ربودن زن جوان توسط خواستگارش در ولنجک/ عامل آدم ربایی دستگیر شد
معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری عامل ربودن زن جوان در شمال پایتخت خبر داد.سرهنگ کارآگاه مرتضی نثاری معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، گفت: رسیدگی به پرونده آدمربایی یک زن جوان در محدوده شمال پایتخت در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. وی افزود: تحقیقات میدانی کارآگاهان جنایی نشان میداد، یک مرد جوان با هویت جعلی از شاکی خواستگاری کرده و پس از قرار ملاقات با او در محله ولنجک تهران با طراحی نقشه قبلی در این قرار ملاقات، آبمیوه مسموم به زن جوان تعارف کرده است. معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت با بیان اینکه زن جوان پس از نوشیدن آبمیوه بیهوش و پیکر نیمهجانش چندی بعد در بیمارستان پیدا شده است، عنوان کرد: کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی در نخستینگام با اقدامات اطلاعاتی و بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف صحنه جرم، هویت اصلی متهم را شناسایی کردند. این مقام انتظامی تصریح کرد: کارآگاهان پس از کشف این سرنخ مهم با هماهنگیهای لازم با مرجع قضائی راهی مخفیگاه متهم شدند و وی را در یک عملیات غافلگیرانه، دستگیر و برای تحقیقات مقدماتی به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران منتقل کردند. سرهنگ کارآگاه نثاری متذکر شد: متهم پس از انتقال به اداره یازدهم پلیس آگاهی بلافاصله هدف تحقیقات قرار گرفت و به جرم خود مبنی بر آدمربایی زن جوان با شگرد جعل هویت و خواستگاری دروغین، اعتراف و عنوان کرد با خوراندن آبمیوه مسموم قصد داشته تا املاک و اموال زن جوان را با جعل سند تصاحب کند. معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضائی، متهم برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات همچنان ادامه دارد./صدآنلاین
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
نجات گروگان 25 ساله از چنگال آدم ربایان در زهک
فرمانده انتظامی استان سیستان از عملیات ضربتی پلیس در رهایی گروگان 25 ساله از چنگ آدم ربایان کمتر از 24 ساعت در شهرستان زهک خبر داد.سردار دوستعلی جلیلیان اظهار کرد: در پی تماس یکی از شهروندان با مرکز فوریت های پلیسی 110 مبنی بر اینکه شهروند 25 ساله ای توسط افراد ناشناس مسلح در مسیر زابل به زهک ربوده شده است، بلافاصله اقدامات اولیه در این راستا آغاز و موضوع با حساسیت ویژه ای توسط ماموران فرماندهی انتظامی شهرستان زهک دنبال شد. وی افزود: ماموران انتظامی پس از اطلاع از این موضوع به همراه کارآگاهان پلیس، بلافاصله در محل حضور یافته و در بررسی های اولیه دریافتند سرنشینان یک دستگاه پژو 405 بصورت مسلحانه جوانی 25 ساله را در هنگام عزیمت به منزل در یکی از خیابان های شهر ربوده و از محل متواری شده اند. فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان اظهار داشت: با انجام تحقیقات تخصصی و اطلاعاتی هویت متهمان شناسایی و در یک عملیات دقیق و حساب شده عامل اصلی و 2 نفر از همدستانش را دستگیر که انگیزه این آدم ربایی را اختلاف قبلی عنوان کردند و در پایان فرد ربوده شده آزاد و به آغوش خانواده اش بازگشت./صدآنلاین
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
۲۹۶ کیلوگرم مواد مخدر در عسلویه زمین گیر شد
فرمانده انتظامی استان بوشهر از توقیف یک دستگاه خودرو تریلی و کشف ۲۹۶ کیلوگرم مواد مخدر تریاک و حشیش در شهرستان عسلویه خبر داد.سردار حیدر سوسنی فرمانده انتظامی استان بوشهر شب گذشته در گفتگو با فارس اظهار داشت: مأموران انتظامی ایستگاه بازرسی شهید مصطفی خمینی شهرستان عسلویه حسب اخبار واصله و اقدامات اطلاعاتی از جابجایی محموله بزرگ مواد مخدر مطلع شده که موضوع در دستور کار قرار گرفت. وی افزود: با رصد دقیق محور ورودی استان، خودروی کامیون کشنده ولوو مورد نظر شناسایی و توقیف شد که به منظور بررسی بیشتر به مقر انتظامی انتقال یافت.
