوی حسین حرکت می‌کنند و چیزی که در این مسیر می‌بینیم غیر قابل وصف است وهمه چیز در عشق حسین خلاصه می‌شود حسینی که همه چیزش فرق می‌کند غمش نگاهش حساب کردنش بخشیدنش وقتی زیر قبه قرار میگیری آنقدر آرام میشوی که انگار کودکی هستی در بغل مادر و خلاصه که هر چه بخواهم بگویم از مسیر عشق تمامی ندارد و الهی قسمت همه ی عزیزانی که هنوز قسمت نشده امضا بشه امسال برات کربلا و برای من روسیاهم دعا کنید تا امام حسین منو هم بخره التماس دعا 🙏
سلام ۵ بار توفیق حضور در اربعین رو دارم ولی امسال یه جوری شدم به خودم میگم ، کاش اصلا اربعین پیاده نمی رفتم کربلا بیچاره که اون که حرم رو ندیده 🌹 بیچاره تر اون که دید کربلارو🌹😭 بدجور استرس حرم نرفتن تو اربعین امسال منو گرفته ... التماس دعا 🙏
میخواستم یه چیزی بگم امیدوارم توی کانالتون بزاریدش از اونجایی که الان ایام اربعین هست و خیلیا راهی کربلا هستن❤️‍🩹🌱 شما میتونید هشتگ درست کنید و اعضای کانال (هر بزرگواری که راهی کربلا هست) رو دعوت کنید به اینکه زیر قبه یادشون نره اولویت دعاهاشون🤲🏻 برای حضرت مهدی (عج) باشه... مثل یا .. اینطوری همه مون میتونیم برای تعجیل در فرج تاثیرگذار باشیم و همه باهم پیش اماممون عزیز بشیم💚 امیدوارم خیلیا این پیامو ببینن و دلشون بخواد یه کاری برای صاحب الزمان(عج) بکنن...اگر همه باهم متحد باشیم و دعای همگانی بکنیم برای فرج خیلی خیلی زود امام غایبمون رو میبینیم😍🌱❤️
خاطره من :::سلام پارسال برای اربعین کلی کار فرهنگی انجام دادیم انیمیشن درست کردیم موکب خودمونو داشتیم و تسبیح پخش میکردیم بین زائرا که ذکر فرج یادشون نره توی راه زمزمه کنن و پرچم زدیم با نوشته ای که معنیش این بود که تحت قبه برای فرج دعا کنید و خلاصه هدفمونم امام زمان بود حتی یسری دفترچه هم درست کردیم که از زائرا میخواستیم هر تعدادی میخوان ذکر الهم عجل الولیک فرج بگن تا روز اربعین بعد اونجا رو امضا کنند که اصطلاحن نمادی باشه که انشالله امام زمان امضاشونو میبینه که چه حاجتایی ازین کار گرفتیم و حتی به چندین نفر هزینه پرداخت کردیم که تحت قبه تو حرم امام حسین بایستند و به مردم یاد اوری کنند که ذکر الهم عجل لولیک الفرج بگن و خیلیا هم که اصلا خودشون عشقی میومدن برای این کار بعد خلاصه این کارا یکی از نزدیکانمون که خیلی ادم با ایمان هستند خواب دیدن که شیطان خیلی. عصبی و ناراحته از این کار ما که فرج رو جلو میندازه و ایشون تعریف میکردند که انقدر شیطان در خواب من وحشتناک ناله عصبی و نعره میکشید که من خیلی ترسیده بودم و خیس عرق از خواب پاشده بودند و خلاصه ما هم فهمیدیم چقدر این کار قلب شیطانو به درد میاره گذشت و دو سه روز قبل از اربعین چند نفر از عتبات حرم اومدند و دوستان ما رو دستگیر کردند چون فکر میکدن ما فرقه هستیم و خلاصه داستااااننن داشتیم 😂😂😂البته حق دارند چون امنیت زائرا براشون اولویت