eitaa logo
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
276 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
350 ویدیو
44 فایل
انقلاب‌نوجۆانۍ،یڪ تحول اساسی بࢪاے نوجۆان دهه هشتادےست...(: ོکانال وقف حضرت زینب  از شروط بخـۅان↯ @iffffff ناشناسیجـــاٺ↯ payamenashenas.ir/havalichadoram ོ پشـٺ سنگــر↯ @gomnamsoall
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 اگر خبر شهادت من را شنیدید صبور باشید و بر من گریه نکنید و بر حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها واهل بیت ومصیبت هایشان گریه کنید🍃 بنده جان ناقابلی در راه اسلام دادم♥️ دعا کنید و شاد باشید که خداوند پسرتان عمار را انتخاب کردھ و خوشحال و سر بلند باشید🙃♥️🕊 بخشے از وصیت نامه شهید عمار بهمنے🕊 @havalichadoram💎
•|☔️☁️|• اگر واقعےهستے…؛ ''اللهم‌ارزقناشهادت''رابہ‌قلبت‌ بچسبان... نہ‌پشت‌موبایل…!! . .. 📲 ‌🌿 @havalichadoram☁️
•|☁️🖇|• إِلَهۍ إِنَّ مَن ٺَعَࢪَّفَ بِڪَ غَیࢪُ مَجہولٍ خدا جونم؛ اونے ڪہ پیش ٺو شناختہ بشه؛ ناشناختہ نیسٺ...!' 🖇 💛 @havalichadoram☁️
•|🌙🌧|• قلوبٌ خَلَٺ عَن ذِڪࢪ الله فَاَذاقَهَا الله حُبّ غیره💔 دݪ هایے ڪہ از یاد خدا خاݪے گࢪدد؛ خدا محبٺ غیࢪ خود ࢪا بہ آن ها مے چشاند💔 ☔️ @‌havalichadoram☁️
مجنــــون مـــن کجـــایی؟ سیدمحمد و محدثه فرحناز و مهدوی حسنا و حسین پی کارای عروسیشون بودند منو سید هم پی کارای کانون فکری روزها از پی هم میگذشتن و ما فقط پی کارای کانون بودیم چندماهی از جلسه کانون میگذشت گوشیم زنگ خورد سید:خانم پایین منتظرم بیا عزیزم -اومدم آقاجان -سلام آقای من سید:‌ سلام خانم گل یه خبر خوب -چی عزیزدل سید‌:چشمات ببنند دییینگ اینم مجوز کانون جاشم مشخص شد -وای وای وای ممنونم ممنونم سید:رقیه خانم میخام یه چیزی بگم -جانم سیدم سید:رقیه بانو ببین سید محمد و خانم زارعی بعد از ما عقد کردن اما ما هیچی -خب سید:خبه جمالت ما کی میریم خونه خودمون؟ -هرموقعه تو بخوای فقط سید جان من عروسی نمیخام سید:هــــــــــــان چرا ؟ -ببین مجتبی ما هرچقدر بگیم بزن و برقص نباشه قبل از اومدن ما بزن و برقص هست مرد من تا حالا چشمش به گناه نیفتاده چرا برای یه شب مردمو به گناه بنداز امشب با مامان جون اینا بیاید خونه ما فعلا میریم مشهد بعد ها میریم کربلا شب مامان جون و باباجون و آقاسید اومدن خونمون و من و سید گفتیم میخایم بریم مشهد تصمیمون اون شد بریم سر خونه زندگیمون بعد از عروسی بچه ها بریم مشهد عروسی برادرم اول بود و واقعا عالی بود بعد عروسی سید محمد و محدثه که دقیقا عروسی شون امشبه گوشیم برداشتم رفتم پیش محدثه گفتم بیا سلفی بندازیم بعد گفتم منو عروس پاندا یهویی وای خدا من چقدر این پاندای خودمو دوست دارم تو ترمینال راه آهن منتظر قطار بودیم وای من که رو پا بند نبودم -سیدم سید:جانم خانم -پس ‌‌چرا این قطار نمیاد سید:آخه یادش نبود من یه فنقلی همراهمه -خخخخ آخه این سفر فرق داره من و دلبر میریم پیش حضرت دلبر سید: من فدای خانمم بشم بالاخره قطار اومد سوار شدیم بعداز ۷-۸ساعت به مشهد رسیدیم رفتیم هتل بعداز غسل زیارت لباسمون پوشیدیم رفتم سمت سید شال سبزش انداختم رو شانه اش و دستی ب محاسنش کشیدم مجتبی خیلی دوست دارم سید: منم خیلی دوست دارم چادرمو سر کردم و دست به دست مجتبی به سمت حرم راه افتادیم چشم که به حرم خورد اشک تو چشام جمع شد تو دلم غوغا بود دست سیدم رو بیشتر از پیش توی دستام میفشردم ارامش دل بی قرارم بود از باب الجواد وارد شدیم از صحن جامع رضوی گذشتیم وارد صحن اصلی شدیم روبه روی ایوان طلا نشستیم اشک از چشمام جاری شد آقا ازتون ممنونم که مجتبی بهم دادید آقا یه دنیا ازت ممنونم مجتبی سرم کشید به سینه اش _مگه من مردم که گریه میکنی رقیه جان -توروخدا دیگه هیچ وقت اینو نگو پاشدم راه برم سرم گیج رفت مجتبی:رقیه رقیه جان خانمم -هیچی نیست توکه از ضعف من خبر داری حالا بیا یه سلفی بندازیم چیک حالا بیا یه قلب رو گنبد سید از کارام خندش گرفته بود روبهم کرد و گفت رقیه جان تو باید عکاس میشدی ماشاالله صدتا ژست گرفتیم خخخخ با عکس گرفتن و حرفای سید حال و هوام عوض شد به قلم:بانو_ش @havalichadoram