سردار سوسنی تصریح کرد: مأموران در بررسی دقیق ۱۰۸ کیلوگرم تریاک و مقدار ۱۸۸ کیلوگرم حشیش که به صورت ماهرانهای در خودرو جاساز شده بود کشف کردند.
فرمانده انتظامی استان بوشهر با بیان اینکه در این راستا دو نفر متهم دستگیر و به مرجع قضائی معرفی شدند، گفت: برخورد با سوداگران را به صورت جدی در دستور کار داریم.
وی افزود: از اولویتهای فراجا در راستای ارتقای امنیت اجتماعی، مقابله با قاچاق مواد مخدر و برخورد با سوداگران مرگ است که در این راه از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
سردار سوسنی افزود: از شهروندان نیز میخواهیم اخبار و اطلاعات خود در این زمینه را از طریق تماس با مرکز فوریتهای ۱۱۰ به پلیس اطلاع دهند./صدآنلاین
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
سیل در اهر یک کشته و 2 مصدوم برجای گذاشت
سخنگوی اورژانس آذربایجان شرقی از وقوع سیل در شهرستان اهر و فوت یک نفر و مصدوم شدن ۲ نفر بر اثر این حادثه خبر داد. وحید شادی نیا روز پنجشنبه با اعلام این خبر افزود: بر اثر وقوع سیلاب در بامداد امروز در روستای دوشتور شهرستان اهر و گرفتار شدن سه نفر در مسیر سیلاب، یک کودک هشت ساله فوت شده و یک مرد ۴۲ ساله و یک زن ۳۳ ساله در این حادثه مصدوم شدند.وی افزود: کارشناسان اورژانس به همراه ۲ دستگاه آمبولانس بلافاصله به اعزام شدند و فرد فوت شده را به مراجع قانونی تحویل داده و مصدومان حادثه را از طریق آمبولانس های اورژانس و هلال احمر به بیمارستان باقرالعلوم اهر انتقال دادند./صدآنلاین
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
سرنوشت باورنکردنی عامل جنایت در مهمانی شبانه/ مادر مقتول بهخاطر تولد امام رضا ع از خون فرزندش گذشت
مرد جوانی که 6 سال قبل در جریان درگیری در یک مهمانی شبانه دوستش را به قتل رسانده بود برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت، اما حضور خادمان حرم امام رضا(ع) در زندان باعث شد مادر مقتول به احترام امام هشتم قاتل فرزندش را ببخشد.
این درگیری خونین اواسط سال96 در یکی از محلههای بندرعباس اتفاق افتاد. آن شب جوانی در خانهاش مهمانی گرفته و چند نفر از دوستانش را نیز دعوت کرده بود.
مهمانان همهشان پسران جوان بودند و دور هم خوش میگذراندند اما ناگهان بین 2نفر از آنها جر و بحث اتفاق افتاد. آنها حالت عادی نداشتند و پس از خروج از مهمانی درگیری بین 2نفر از آنها بالا گرفت و یکی با ضربه چاقوی دیگری به قتل رسید و عامل جنایت از محل گریخت. در تعقیب قاتل فراری به دستور بازپرس جنایی، تیم ویژهای از مأموران پلیس آگاهی هرمزگان تحقیقات خود را در اینباره آغاز کرد. هویت قاتل برای آنها معلوم بود و همه شاهدان جزئیات قتل را بازگو کردند، اما قاتل پس از جنایت گریخته بود و هیچکس از مخفیگاهش اطلاعی نداشت. در این شرایط تلاشها برای دستگیری او ادامه یافت. آنطور که شاهدان در مهمانی میگفتند عامل جنایت اصلا هیچ نقشی در بگومگوی بین 2جوان دیگر نداشت، اما درحالیکه درگیری لفظی تمامشده بود و مقتول در حال خروج از محل بود یکباره وارد ماجرا شد و دست به جنایت زد. قاتل فراری زندگی مخفیانهای را در پیش گرفته و حدود یک سال توانسته بود خودش را از دید پلیس مخفی نگه