eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
57 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ دسٺ خودٺ نیسٺ ولے تاریخ دسٺ خودتھ🙂 . ڪے میخواے بشے همونے ڪه خدا مےخواد؟! ڪے میخواے بودن رو یاد بگـیرے؟ ۞ ⇩ ‌⇨eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20@havaliiekhoda
40.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 بدون‌تعارف با دختر متحول شده 💎 یکم طولانیه ولی نگاه کنید عاالیه . ✿ฺکانـــال🍃 خــدا✿ฺ ‌❥↷eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20 ✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
🌸بسم الله الرَّحمن الرَّحیم🌸 دخترخانم ۱۶ ساله 🔴آفرین به این اراده محکم 🔴و آفرین به این عزّت نفس من ۱۶ ساله ام واولین باری که با کانال شما آشنا شدم حس کردم که اگه مشکلم را باشما درمیون بزارم شاید بتونین کمکم کنین . من تاحالا هیچ رابطه ای باجنس مخالف نداشتم ! اما بنظر خودم این مشکلی که داشتم از رابطه داشتن بدتر بود ـ مشکل من این بودکه درسته یه خانم مذهبی ام اما تنها چیزی که بااین مذهبی و چادری بودن من تناقض داشت این بود که من چون برادر بزرگتر ندارم با پسر خاله هام و پسر عموم خیلی راحت بودم و واقعا ازته قلبم مثل یه خواهر بودم براشون واینکه مدام هم این علاقه و دوست داشتن رو بهشون ابراز میکردم درسته ارتباط فیزیکی بااونا رعایت میکردم اما چندوقتی بود که حس میکردم که این رابطه راحت من بااونا کمتراز رابطه های گنا ه آلود نیست این راحت حرف زدنو راحت درددل کردن اونا با منو و محبت ورزیدن به اونا دراینجا مشکل بزرگ من بود وازطرفی نمیدونستم چطوری از راحت بودن بااونا دست بردارم ـ چون واقعا برام سخت بود واین دوست داشتن ازته قلبم به اونا مانع میشد ... ✅ توصیه : درسته شما از محبتتون غرض خاصی ندارین اما پسرا فرق میکنن ومعمولا ازسمت اونا یه چیزایی فرق میکنه و پسران معمولا رو صدای دخترا و رو حرکات دخترهاخیلی حساسن و طرف مقابل از لحن شما ممکنه به هم بریزه و تحریک بشه ! واین میشه گناه🔥 و اینکه هرچند قصد شما محبت درست باشد اینو نباید ازطرف مقابل انتظار داشته باشین ک به شما به چشم خواهری نگاه کند . و چه بسا که یکسری شوخیا و نزدیک شدن اونا دلیلش برطرف کردن نیازشون باشه و شما نباید جنبه روانشناختی پسرارو باخودتون مقایسع کنید ــ ازجهت دیگه ممکنه که بعدا تو زندگیشون اگه کمبودی حس کردن هم شماهم اونا با همسرتون مقایسه کنین و به زندگیتون لطمه میخوره وسعی کنین این محبتتون رو بزارین برا همسر آیندتون ! که انشالله هرچی محبت دارید بریزید به پای همسرتون تا زندگی شیرینی داشته باشید ✿ฺکانـــال🍃 خــدا✿ฺ ‌❥↷eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20 ✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
○●🦋 رمان #عارفانه 💫شهید احمد علی نیری💫 #قسمت_ششم راوی: دکتر محسن نوری 💠رفتار و عملکرد احمد با
رمان ادامه قسمت قبل ❤️ ✍یہ روز با رفقاے محل رفتہ بودیم دماوند. یکےاز بزرگترها گفت احمد آقا برو کترے رو آب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود ڪم ڪم صداے آب بہ 👂گوش رسید. از بین بوتہ ها بہرودخانہ نزدیک شدم. تا چشمم بہ رودخانہ افتاد یہ دفعہ سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد بہ لرزیدن 😰نمیدانستم چہ کار کنم. همان جا پشت 🌴درخت مخفےشدم … مےتوانستم بہ راحتے گناه بزرگے انجام دهم. پشت آن درخت و کنار🌊 رودخانہ چندین دخترجوان مشغول شنا بودن ✨همان جا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. 🙌 خدایا الان بہ شدت من را وسوسہ مےکند کہ من نگاه کنم هیچ کس هم متوجہ نمےشود اما خدایا من بہ خاطر تو ازین گناه میگذرم❌ از جایے دیگر آب تہیہ کردم و رفتم پیش بچہ ها و مشغول درست کردن آتش شدم.... خیلے دود توےچشمم رفت و اشکم جارے بود ... یادم افتاد حاج آقا گفته بود هرکس براے خدا😭 گریه کند او را خیلےدوست خواهد داشت. گفتم ازین بہ بعد براے خدا گریه😭 میکنم .. حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار 🌊رودخانہ هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات مے کردم خیلی باتوجہ گفتم؛ یا و …😭 بہ محض تکرار این عبارات صدایے شنیدم کہ از همہ طرف شنیده مےشد بہ اطرافم👀 نگاه کردم صدا از همہ سنگریزه هاے بیابان و درختها و کوه مے آمد ‼️‼️ همه مے گفتند؛ ... از آن موقع کم کم درهایے از عالم بالا بہ روے من باز شد…” احمد این را گفت و برگشت به سمتم: محسن، این ها رو برای تعریف از خودم نگفتم، گفتم که بدانی انسانی که گناه رو ترک کنه چه مقامی پیش خدا داره بعد گفت: تا زنده ام برای کسی از این ماجرا حرفی نزن! 🔶ادامـــــه دارد...↩️ ✿ฺکانـــال🍃 خــدا✿ฺ ✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
حاج‌ آقا می‌فرمودند که بزرگان چشم می‌دوختند به ده شب تا چیزی بگیرند. شما هم چیزی بگیرید.کاری کنید که دعاهایتان در این دهه مستجاب شود. پرخاش کنید بروید مجلس نمی‌شود؛ باید لطافت داشت.حر یک شخص بود اما حر بودن جریان دارد. بله آقاجان! دهه حر است؛ دهه زهیر است. اگر می‌خواهی متحول شوی، دهه است.
