eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
174 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌ ‌تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟ نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان نفس بهار دستت، من و روزگار مستت قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟ تو بتاب و گل بیفشان، سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی، گل آفتابگردان ‌ *** ‌ سعید بیابانکی از آن شاعران ناب ودرخشان است؛ شاعری با شعرهایی دلنشین در قالب‌های گوناگون؛ از گرفته تا نیمایی، از طنز گرفته تا شعر آئینی؛ همه فن حریف است! ولی آنچه بیشتر دلها و ذهن‌ها را به خود درگیر می‌کند غزل‌های بی نظیر اوست. غزل‌هایی که به عمق جان تو می‌نشیند. ‌ حالا فکر کنید در"چقدر پنجره" چقدر غزل کنار هم ردیف شده است! ۶۰ غزل بی‌نظیر این را محمدحسین نعمتی و علی داودی از میان شعرهای آقا سعید بیابانکی ما انتخاب کرده‌اند. ‌ ما کتابش را با شکایت از زخم زبان‌های دوستان شروع می‌کند: «بيا كه آينه روزگار، زنگاری‌ست بيا كه زخم‌زبان‌های دوستان، كاری‌ست» و در غزل پایانی از ندیدن محبوبش گله دارد: «چندی‌ست خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است، الهی ببینمت!» خواندنی است! در اولویت قرار گرفتنی است! هدیه دادنی است! و مهم‌تر از همه، داشتنی است... ‌ سروده‌های این شاعر عزیز را میشود مشتی از خرمن غزل‌های این روزها دانست که به شما می‌گوید حال امروز این قالب قدیمی بهتر از قصیده‌ها و مثنوی‌ها است. ‌ حال امروز شعر ما، به لطف این غزل ها خوب است👌🏻 ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
‌ ‌‌مک لوهان هر اختراع بشر را امتداد یکی از اعضایش می‌داند. مثلا اتومبیل امتداد پا یا دیوار امتداد پوست. ‌ کتاب امتداد مغز است و کار نویسنده امتداد خواب. نه اینکه به خواب‌زدگی مخاطب بینجامد؛ بلکه خوابی که مغز را بیدار سازد. ‌ ‌نویسنده در بیداری خواب‌گونه، و رویایی بیدار، ذهنش را به پرواز وا می‌دارد و با دست و قلبش، هم فکر می‌کند و هم می‌نویسد. اگر کتابی از من خوانده‌اید امیدوارم رویایی شیرین باشد. ‌ ‌ ‌ ‌#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚‌ #باشگاه_هواداران_کتاب #نویسنده_هوادار_کتاب #کتاب_دوست_همیشگی #نه_به_کتاب_نخواندن #حال_خوش_مطالعه #با_کتاب_زندگی_کن #باشگاه_هواداران #هواداران_کتاب #کتاب_خوب https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ ‌ ‌یا مُجیبَ نِداءِ یونُسَ فِی الظُلُمات ‌ ‌ 👇🏻 ‌ آمنتقی نفس عمیقی کشید و گفت: «قندیل‌ها نور دارند ولی آدم باید اوستای مشبک‌سازی باشه تا بتونه طرح‌های منفی رو برش بزنه» تمام توجهش به آمنتقی بود و سر تکان می‌داد. آمنتقی ادامه داد: «آدم‌ها عین قندیل‌اند. حج آقا یونس، نور دارند ولی اوستا می‌خواند که بتواند نورانی‌شان کنه» یونس استکان خالی‌اش را در سینی گذاشت. «وقتی خودشان نور نخواند، به زور نیست بزرگوار.» آمنتقی با لبخند سر تکان داد. «ها، ولی خیلی وقت‌ها هم اوستاها یا نابلدند و یا کم .» ‌ ‌*** ‌ ‌یونس است و نذر می‌کند برای شفای دخترش به سفری تبلیغاتی در روستای دور افتاده‌ای با آداب و رسوم خاص برود. از قسمت‌های دلنشین داستان می‌توان به آن قسمت‌هایی اشاره کرد که ، با تصویرسازیِ مناسبِ ، به خوبی می‌تواند خانه‌های کاهگلی و محیط روستایی را در ذهن خود متصور شود. ‌‌ استفاده از گویش و لهجه خاص محلی در بین دیالوگ‌ها از دیگرجذابیت‌های داستان است و همراهی مخاطب را تا انتهای داستان حفظ می‌کند. ‌ قیاس بین