دارد، اما سرانجام کارآگاهان جنایی به اطلاعاتی درباره مخفیگاه او دست پیدا کردند و در سال97 توانستند او را دستگیر کنند. همه شواهد و مدارک علیه متهم به قتل بود و او هیچ راهی برای کتمان واقعیت نداشت و در این شرایط به قتل اعتراف کرد و در ادامه پس از بازسازی صحنه جنایت پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد. در دادگاه در جلسه محاکمه، مادر مقتول بهعنوان تنها ولی دم در جایگاه ایستاد و خواستار قصاص قاتل شد. او گفت: پسرم به طرز ناجوانمردانهای به قتل رسیده و قاتل پس از این حادثه یکسال فراری بوده است. به همین دلیل او لیافت بخشیده شدن ندارد و باید مجازات شود. در ادامه این جلسه متهم به دفاع از خودش پرداخت و گفت: باور کنید من قصد کشتن کسی را نداشتم. آن شب در خانه یکی از دوستانم مهمان بودیم. همه ما با یکدیگر دوست بودیم و در حال خوشگذرانی بودیم که متوجه شدم 2نفر با هم درگیری لفظی پیدا کردهاند. با اینکه درگیری آنها تمام شد اما نمیدانم چطور شد که من دخالت کردم و در شرایطی که حالت عادی نداشتم چاقو کشیدم و این حادثه اتفاق افتاد. من هیچ نیتی برای این کار نداشتم و این قتل فقط یک اتفاق بود. حالا هم از کردهام پشیمانم و از مادر مقتول میخواهم من را ببخشد.
با وجود دفاعیات متهم و ادعایش درباره اتفاقی بودن قتل، قضات دادگاه وارد شور شدند و او را گناهکار تشخیص دادند و به قصاص محکوم کردند. بخشش قاتل در آخرین لحظات حکم قصاص قاتل تایید شده بود و قاضی اجرای احکام با برگزاری جلسه صلح و سازش ولی دم را به بخشش دعوت کرد، اما مادر مقتول برای اجرای حکم قصاص اصرار داشت. در این شرایط زمان اجرای حکم تعیین شد. یک روز پیش از اجرای حکم باز هم مادر مقتول به اجرای احکام دعوت شد، اما گفت به هیچ قیمتی حاضر به بخشش نیست. چند روز قبل سرانجام در حضور مسئولان قضایی، قاتل به پای چوبه دار منتقل شد. مادر مقتول نیز برای اجرای حکم آمده بود. مقدمات اجرای حکم در شرایطی در حال برگزاری بود که شماری از خادمان حرم امام رضا(ع) نیز به مناسبت هفته کرامت به زندان بندرعباس آمده بودند تا شاید بتوانند با میانجیگری در پروندهها باعث صلح و سازش شوند. وقتی مادر مقتول چشمش به خادمان و پرچم حرم امام هشتم افتاد یکباره منقلب شد. آنها و تعدادی از مسئولان برای آخرین مرتبه به گفتوگو با او پرداختند. از این گفتند که جوان محکوم به قصاص در 5سالی که زندانی بوده تنبیه شده و از کارش پشیمان است. از طرفی او همسر و فرزند دارد و درصورت مجازات شدن آنها نیز آسیب میبینند. مادر مقتول در شرایط سختی قرار داشت. از یک سو نمیخواست از خون پسرش بگذرد و از سوی دیگر دل قصاص کردن قاتل را نیز نداشت. با این حال او در نهایت اعلام کرد که بهخاطر امام رضا(ع) قاتل را میبخشد و به این ترتیب اجرای حکم متوقف شد. قاضی الهام پوردهقان فراشاه، سرپرست اجرای احکام دادگستری هرمزگان درباره این پرونده گفت: مادر مقتول در ازای این تصمیم بزرگ هیچ چشمداشتی نداشت و اعلام کرد نیتش فقط رضای خدا است. او ادامه داد: ما پیش از این تلاشهای زیادی برای صلح و سازش در این پرونده انجام داده بودیم، اما در روز اجرای حکم حضور خادمان حرم امام رضا(ع) تأثیرگذار بود و این به بخشش منجر شد.