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به و وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد گناها بیشتر، من از خدا دورتر... منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو فرو رفتم برای رفع یک مشکلی نذر کردم بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم.. تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... بود 🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم ... اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم می‌سوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی.. 💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت ⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟ دست رو قلبم می‌گذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم... روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟ چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این بخاطر بر بوده، یه هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم. از وقتی خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد انگار نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم هرچند فاصله میندازه بین من و یاد آقا قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟ واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم 2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی.. خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو.. و اینکه..... شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم حدود یه سال که دلم میخواد بشم برای شهادت که فقط مال مرد ها نیست... فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه.. از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی... با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم... تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن.. چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم.. انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم.. ببخشید طولانی شد و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا. التماس دعای شهادت...
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به و وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد گناها بیشتر، من از خدا دورتر... منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو فرو رفتم برای رفع یک مشکلی نذر کردم بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم.. تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... بود 🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم ... اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم می‌سوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی.. 💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت ⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟ دست رو قلبم می‌گذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم... روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟ چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این بخاطر بر بوده، یه هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم. از وقتی خوندم کم کم متوجه گناهام شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد انگار نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم هرچند فاصله میندازه بین من و یاد آقا قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟ واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم 2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی.. خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو.. و اینکه..... شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم حدود یه سال که دلم میخواد بشم برای شهادت که فقط مال مرد ها نیست... فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه.. از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی... با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم... تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن.. چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم.. انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم.. ببخشید طولانی شد و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا. التماس دعای شهادت... 🌱 @havaliiekhoda
🤔 اندکی تفکر 🔹اطاعت او نه به زبان که به عمل است و او نظاره گر اعمال ماست نه موعظه هایی که میکنیم. اگر آنچه که می گوییم با آنچه که انجام می دهیم در ناسازگاری و ناهماهنگی باشد، در گرداب دو رنگی و تباهی فرو خواهیم رفت. قسمتی از کتاب در ارتباط با خدا ✔️ @havaliiekhoda