✨🔸حکایتهای پند آمــوز🔸✨
🍀دوست شاکر خدا
🍃 روزى حضرت عيسى(ع) در مناجاتش با خداوند عرضه داشت:
پروردگارا دوستى از دوستانت را به من بنما،
خطاب رسيد به فلان محل برو كه ما را در آنجا دوستى است.
🍃 مسيح به آن محل موعود رفت،زنى را ديد كه نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمين افتاده و زبانش مترنم به اين ذكر است:
🔹 «اَلحَمدُلِلّٰهِ عَلىَ نُعمَائِهِ وَالشُّكر عَلىَ آلائِهِ»
خدا را بر #نعمت_های_ظاهری_اش سپاس و بر #نعمت_هاى_باطنی_اش شكر...🔹
🍃آن حضرت از حالت آن زن
شگفت زده شد،
پيش رفته و به او سلام كرد، زن گفت: 🔸عليك السلام يا روح الله...
🍃فرمود اى زن تو كه هرگز مرا
نديده اى از كجا شناختى من عيسى هستم.
🔸زن گفت: آن دوستى كه تو را به سوى من دلالت كرد
برايم معلوم نمود كه تو روح الله هستى،
🍃فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده...
🔸زن گفت:
✨ خدا را ثنا ميگويم كه دلى ذاكر و زبانى شاكر و تنى صابر دارم،
✨خدا را به وحدانيت و يگانگى ياد ميكنم كه هرچه را ميتوان با آن #معصيت كرد از من گرفته...
✨اگر #چشم داشتم و به #نامحرم نظر ميكردم،...
✨اگر #دست داشتم به #حرام
می آلودم،...
✨و اگر #پا داشتم دنبال #لذات_نامشروع ميرفتم چه عاقبتى داشتم؟
🍀اين نعمتى كه خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است....
📚منبع: خزينة الجواهر ،ص ۳۱
http://eitaa.com/joinchat/3665952790C6b805ee54f