«حوادث»
سرنوشت باورنکردنی عامل جنایت در مهمانی شبانه/ مادر مقتول بهخاطر تولد امام رضا ع از خون فرزندش گذشت
بهگفته او با اعلام رضایت ولی دم، پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد تا قاتل این بار به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود./صدآنلاین
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
عکس/بازداشت ۲۳ نفر در مهمانی مختلط در قم
روابط عمومی سپاه امام علی بن ابیطالب (ع) قم اعلام کرد: ۲۳ نفر در کهک قم در یک مهمانی مختلط شناسایی و بازداشت شدند. در اطلاعیه روابط عمومی سپاه استان قم آمدهاست: روز گذشته پس از دریافت اطلاعاتی مبنی بر برپایی یک مهمانی مختلط به معاونت عملیات سپاه استان، با هماهنگی قضایی، انتظامی و پلیس امنیت اخلاقی، تیم ویژه ضابطان قضایی در محل مورد نظر حضور پیدا کردند. دراین رابطه ۲۳ نفر دستگیر و ۱۰ دستگاه خودرو نیز توقیف شد./صدآنلاین
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
دخترفراری به پلیس پناه برد / تولد دوباره باران بعد از باغ شوم
آرام آرام به کلانتری نزدیک می شوم رعد و برق بین نم نم باران هر از گاهی آسمان را تکان میدهد ،هنوز مرددم ،می ترسم از رفتنم .به گزارش رکنا، مقصرمن نیستم هم سن وسال های من دارند عروسک بازی می کنند اما من عروسک دست بقیه شدم که برای یک لقمه غذا باید به ساز دیگران برقصم ...عقب برمی گردم خودم را می بینم که به مادرم التماس می کنم تا من را با خودش ببرد. پاهایش را گرفتم مدام زجه می زنم ومی گویم مامان تورو خدا نرو من را ببرقول می دهم دیگر اذیتت نکنم دیگه حرف بد نمی زنم ببخشید که دیشب گفتم دوستت ندارم...اما اعتیاد تاثیرش را گذاشته بود ومادرم صدای من را نمی شنید من با دو برادرم تنها تر از همیشه ماندیم خودم رامی بینم که بزرگتر شدم هر کسی وارد خانه امان می شد پدرم اجازه می داد که به من توهین کند جواب هر سوالم یه سیلی می شد...
می بینم کمی بزرگتر شده ام با پدرم به باغ یکی از دوستاش رفتیم می روم که برای خودم دور بزنم اما اسیر دست یک آدم نفرت انگیز شدم جیغ وگریه هایم فایده ای ندارد من قربانی هوس می شوم وپدرم برایم هیچ کاری نمی کند کم کم همه ماجرا را می فهمند مدام سرکوفت می شنوم خسته شده ام من آسیب دیده ام چرا اذیتم می کنند حالا دیگر 14ساله شدم شبانه از خانه فرار می کنم مدام هر شب برای زنده ماندن تلاش می کنم اما بهایی که پرداخت می کنم سنگین است بیست روز گذشته ومن پشیمان شدم
می روم خانه اما راهم نمی دهند،با صدای سرباز به خودم می آیم می پرسم آقا بهزیستی جای خوبی نیست
من را قبول می کنند به خدا هیچکس من را نمی خواهد،اجازه می دهد وارد کلانتری بشوم ازهمین لحظه باران گذشته فراموش می کنم من امروز دوباره متولد شدم.چند سال داری ؟
۱۴سال
چی شد که ازخانه فرار کردی؟
من فرار کردم چون دائم کتک می خوردم اذیت می شدم و هیچ حامی نداشتم...
چند کلاس درس خواندی؟
تا کلاس سوم بیشتر اجازه درس خواندن به من ندادند
چند ساله بودی که مادرت ازخانه رفت ؟
تقریبا ۹ساله بودم ...
از وضعیت ات بگو درحال حاضر کجا زندگی می کنی؟
بعد ازآن همه اتفاق های تلخ که برایم پیش آمد رفتم کلانتری و مرابه بهزیستی معرفی کردند چند وقتی است که آمدن بهزیستی زندگی خوبی دارم و درس میخوانم و می خواهم آنقدر درس بخوانم که یک روز به سراغ خانواده ام بروم تا به آنها کمک کنم .
از پدرت خبر داری؟
درهمین حد می دانم که وقتی تماس گرفتند او به دنبالم بیاید گفت من دختری ندارم و هیچ اهمیتی به من نداد...ولی راستش را بخواهید با اینکه پدر خوبی نداشتم اما حالا هرچقدر فکر می کنم دلم به او تنگ شده است.
دوست داری درآینده چه کاره شوی؟
دوست دارم دندانپزشک شوم
چرا؟
چون همیشه از درد دندان به خودم پیچیدم و هیچ کس به من اهمیت نمی داد.
