eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
9.4هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
56 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تبلیغ @sodedotarafe تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا امشب به آقا جان مون بگیم ببخشید آقا غلط کردیم😭
Majid Banifatemeh - Esme To Mibard.mp3
23M
اسم تو می‌بارد از نفس باران ••• 💔
هدایت شده از اَللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج( ذاکر اهلبیت علیهم السلام )
سلام صبح بخیر ببخشید برا شهادت حضرت زهرا س نذر دارم میخوام شله زرد درست کنم اگه ممکنه داخل کانالتون اعلام کنید هر کس میتونه کمک کنه تا این نذری رو درست کنم ممنون میشم این نذری به نیت ظهور آقامون امام زمان عج و به نیت مشکلات خانوادگی همه مؤمنان و مسلمانان ان شاءالله آقا صاحب الزمان عج دعاگویمان باشند 🤲🤲🤲
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
سلام صبح بخیر ببخشید برا شهادت حضرت زهرا س نذر دارم میخوام شله زرد درست کنم اگه ممکنه داخل کانالتو
دوستان این کاربر میخان نذری بپزن اگرکسی می‌تونه درحد توان کمکشان کنه مقدار کم هم بود اشکال ندارد نیت کارهامهم هست نه مقدار هزینه ها
بسم رب الزهرا صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
🌺🌿تاوقتی توُ درکنارم هستی صبح که هیچ تمام لحظه های زندگی من بخیراست تو دلیل تمام خوشی ثانیه هایم هستی... 🦋بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [و می گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند، بشارت باد. (فصلت/٣٠) آرامش_با_قرآن @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
حتما پیش آمده خیلیامون خواستیم توبه کنیم ازکارمون
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
حتما پیش آمده خیلیامون خواستیم توبه کنیم ازکارمون
؛ حــتما متن زیر را مطالعہ ڪنید ✓ ارزش یک بارخواندن رادارد... مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد. وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد وبه خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد. روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،
نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد. روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست می دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند. به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند ✓ صــدبار اگر توبه شکستے بازآ به حرمت ماه عزای فاطمیه ترڪ گناه به عشق مادر🖤
یه سوال ؟! آگه یه آینه بدن بهت بگن اگه داخل آینه نگاه کنی چهره ی برزخی و اخروی خودت رو می تونی ببینی؟! جرئتشو داری داخل آینه نگاه کنی..؟! ✅باور کنیم چهره ی دنیوی ما فانی هست و آنچه باقی و جاودانه هست چهره ی اخروی ماست سعی کنیم چهره اخرویمون رو زیبا کنیم❗️ ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨ @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
🕊صلوات برحضرت زهرا(س)🕊 هرروز در ۱۴۴۲ @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
•★• #استوری #فاطمیه تا چشم به هم زدیم باز فاطمیه رسیده ... @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂 [باصدای کربلایی محمدحسی
‍ 🏴شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد. یادمان باشد که رسم اصلی در عزاداری ایام فاطمیه روزهای ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ جمادی الاول مطابق با ۲۷ و ۲۸ و ۲۹ آذر و نیز روزهای ۱ و ۲ و ۳ جمادی الثانی مطابق با روزهای ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ دی خواهد بود. ضمن تعظیم شعائر الهی از افراط و تفریط بپرهیزیم و با عمل به رهنمودهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام، زمینه را برای ظهور عزیز زهرا حضرت مهدی موعود ارواحنا فداه آماده کنیم ان شاءالله ثواب کارهای قرآنی مان در تقدیم به بانوی آب و آیینه حضرت زهرای اطهر و کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیهماالسلام و روح سردار عزیزمون حاج قاسم سلیمانی وتمام شهدای عزیز @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