دار ولی الحمد الله برطرف شد و اصلا خودشونم انقدر ما رو تشویق کردن بهمون پیکسل و اب سرداب دادند کلی تشکر کردند بعدشم اجازه دادن دسته عزامون وارد حرم بشه و اون سال به یاد موندنی ترین سال برای من بود تازه از اون طرفم مردم همش فکر میکردن ما فرقه ایم عکس دفترچه هامونو پخش میکردن و.... خیلی داستان داشتیم از یجایی به بعد دیگه اون کارو بخاطره خودمون و ارامش عتبات حرم انجام ندادیم😂😂چون هی گزارشمون میکردن.. اون سال برای من بهترین اربعین و بهترین سال بود چون واقعا احساس مفید بودن کردم احساس کردم دارم یکاری برای امام زمان انجام میدم
امسال نشد که برم اگه بخوام یه خاطره بگم برای اولین باری که تونستم برم کربلا که حدودا دو سال پیش بود و جالبی این سفر این بود که هم پدر و مادرم و هم خودم و برادرم هممون دفعه اولمون بود داشتیم می رفتیم و خوب من دلم داشت پر می کشید که برویم خوب ما اول رفتیم نجف و در ضریح حضرت امام علی بسته بود و من نتونستم برم زیارت کنم بعدش راه افتادیم به سمت کربلا وسط راه من و مادرم بابام و برادرم را گم کردیم و متاسفانه گوشی نداشتیم که زنگ بزنیم اینجوری شد که مامانم گفت بیا همین امشب برسیم کربلا و ما همه راهو یا پیاده یا با ماشین اومدیم 🥲 واقعا سخت بود که سر ظهر پیاده روی کنیم حالا خوش شانسی این بود که داییم داخل یکی از موکب های کربلا خادم هستند و قبل از اینکه ما همدیگرو گم‌ کنیم گفته بودیم بریم اون موکب حدودا ساعت ۹ شب بود رسیویم کربلا و منی که واقعا نمی تونستم راه برم و حالم اصلا خوب نبود رفتیم داخل موکب هرمزگانی ها خدا خیرشون بده موکب خیلی خوبی بود عالی اصلا اونجا استحراحت کردیم ساعت ۳ صبح بود مامانم بیدارم کرد گفت بلند شو نماز بخونیم راه بیفتیم برسیم موکب را پیدا کنیم گفتم باشه. وقتی راه افتادیم هنوز نمی تونستم حرم ها رو ببینم می خوام‌بگم‌هنوز ۲ ساعت پیاده روی بود تا حرم بعد مامانم گفت الان چیکار کنیم ما که آدرس نداریم بریم و این دفعه اوله و هیچ خیابانی را بلد نیستیم همینو که گفت روبه حرم گفتم یا امام حسین خودت یه کاریش بکن یعنی واقعا نمی تونم با این پاهای تاول زده و راه برم‌ کمکم کن بتونم برسم و بیام حرمت همین طور که داشتم درد و دل می کردم یک دفعه نگاهم به موکب شهر خودمان افتاد چشمانم گرد شد و به مامانم گفتم موکب خودمون🥲 رفتیم اونجا وقتی رسیدیم در همون لحظه مامانم یکی از همکارانش از آموزش و پرورشو دید و ماجرا را گفتیم براش و بهمون گفت من آدرس همه موکب های کربلا با آدرس دارم✨ و من همون لحظه کنار دیوار نشستم به امام حسین گفتم دستت دردنکنه آقا . نگذاشتی حرف تموم شه و کمکم ‌کردی قربونت برم😭😭😭 اسمم موکبی را که می خواستیم پیدا کردیم اما دو تا موکب بود و ما تشکر کردیم راه افتادیم اول رفتیم موکب اولی با پرس و جو از خود عرب ها راهنماییمون کردن رسیدیم موکب اول باهاشون صحبت کردیم و