مجنــــون مـــن کجـــایی ؟ برای نماز صبح،ظهر و مغرب میرفتیم حرم بهترین روزای عمرم بود خیلی مزه میداد سید:رقیه بانو بریم بازار دو دست لباس بخریم برای نماز -فدای ایده های سیدم بشم سید:خدانکنه یه عبایی سفید یه چادر عبایی سفید برای نماز خریدیم ماکه از سفر برگشتیم محدثه و سیدمحمد فرحناز و مهدوی حسنا و حسین همگی با یه پرواز رفته بودن کربلا سیدمجتبی وقتی فهمید گفت من خیلی شرمنده خانم شدم نشد بریم کربلا منم پرو پرو گفت منو با جوجه هامون ببر سید- ای به چشم رقیه جان از فردا بریم کانون بگو خانم راد فر هم تشریف بیارن -‌چشم حتما به مطهره زنگ زدم گفتم بیا بریم مکان کانون ببینیم مطهره و منو سید، -أه مجتبی اینجا چقدر کثیفه سید:خانم ببخشید دیگه ۳-۴ ساله تمیز نشده -أه خونه کیه؟ سید:خونه مامان بزرگم بعداز فوتش دست نزدیم همینجوری مونده خانم رادفر بچه ها کی میان؟ مطهره :سه روز دیگه سید:رقیه جان فعلا باید خودمون شروع کنیم تمیز کاری تا بچه ها بیان مطهره:آقای حسینی منم میام کمک سید:ممنونم ما سه نفری شروع کردیم به تمیزکاری الحمدالله تا بچه ها بیان آشغالها جمع شد مونده بود رنگ آمیزی که قرار شد مطهره و دوستاشم بیان رنگ آمیزی آقایون هم سقف هارو رنگ کنن بالاخره کار کانون تموم شد اتاقها با تور و مقواو کاغذرنگی و فوم تزئین شد تبلیغات در سطح استان انجام شد، چون کار کودک بود تصمیم گرفتیم اسم کانون بذاریم کانون مذهبی - فرهنگی حضرت رقیه بالاخره امروز بعد از پنج ماه بچه ها ثبت نام شدند قرار شد حسنا و محدثه بچه هارو ثبت نام کنن منو سید بریم معراج الشهدا مصاحبه با همرزم شهید رضا حسن پور سر راه برگشت هم مداد رنگی و کاغذ A4، آبرنگ و.....بخریم اسم همرزم شهید حسن پور رضا محسنی از بزرگان سپاه پاسداران بود با ورود سرادر محسنی دوربین و ضبط صوت آماده شد سرادر محسنی :‌قبل از شروع مصاحبه بگم سردار حسن پور به سردار خیبر معروفه و اولین کسی بود که وارد منطقه خیبر شد بسم الله حالا شروع کنیم فقط حرفارو از زبان خود شهید حسن پور میگم انگار خودشون حرف میزنن سید: چه عالی به قلم: بانو_ش @havalichadoram
هدایت شده از  『انقݪاب نۅجۅانۍ』
برای مطالعه هر پارت ¹ صلوات برای ظهور اجبارےست✨🍃
✨ بسم الله . . 🌱 از خود باوری و غرور گذر کردیم . . .🙃 توی این ایستگاھ میخوایم در مورد اتحاد صحبت کنیم🍋 موضوعی که دشمن بیشتر توانش رو توی این نقطه متمرکز کرده🖐🏿 می دونم توی جامعه خورده شیشه هایی وجود داره که دارن جامعه رو به دو دسته اصلاح طلب و اصول گرا ها تقسیم میکنند◑◐ ولی باید طابع ولایت فقیه باشیم🖐🏿♥️ درست مثل حاج قاسم❥ از نظر من دو نوع اتحاد داریم✌️🏻 ¹اتحاد ملی ²اتحاد دینی اتحاد ملی برمیگرده به کشور خودمون اینکه ما چقدر طابع رهبری باشیم درصد اتحاد ملی رو مشخص میکنه🍃 چرا؟! چون حضرت آقا در راس جمهوری اسلامی هستند، یقینا هر چه بر زبان بیاورند به نفع کشور است و اگه دقت کرده باشین تو سخنانشون هیچ وقت نگفتن توی کشور این شخص بده این شخص خوبه😍 این یعنی یه بابای خوب و مهربون که بین بچه هاش چه خوب چه بد هیچ فرقی نمیذارن☺️♥️ .............(: خلاصه کلام اینکه ما نه باید چپی باشیم نه راستی◑◐ مرکز دایره یعنی◉ ولایت فقیه رو بچسب💟 حواست باشه دشمن به دنبال همین تفرقه اندازی های الکیه ها... چه سرمایه گذاری ها که برای این تفکرات نکرده...🌱 این داستان ادامه دارد...🙃 @havalichadoram💟
بسم حضرت یــار🌱
حافظ چہ قشنگـ مے گه به پیش چشمـ تو خواهـم سپرد جـــآن❥ در این خیالمـ اَر عمر بدهـد مهلتـــمـ❥ @havalichadoram🍃