#بیوگرافی‌شیطان‌ملعون(پارت دوم)👿 💥این قسمتش‌خیلی‌قشنگه و به کَرَم‌خدا اشاره میکنه☺️ موقعی ک خدا بی
👿 💥ببین رفیق این نکته ای که میخوام بگم مهمه پس خوبه خوب گوش بده: اون روز شیطون جلوی خدا یه قسم سنگین خورد برای بدبخت کردنمون،به خدا گفت:به عزتت سوگند همشونو گمراه میکنم👺 اقا یعنی شیطون برای ما یه‌پا‌ دشمنِ قسم خوردس🤭 خیالتو راحت کنم: 🌏تو دنیا هیچکس به اندازه ی شیطون ازت متنفر نیست هیچکس به اندازه ی شیطون برات مشکل و گرفتاری درست نمیکنه😒 🕤اون ۲۴ساعته تو فکره اینه چجوری بدبختت کنه لامصب حتی توی خوابم ولت نمیکنه باورت میشه؟حتی توی خواب😳 👌همونجاهم میاد یجوری کرم میریزه تا حالتو بد کنه😒 چجوری؟مثلا یکاری میکنه نسبت به یکی سؤظن پیدا‌کنی‌یا خوابای ترسناک و نگران‌کننده یا‌حتی‌خوابای‌ناجور‌ببینی🚫 🤔شاید بگی‌خب‌ چیکار کنیم‌ معلون تو خوابمون دخالت نکنه؟ ✨ببین اگه قبل خواب وضو بگیری و سوره های ناس و فلق رو بخونی و قبل خواب بسم الله بگی دیگه به احتمال خیلی زیاد ورودش به خوابت ممنوع میشه و خوابای ناجور و چرتوپرت‌نمیبینی(خیییلی‌خیلی‌موثره👍) ⁉️خب حالا یه سوال مهم پیش میاد اینکه این شیطونی که حتی تو خوابم زهرشو میریزه توی بیداری چطور به ما حمله میکنه؟یعنی‌روش حمله هاش چه مدلیه؟ برای‌جواب‌پارت بعدی رو اصلا ‌از‌ دست نده حاجی☺️ @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
- مواظب‌دلت‌باش‌رفیق‌قشنگم وقتۍازخداگرفتیش‌پاڪ‌پاڪ‌بود مراقب‌باش‌یوقت‌سیاهش‌ نڪنۍآلودھ‌نڪنۍ حواست‌باشہ‌هااابہ‌خاطریہ‌چت یایہ‌لذت‌زودگذر... یہ‌لڪھ‌ۍ‌سیاھ‌زشت‌نندازےروپاڪت ڪھ‌دیگہ‌نتونۍپاکش‌کنۍ!(:💁🏻‍♂💔 - - -
اگھ؛ موقعی که دلمـون می‌گـیـره به جای عوض كردن پروفایلمون یه سـر به سجـاده می‌زدیم، وضعمـون الآن این نبـود...
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
گناهانم را که یک به یک می‌شمارم #نگاه نگرانت شرمنده‌ام می‌کند؛ #خسته‌ام از اشتباه... #ببخش این شکسته
👈🏻وقتی از یه گناه میگذری،پُر از عزت نفس میشی و دلت میخواد خودتو بغل کنیو بگی ایول خیلی میخوامت....خیلی دمت گرم بعدش هی یادت میوفته و دوباره ذوق میکنی☺️ امیدوارم تجربش کنی تا بدونی چی میگم😅 🌟 @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
یہ تخته سفیدم روش هے ماژیک بکشۍ آخر سر میشه عینِ تخته سیاھ! دیگه دل که جاۍ خودشو داره.. با هرگناه یه خطِ مشکۍ رو صفحه سفیدِ دلت میزنے!(: @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂
شهدای فاطمی🏴🌹✊ شهیده 18 ساله صدیقه رودباری ۵ خرداد سال ۵۹، از طرف جهاد سازندگی برای انجام فعالیت های جهادی به شهر بانه کردستان اعزام شد.در بانه هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد.ددر سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانم ها بود. علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او به شمار می رفت. آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند که «اگر دستمان به تو بیفتد ،پوستت را از کاه پر می کنیم.» کسی که در ۱۶ سالگی بر گوش مأمور گارد شاهنشاهی سیلی نواخت تا نشان دهد کودک در گهواره سال ۴۲ چه‌ها که نمی‌تواند بکند. صدیقه آن‌قدر مقید بود که حتی دوست نداشت بعد از شهادتش هم نامحرم پیکرش را ببیند. شاید به همین خاطر بود که به خواب دوستش آمده بود و گفته بود: «مبادا از جنازه‌ام عکس بگیرید، راضی نیستم؛ به جای آن نوشته‌هایم را چاپ کنید». صدیقه به کردستان می‌رود تا مردمی را که در خفقان منافقان گرفتار شده‌اند نجات دهد و آن‌قدر در این کار می‌درخشد که منافقان برایش پیغام می‌فرستند که: «پوست تنت را می‌کنیم و آن را پر از کاه می‌کنیم. @𝒉𝒂𝒗𝒂𝒍𝒊𝒊𝒆𝒌𝒉𝒐𝒅𝒂