نظرکارشناسی
زینب شهبازی کارشناس ارشد روانشناسی
متاسفانه 60درصد از عوامل فرار از منزل خانوادگی است.وقتی جدایی والدین اتفاق می افتد مشخصا بار روانی بسیار زیادی روی دختر یا پسر در حدود سن12سال به بالا بر جای می گذارد که می تواند منجر به فرار از خانه شود.
در این مورد فرار از منزل یکی از بازتاب های خشونت خانگی است اعمال خشونت های روحی،جسمی از سوی اعضای خانواده وتحقیر به علت مورد تعارض قرار گرفتن عامل بسیار مهمی برای فرار بوده است
متاسفانه فرار ،آغاز بی خانمانی وبی پناهی است وهمین امر،زمینه ارتکاب بسیاری از جرایم را فراهم می کنددختران فراری برای امرار معاش به سرقت،تکدی گری،توزیع مواد مخدرعضویت در باندهای فساد وفحشا که پیامد های آن ابتلا به بیماریهای مقاربتی وایدز وهپاتیت است متاسفانه این افراد مورد سواستفاده باندهای سازمان یافته جرایم دیگر نیز قرار می گیرند./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
طلاق عاقبت ازدواج اینترنتی زوج طلبه در تهران + جزییات
زوج جوان طلبه ای که از طریق فضای مجازی باهم آشنا شده بودند ، 2 سال بعد ازدواج وقتی دیدند که درکنارهم نمی توانند احساس خوشبختی داشته باشند با مراجعه به دادگاه خانواده از هم جدا شدند.
هنگام ورود به سالن طبقه دوم مجتمع قضایی خانواده شماره دو ولنجک چشمم به طلبه جوانی افتاد که با برگه ابلاغیه ای در دست کنار زنی محجبه ای پشت در شعبه رسیدگی کننده بسیار جلب توجه می کرد.زن جوان محجبه هم در انتظار وقت رسیدگی بود که دقایقی بعد منشی شعبه نام زوج جوان را صدا کرد و آنها را به داخل فراخواند و ... مریم وحسن قاضی منتظر شماست.زوج جوان با سلام وارد شعبه دادگاه شدند و قاضی در حالی که پرونده را مطالعه میکرد، از بالای عینکش نگاهی به زوج جوان کرد، سلامشان را پاسخ داد.چند دقیقهای سکوت بر فضای دادگاه حاکم شد و پس از آن قاضی در حالی که عینکش را از روی چشمهایش برداشت به مریم گفت خب بفرمایید؟مریم پاسخ داد: من همه چیز را در دادخواستم نوشتم الان چه چیزی را توضیح بدهم؟
آشنایی در فضای مجازی
حسن که 27 سال سن دارد ، نگاهی به همسرش کرد و گفت اجازه بده من ابتدا حرف بزنم. آقای قاضی طلبه و ساکن شهرستان اراک هستم دو سال پیش با مریم همسرم که طلبه است و در تهران زندگی می کرد ، ازطریق فضای مجازی (فیس بوک ) باهم آشنا شدیم ، مدتی که از ارتباط سایبری مان گذشت ، تصمیم گرفتیم یکدیگر را از نزدیک ببینیم ، بنابراین باهم قرار ملاقات گذاشتیم چندین جلسه من برای دیدن مریم ازاراک به تهران آمدم . پس از مدتی احساس کردم دوستش دارم و کم کم به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم باهم ازدواج کنیم. بعد از تصمیممان همه چیز سرعت گرفت و ما خانوادههایمان را در جریان قرار دادیم. پس از موافقت آنها عقد کردیم اما به خاطر شرایط کرونا میهمانی مختصری گرفتیم و مستقل شدیم.
زندگیمان خیلی خوب بود احساس میکردیم که خوشبختیم، اما همه چیز به یکباره خراب شد و همسرم بنای ناسازگاری گذاشت .
در این میان مریم به همسرش گفت چرا واقعیت های که در زندگیمان اتفاق افتاده است را نمی گویی؟
طلبه جوان سرش را پایین انداخت و سکوت کرد و سپس مریم ادامه داد: دوسال پیش بود که با حسن درفضای مجازی آشنا شدم. روزهای اول آشنایی خیلی زود گذشت وپس از چهارماه فهمیدم عاشقش شده ام.تا اینکه پیشنهاد ازدواج داد وقتی دیدم که از نظر دینی ، فکری و معیاری به هم نزدیک هستیم ماجرا را به خانواده ام اطلاع دادم و ... ازآنجایی اینکه همسرم ساکن شهرستان بود، چون دوستش داشتم پذیرفتم که درآنجا زندگی کنم .بنابراین زندگی درزیر یک سقف را شروع کردیم .