فهمیدیدم داییم اونجا نیست که ساعت ۶ صبح بود دوباره راه افتادیم یک دفعه چشمم به گنبد حضرت عباس روشن نشد و نفهمیدیم چیشد که نتونستم جلوی اشکمو بگیرم و شروع کردم به گریه کردن🥺😭 گفتم یا حضرت عباس برات بمیرم . اون دلی که حضرت عباس را بشناسه شب جمعه حرم حضرت عباسه😭 و ما راه افتادم گنبد امام حسین دیدیم اصلا یه حال و هوایی بود اکن لحظه که اصلا نمی تونم بگم . بعد کل دوره حرم گشتیم را ساعت ۸ صبح رسیدیم موکب دوم و اون پرسیدیم و بالاخره داییم را پیدا کردم😍 اصلا آنقدر خوشحال بودم ولی از طرفی ناراحت بودم که ما داخل اون راه به همه سختی که داشت و تشنه نبودیم و کشی نبود ما را اذیت کنه خود امام حسین پشتمون بود😭 ولی امام حسین چی ؟ خانواده اش چی؟ آخه چرا😭😭 و خداراشکر شب پدر و برادرم اومدن همان موکب ما پیدا کردیم 🥲 و این بود پایان قصه ما😭😭😭 ولی متاسفانه امسال من جاموندم و خانواده رفتن کربلا😭😭 ( اقام اقام حسین. دلتنگی یعنی اربعین بارون گرفته. چند ساله نوکر آروم گرفته‌. لیلا خبر داری دل مجنون گرفته. تویی فقط پناه من .‌ای روشنی راه من . تو را از من گرفته بود گناه من . مثل خودت قریبه ام ‌. کاشکی ایران ببینمت و بغل کنم حبیبمو‌. آقام اقم حسین. من که خراب کردم درستش کن یه جورایی. بی طاقتم اصلا بگو تا کی صبوری. دور از حرم بگو چیکار کنم . پیر کرده نوکر بگو چند سال دوری. به خدا شال من گواست که من فدای کربلام. آقام آقم حسین امسال برای اربعین دلشوره دارم کی میشه آقا سر روی تربت بزارم .😭😭 با یه سلام حرم بیام ‌. با رفیقام حرم بیام . یا امام حسین یه‌جوری دلم برات تنگ شده که نمی دونم چی بگم . من امسال جا موندم و نمی تونم سر روی تربت بزارم (ولی از طرفی چه دلشوره شیرینی هستش . شیرینی انتظار مجنون برای دیدن لیلا)😭😭😭😭 انشاالله سال دیگه با همه اونایی که تا حالا نرفتن و سال اولی هستند یا امسال جا موندن با هم بریم🥲 (یا صاحب الزمان❤️✨)
اربعین سال ۱۳۹۶ بود ، یادمه که خیلی دوست داشتم کربلا برم ،زنجیر طلایی داشتم و اون رو فروختم و به همسرم دادم برای سفر به کربلا،همه چیز برداشتم که چیزی نیاز مون نشه ،همسرم سفارش کرده بود اونجا که میریم پولمون باید مدیریت بشه و چیزی نخریم . هوا سرد و پاییزی بود و بارندگی فراوان . من و همسرم و دوتا از بچه هام که یکی شون شیرخواره بود و تازه راه افتاده و اون یکی هم شش سالش بود .عازم سفر اربعین شدیم در مسیر مشایه به خاطر آب و هوای نجف و کربلا که خاکی بود باران که می آمد ،از سرتا پا گلی می شدیم ،به موکب ها که می رفتیم بانوان عراقی لباس هامون رو می گرفتند و می شستند ،یادمه توی یکی از موکب ها ظهر برای نهار توقف کردیم ولباس های بچه ها رو با کمک بانوان عراقی شستم و موقع حرکت از روی طناب ها جمع کردم ،از اونجا که سرتاپامون توی بارندگی گل می شد در موکب بعدی که خواستم ،لباس ها را عوض کنم دیدم جوراب ها مون رو جا گذاشتم .