شخصیت یونس و داستان نیز، این اثر را به یک اثر تلمیح‌گونه تبدیل کرده است. هر دوی آنها برای تبلیغ آمده‌اند، هر دو با ذهن‌هایی مملو از رو به رو هستند، هر دو از طرف مردم طرد می‌شوند و باز هم قرعه به نام یونس می‌افتد... یونس نبی به دریا می‌رود و یونس طلبه به چاه... سیاهی چاه، یونس را به سمت سوق می‌دهد ... ‌ ‌ ‌طراحی خلاقانه جلد به خوبی می‌تواند برای هر نوع مخاطبی وسوسه‌انگیز باشد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم در خنده مستانه خود "عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون" هستند و در این رقابت، گویِ سبقت را ربوده‌اند و حالا، همنشین رب الارباب شده‌اند. یکی از همان نوابغ است. ۲۴ ساله بود که در اتاق جنگ ، مقتدرانه ایستاد و از کم و کیف اوضاع و شرایط حاکم بر جبهه جنوب، سخن گفت. پس از آن از چنان شهرتی برخوردار شد که فرماندهان آن را دست نیافتنی می‌پنداشتند. معدود یادداشت‌ها و گزارشاتی که به نام او باقی مانده ؛ مربوط به دوره اوست و مشهورترین آن‌ها، گزارش حمله به طبس است. ‌ حالا که نشسته‌ایم و "ملاقات در فکه" را می‌خوانیم، در می‌یابیم که او هم، مانند دیگران و از جنس همین انسان‌ها بوده است. ‌ او که همچون دیگر بچه‌ها، کودکی‌اش با شیطنت سپری شده، در نوجوانی به کتاب‌های‌دینی، تفاسیر و تحقیق درباره و و مشغول می‌شود. ‌اخلاق و منش و رفتار بزرگسالان را در خود نهادینه می‌کند. در دانشگاه 《رضائیه》 از رشته دامپروری اخراج می‌شود و پس از آن به روی می‌آورد. جزء اولین نفراتی است که پس از فرمان در ۱۱ آذر ۵۷، به جبهه رفت تا به وظیفه‌اش عمل کند. ‌ نویسنده، ۶ روایت اصلی را در این کتاب گنجانده است؛ روایاتی که راویان آن‌ها شهدایی همچون: ، ، ، ، و هستند. در فصل 《خواستگاری جنگی》 ، همسر این خاطره را روایت می‌کند : «صدای پخته‌ای داشت. گفت: اسم من حسن باقری نیست. من هستم...» و در《نبرد چزابه》 سرلشکر این چنین روایت می‌کند: «اخوی هنوز جراحت داشت و شکافی روی جمجمه‌اش بود. پزشکان او را از حضور مستقیم و فعالیت در جبهه منع کرده بودند. ایشان طاقت نیاورد. همه فرماندهان تلاش می‌کردند جلوی او را بگیرند؛ اما او توجه نکرد و رفت. پس از چند ساعت برگشت و وضعیت آن منطقه را تشریح کرد.» ‌ ‌《کلید قلعه طریق القدس》باعت آن《فتح بزرگ》شد و 《بازگشت پیروزی》روح مبارزان را صیقل داد. «ملاقات در فکه: زندگی‌نامه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)» به عنوان ششصدوشصت‌ویکمین تولید شده در دفتر و هنر مقاومت و بیست‌ودومین یادنامه از شهداست. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #مریم_راهی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
‌ ‌‌ ‌‌کتاب خواندن بیش از اینکه سرگرمی باشد و حتی بیش‌تر از اینکه علاقمندی باشد، یک اندیشه است؛ اندیشه‌ای که توانایی اندیشه‌سازی دارد. ‌ انسان برای اینکه بتواند حرکت کند، نیازمند اندیشه است. تا اندیشه‌ای برای حرکت وجود نداشته باشد، حرکت کردن نیز اتفاق نمی‌افتد.‌ برای انسانیت داشتن همین‌طور است. چگونه انسانی که خود را نمی‌شناسد، انسانیت به خرج دهد؟ آیا غیر از این است که برای شناختن و محک زدن خود باید زندگی کرد؟ ‌ و همین انسان برای زندگی کردن، متاسفانه تنها یک فرصت دارد؛ عمری که متوسط آن هفتاد سال است. که قطعا این فرصت، کم و کوتاه است. او برای اینکه بتواند به‌سرعت به شناختی مطلوب از خودش و از پیرامونش برسد و آن را طی سال‌های عمرش به اجرا درآورد، ناگزیر از این است که زندگی انسان‌های دیگر را مطالعه کند. و اما این زندگی‌ها کجا هستند؟ و این مطالعه چگونه باید اتفاق بیفتد؟ طبیعی‌ست که بخش عمده‌ای از این زندگی‌ها در کتاب‌ها هستند؛ در داستان‌ها، زندگی نامه‌ها و خاطرات، در فرهنگ‌نامه‌های اقوام و ملل، در تاریخچه جهان و احوالات مردمش. و بخش اعظم دانش را هم در کتاب‌ها باید پیدا کرد؛ در دانشنامه‌ها و دایره‌المعارف‌ها، در کتاب‌های درسی و دانشگاهی. ‌ البته این را هم باید دانست که مطالعه، تنها و تنها کتاب خواندن نیست. کتاب خواندن یکی از روش‌های مطالعه است. اگر هدف از مطالعه، رسیدن به آگاهی و شناخت باشد، دیدن و شنیدن و بوییدن و احساس کردن و تفکر کردن و سفر کردن نیز مطالعه است. ‌ انسانی که به این درجه از مطالعه و شناخت برسد، به‌حتم صاحب اندیشه شده است.‌ و انسان اندیشمند همان موجودی است که جهان را با خود به حرکت درمی‌آورد، نگاهش به دنیا تغییر می‌کند، پا را از مرزهای انسانیت فراتر می‌گذارد، در برابر ظلم می‌ایستد، حرف می‌زند و حرف می‌زند. ‌ پس چه حسرتی بالاتر از انبوه کتاب‌هایی که تا به امروز نخوانده‌ایم... و چه امیدی بالاتر از کتاب‌هایی که به زودی خواهیم خواند. غیر از این باشد، انسان مسیر زندگی را درست انتخاب نکرده است؛ باید برگردد و از راه دیگری برود. ‌ ‌ ‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم استاد ‌ ‌ سلام بر یگانه مادر هستی ‌ این روزها پیام زیبایت را بر گوشه و کنار شهر به چشم می‌بینم و به جان نوش می‌کنم؛ همان که به همسر آسمانیت سپردی... "علی‌جان سلام مرا به فرزندانم تا روز برسان. ‌ ‌مادرِ مادرانه‌هایِ جهان! می‌دانم تیره‌بختان پریشان، روزگاری به سلام که نمی‌کردند هیچ، پاسخش را هم نمی‌دادند. وای که فاصله‌ تا پست‌ترین مراتب انسانی، به اندازه‌ی "سلام به علی" است و چه بدکردند به خود و روزگار و مردمانشان با ندیدنِ ! ‌ ‌مادرجان! مَنِ زنده شده به خونِ تو، سلام از عمق جانت را از پس سالیان دراز فاصله به گوش جان شنیدم. می‌شود جواب از عمق جان مرا که ذرات وجودم لحظه ب لحظه مدیون مادرانگی شما و برکت وجود فرزندانتان است بپذیرید؟ پاسخم، عهد و پیمانی است که از من جز سلم و سلامت به سوی شما نخواهد آمد. پاسخم، تلاشی است تا آنچه باعث شد آدمیان روزگار علی، با شما آن کنند که کردند، در قلبم بمیرد. ‌ بانو جان! چه کردند با شما و علی که آرزوی رخت بربستن از دنیایی را کردید که آنها طالب آن بودند؟ من آن دنیای بدون علی را نمی‌خواهم و از آن بالاتر جایی‌که بویی از شما نداشته باشد را نمی‌خواهم... حتی اگر باشد. سلام من لبیک به منتقم شماست؛ انتقام از شیطان نفسم؛ تا نباشم از آن‌ها که صدای یاری‌طلبی ولی زمانه‌ را شنیدند اما به کنج عافیت خزیدند. سلام من پاسخ سلام رسای شماست به کل ادوار؛ می‌شود مرا بشنوید؟ ‌می‌شود سلام مرا در زمره لبیک خود به مولای زمان بپندارید و مرا بپذیرید؟ ‌ بعد از پیامبر گریست، نه تنها از داغ فراق که از مصیبت فقدان منشاء خیر برای مردمانی که "اکثرهم لایعقلون" بودند! بعد از فاطمه علی گریست، نه تنها از داغ همسر که از مصیبت کوتاه‌شدن دست امت از دامن که همه بود حتی پدر و همسرش. ‌ علی گریست چون می‌دانست دنیای بدون فاطمه (س) ارزش زیستن ندارد. "دختر پیامبر" روایت مظلومانگی (س) از جور مردمان زمان و دردِ فراق (ع) است که چاره‌ای نداشت جز شکیبایی بر مصیبتِ نبودنِ زهرا(س) که سراسر نور بود و برکت. ‌ این کتاب نوشته است و به وقایع زندگی حضرت‌زهرا(س) بعد از رحلت می‌پردازد؛ را روایت می‌کند تا ضمن آشنایی با دریای معرفت فاطمه(س)، با فهم عمیق ، از برکت خاکِ ، تاریخ‌ساز عصر باشیم‌. ‌ ‌ ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/