همان اوایل زندگیمان متوجه شدم باهم هیچ تفاهم فرهنگی باهم نداریم ، آنجا بود که با خودم کلنجار می رفتم ای کاش براحتی بله نمی گفتم و زمان بیشتری را برای شناخت از یکدیگرتعیین می کردیم.اختلاف زیر یک سقف
این زن جوان درحالی که اشک می ریخت ادامه داد:.از زمانیکه وارد زندگی مشترک شدم ، نتوانستم با هم کنار بیایم و احساس خوشبختی داشته باشم اکنون بشدت از این وصلت پشیمان هستم و اشتباه بزرگی مرتکب شدم وبدون هیچ گونه تحقیقی به همسرم بله گفتم . حالا نیز قادر به ادامه زندگی با وی نیستم و در قبال طلاق حاضرم همه مهریه ام را به او ببخشم .
قاضی پرونده پس از شنیدن اظهارات این زوج جوان آنها را به مرکز مشاوره راهنمایی کرد ، اما با گذشت یک ماه زوج جوان وقتی دیدند که نمی توانند در کنارهم احساس خوشبختی کنند ، تصمیم به جدایی گرفتند .
طلبه جوان گفت: وقتی دونفر در کنار هم زندگی می کنند و از نظر فکری دنیای متفاوتی باهم دارند و نمی توانند احساس خوشبختی داشته باشند تنها راه رسیدن به آرامش و آسایش وزندگی بهتر جدایی است .
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند اما وقتی اصرار آنها را دید حکم طلاق را صادر کرد .
ازدواج اینترنتی و عواقب تلخ آن
پیمان حاج محمد عطار ، دکتری حقوق جزاء و جرمشناسی درباره ازدواج اینترنی به خبرنگار ما گفت : با توجه به اینکه جهان به سرعت شاهد پشرفت علم و تکنولوژی نوین است و یکی از این تکنولوژی ها شبکه های اجتماعی است که زندگی افراد را تحت تاثیر قرارداده است .امروزه مرواده های اکثر مردم دنیا از طریق فضای مجازی انجام می گیرد ، در برخی موارد اینگونه ارتباطات دارای فواید قابل توجهی است از جمله فعالیت های بازرگانی ، اقتصادی و آموزشی و... داشته است .امرووزه میلیون ها معامله خرد و کلان در سطح بین المللی میان اشخاص کشورهای مختلف بدون آنکه دوطرف معامله یکدیگر را ببینند از طریق فضای سایبری مبادرت به تجارت باهم می کنند .
«حوادث»
طلاق عاقبت ازدواج اینترنتی زوج طلبه در تهران + جزییات زوج جوان طلبه ای که از طریق فضای مجازی باهم آ
این کارشناس جزاء و جرمشناسی ادامه داد: اما تشکیل زندگی مشترک و ارتباط زناشویی صرف نظر از اینکه یک عقد قانونی مطابق سایر معاملات برابر قانون مدنی انجام می شود ، نیازمند شناسایی و تحقیق و ارتباطات عاطفی و روحی و معنوی بین دونفر که قصد زوجیت دارند، است ولی متاسفانه بسیاری از آشنایی هاو ارتباطات مقدماتی تشکیل زندگی مشترک از طریق همین شبکه های اجتماعی بین دختران و پسران اتفاق می افتد و این ارتباطات مجازی فاقد شناسایی معنوی ، عاطفی دختر وپسر با یکدیگر است که صرفا از طریق ارتباط حضوری وفیزیکی تحقق می یابد.