با خودم گفتم اشکال نداره از توی کوله ها براشون جوراب برمی دارم ،هرچی گشتم دیدم جز جوراب توی پا مون جورابی نیست .خیلی ناراحت شدم ،به همسرم گفتم بیا بریم چند جفت جوراب بخریم ؛ آخه نمی خوام اینجوری بریم حرم ،حرم رو گل می کنیم ،همسرم هم می گفت امام حسین ما رو گلی دوست داره و من دوباره همین حرف ها رو تکرار می کردم و همون جواب رو می شنیدم .در راه مشایه شب حرکت می کردیم و من با احساس شرمندگی از حضرت ابوالفضل العباس توی دلم با ایشون صحبت می کردم که یهو توی تاریکی شب ،دیدیم پیرزنی عراقی به سمت ما اومد و پلاستیکی مشکی رو در کالسکه بچه فرو کرد و رفت و ما حسابی تعجب کردیم و سریع پلاستیک رو بیرون کشیدیم در کمال ناباروری دیدیم به تعداد مون چند جفت جوراب نو هست ،بچه گانه ،زنانه و مردانه و دقیقا به سایز پامون هست .😳😭 بله آقا امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس هوامون رو دارند ،اگر در مسیر پیاده روی هم برامون اذیتی پیش بیاد ،اونها می خوان ،کمی از رنج اهل بیت امام حسین علیه‌السلام را بچشیم و در اجر اونها سهیم باشیم . زهرا شیرمحمدی
به نام خدای حــســیــن(ع) فکرشو بکن درست یک هفته مونده تا اربعین و تو کلا ناامید شدی از رفتن به کربلا اما درست توی اوج نا امیدی یهو مادرت میگه کوله بارتو آماده کن فردا راهی کربلا شو. بخاطر همینه میگم حسین توی اوج ناامیدی دستت رو میگیره. صبح با صدای زنگ گوشی بیدار بشی یهو چشمت بیوفته به کوله ی سفر. یادت بیاد که امروز باید راهی بشم. از لحظه ی بیداری توی حول و ولا باشی کـِی وقت حرکت میرسه. موقعی که پاتواز خونه بیرون میزاری و راهی مرز میشی یه حس و حال عجیبی داره. فکرشو بکن رسیدی مرز. توی صف ایستادی تا از گِیت رد بشی مهر خروج توی گذرنامه میخوره و وارد خاک عراق میشی جایی که امام حسین اونجا نفس کشیده. پای پیاده بری برسی به نجف. سلام بدی به شاه مردا. بگی آقا جان دیدی گفتم هیچ جایی خونه ی خود آدم نمیشه؟ از امیرالمومنین (ع) اجازه بگیری برای دیدار دوتا دسته گل. راهی کربلا بشی. وقتی وارد بین الحرمین میشی همه ی حرفایی که آماده کرده بودی یهو از یادت میره. نمیدونی چی باید بگی. اشکات جلوی چشماتو بگیره حرمو تار ببینی. باگوشه ی آستینت اشکاتو پاک کنی بگی آقا جان آمده ام که بنگرم گریه امان نمیدهد (روزی همه ی عاشقای اباعبدالله بشه این صحنه) از همه ی زیبایی های حرم بگذری و ببینی وقت رفتن رسیده. آخ آخ مگه میتونی دل بکنی از اون خیابون بهشتی. با گریه میگی آقا من نوکرتم به امید دیدار یادت نره از ما غافل بشی. آقا نمیگم خداحافظ چون امید دارم به دیدار دوباره... باهر سختی که هست دل میکنی از حرم و راهی میشی اما وفتی میرسی به خونه تازه میفهمی ای داد بی داد دلم که اونجا مونده... اما خیالت راحته که با آقا قول و قراری گذاشتی که دوباره بتونی ببینی اون خیابون بهشتی رو.