صد افسوس اینکه در بسیاری از موارد طرفین به جهت آنکه امکان دیدن حضوری یکدیگر را ندارند برای جالب توجه طرف مقابل به روش های غیر منطقی ، غیر شرعی و حتی غیر قانونی متوسل می شوند که موجب فریب طرف مقابل و ایجاد توهمات غیر واقعی از شریک آینده خود می شود .در نهایت پس از اینکه ارتباطات مجازی آنها منجر به حضوری و انجام آداب و آیین های ایرانی و مذهبی شد این دو شخص هنوز در توهمات مجازی خود بهسر می برند و چنانچه این ارتباط منجر به عقد و ازدواج بین آنها شود در بسیاری از مواقع با فاصله بسیار اندک از زمان عقد و تشکیل زندگی مشترک آشکار شدن واقعیات و نواقص حقیقی طرفین ختم به شکست و نهایتا جدایی می شود .
دکتر عطار یادآور شد : بنابراین برای کاهش مشکلات ناشی از آشنایی های فضای مجازی دختران و پسران بهتر است به مدت قابل توجهی به صورت حضوری با یکدیگر در ارتباط باشند .البته بسیاری از پزونده های دادگاه خانواده که خواسته زوجین طلاق است نیز پس از روابط حضوری و فیزیکی یبا یکدیگر وحتی خانوادهها منجر به جدایی شده است ./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
غرق شدن مقتول همدانی جلوی چشم پلیس / پرونده جنایی گشوده شد
فرمانده انتظامی شهرستان اسدآباد با بیان اینکه اختلاف خانوادگی در اسدآباد قربانی گرفت؛ گفت: برادر مقتول به انگیزه اختلاف خانوادگی اعتراف و با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. به گزارش رکنا، سرهنگ افشین یاری گفت: در پی اعلام شبانه یک فقره غرق شدگی مشکوک به فوریت پلیسی ۱۱۰ در اوایل هفته جاری بلافاصله رسیدگی به موضوع در دستور کار پلیس قرار گرفت.وی ادامه داد: عوامل گشت کلانتری ۱۲ جانبازان به محل اعزام و افرادی به آنها مراجعه و اعلام میکنند که ما متوجه کمک خواهی فردی در این حوالی شدیم، سریعاً به محل استخر باغ رفته و مشاهده کردیم که جوانی حدوداً ۲۰ ساله با صورتی خون آلود در حال غرق شدن است، از آنجا که استخر عمیق بود و ما هم بدون وسیله و ناآشنا به فنون شنا بودیم، نتوانستم به او کمک کنیم و غرق شد.فرمانده انتظامی شهرستان اسدآباد یادآور شد: دو نفر از بستگان نزدیک مقتول دستگیر شدند و به نقش اصلی برادر وی در این موضوع اعتراف کردند.
سرهنگ یاری با بیان اینکه قاتل روز گذشته توسط مأموران پلیس آگاهی شهرستان دستگیر شد؛ اظهار کرد: فرد مشکوک به قتل برادرش به انگیزه اختلاف خانوادگی اعتراف کرد و با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان مرکزی همدان شد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
دردسر ازدواج پنهانی برای زن جوان مشهدی
پنج سال تمام جوانی ام را به پای مردی ریختم که مدعی بود عاشقانه مرا دوست دارد اما نمی دانم چرا بدون تفکر و مشورت با خانواده ام و به طور پنهانی به عقد موقت او درآمدم و حالا در کمال ناباوری مرا زنی هوسران و مزاحم می خواند به طوری که ...
این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که همسر سابقش از وی به اتهام ایجاد مزاحمت شکایت کرده بود. این زن جوان با بیان این که سرگذشت تلخی دارد و اکنون زنی آواره است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در خانواده ای 8 نفره و در شهر نیشابور به دنیا آمدم اما از روزی که به خاطر دارم پدرم مردی بیکار بود و مادرم با کارگری در مسافرخانه ها و هتل ها مخارج زندگی را تامین می کرد.خانواده ام بعد از تولد من که آخرین فرزند خانواده بودم به مشهد مهاجرت کردند چرا که مادرم در یکی از مسافرخانه های مشهد کارگری می کرد و اکنون نیز بازنشسته شده است و با حقوق بازنشستگی هزینه های زندگی را می پردازد.خلاصه من تا کلاس اول راهنمایی تحصیل کردم و بعد از آن پدرم مرا به یک کارگاه خیاطی فرستاد تا هم حرفه ای برای آینده ام بیاموزم و هم کمک خرج خانواده باشم! من هم که دیگر به دلیل شرایط سخت اقتصادی علاقه ای به ادامه تحصیل نداشتم به کارگاه تولیدی آقا «حلیم» رفتم ولی در همان روزهای اول کاری، متوجه نگاه های عاشقانه صاحبکارم شدم. هنوز یک ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که «حلیم » به خواستگاری ام آمد و پدرم بدون تامل و با این بهانه که دیگر بزرگ شده ام و اگر مدتی بگذرد، دختری ترشیده خواهم شد، مرا در حالی به عقد «حلیم» درآورد که من نمی خواستم با یک تبعه خارجی ازدواج کنم! با وجود این خواسته من برای پدرم مهم نبود. او فقط به ثروت «حلیم» چشم دوخته بود و اعتقاد داشت که اگر پول در زندگی باشد، بقیه مشکلات حل می شود!سوی دیگر هم هیچ کس از اعتیاد «حلیم» خبر نداشت و این موضوع زمانی فاش شد که دیگر نامزدم همه ثروت خود را دود کرد و حتی کارگاه تولیدی را هم فروخت و در شرایط اسفباری قرار گرفت. طولی نکشید که همسرم بعد از گذشت 2 سال از ازدواج مان، به افغانستان رفت و پدرم نیز بادریافت مبالغی از فروش چرخ های خیاطی و دیگر لوازم کارگاه، طلاق مرا از او گرفت. هنوز چند ماه از این ازدواج نافرجام سپری نشده بود که بنگاه دار محل زندگی مان جلوی مرا در خیابان گرفت و از من خواستگاری کرد. «ایوب» را به طور کامل می شناختم و می دانستم با همسرش دچار اختلافات شدید خانوادگی شده است. من حتی همسر و دو فرزند او را هم می شناختم چرا که در یک محله زندگی می کردیم و من با سیمین دوست بودم به طوری که گاهی برای ورزش صبحگاهی با یکدیگر به پارک محله می رفتیم. اگرچه آن روز به «ایوب» پاسخ منفی دادم و گفتم اکنون شرایط روحی مناسبی برای ازدواج ندارم ولی او آن قدر در کوچه و خیابان و حتی تلفنی به من ابراز علاقه کرد که آرام آرام در دلم جای گرفت. او مدام با سیمین مشاجره داشت و دعواها و درگیری های آنان زبانزد اهالی محل بود و «ایوب» از این شرایط همواره ابراز ناراحتی می کرد و مدعی بود که عاشقانه مرادوست دارد و می خواهد در کنار من به آرامش روحی و روانی برسد. بالاخره با اصرارهای «ایوب» تسلیم شدم و به عقد موقت او درآمدم اما به هیچ کس چیزی نگفتم، حتی خانواده ام نیز در جریان این ازدواج پنهانی نبودند به همین دلیل من روزها را به خانه ای می رفتم که «ایوب» برایم اجاره کرده بود و شب ها به منزل پدرم بازمی گشتم! ولی کم کم همه دوستان «ایوب» و حتی برخی از اهالی محل نیز در جریان روابط من و «ایوب» قرار گرفتند تا این که بالاخره خبر این رابطه پنهانی به گوش پدرم رسید و او با عصبانیت نام مرا از شناسنامه اش خط زد و مرا از خانه طرد کرد. با آن که کتک مفصلی از پدرم خوردم و آواره شدم اما فقط به حرف ها و عشق ایوب دلخوش بودم چرا که احساس می کردم او مرا دوست دارد و می توانم در کنار او به خوشبختی برسم! ولی همه این رویاها و آرزوها ناگهان در هم فروریخت و برخورد و رفتارهای همسرم با من به کلی تغییر کرد تا حدی که دیگر مرا زنی خیابانی می خواند! این ماجرازمانی شکل حادتری به خود گرفت که چند روز قبل مدت صیغه محرمیت ما به پایان رسید و او مدعی شد که دیگر حاضر به تمدید زمان عقد موقت نیست! وقتی برای گفت وگو به بنگاه او رفتم با خونسردی و پررویی گفت: تو نه مهریه ای داری و نه من دینی به تو دارم! و سپس ادامه داد: من از روز اول هم تو را برای زندگی مشترک نمی خواستم! بعد هم با پلیس 110 تماس گرفت و مرا زنی مزاحم و نامحرم خواند که برایش ایجاد مزاحمت می کنم...
اکنون در حالی که 5 سال از عمر و جوانی ام را به پای او ریختم و همه اهالی محل از این رابطه پنهانی خبر دارند، نمی دانم با این زمزمه های رسوایی و آوارگی چه کنم...