امامحسین هر محرم به دلهاےِ ما
می آید و میفرماید :
میخواهم با #یزیدِ دلت مبارزه کنم ،
تو فقط مانعم نشو ،
بگذار کارم را انجام دهم ..
اما ؛ کوفیانِ دلِ ما نمیگذارند
امام حسین کارش را تمام کند ..
یعنی ،
ما معمولا در مقابلِ امامحسین
مقاومت میکنیم..!
فدایش بشوم که دوباره سال بعد
میآید و میفرماید :
من حسینم ،
آمده ام دلت را آباد کنم..
#استادپناهیانـ
#مقاومت_نکن :)✨
•| #خدانکنهدلتکوفیباشه••🥀😞|•
#ڛݦݓـ_ڂـــــڋآ🖤
🔹امام حسین علیه السلام، هر #محرم به دلهای ما میآید و میفرماید:
🔹"میخواهم با #یزید دلت #مبارزه کنم؛
تو فقط مانعم نشو،
بگذار کارم را انجام دهم."
🔹ولی ما معمولاً در مقابل #حسین علیه السلام #مقاومت میکنیم.
🔹فدایش بشوم که دوباره سال بعد میآید و میفرماید:
"من حسینم! آمدهام دلت را #آباد کنم..."
🏴 #ماه_محرم
🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#کرامت
داستان شگرف تعمیر قبر شریف حضرت رقیه در ١۵٠ سال قبل
┄┅┅❁🌱✨🏴✨🌱❁┅┅┄
آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت.
شبی دختر بزرگ ایشان، #حضرت_رقیّه دختر #امام_حسین علیهالسلام را در خواب دید که فرمودند:
«به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»
دختر به سیّد عرض کرد، ولی سیّد به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد، حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!
سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند.
دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلامالله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی میگفت:
«ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند #یزید لعنةالله علیه، زن #غسّاله و #کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده.
من بدن را منتقل نمیکنم، میترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان “رقیّه بنت الحسین” شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه میکرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه میگذاشت. پس از فراغ از نماز برمیداشت و بر زانو مینهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.
از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را “سیّد مصطفی” گذاشت.
✅ سید ابراهیم دمشقی و فرزندانش معروف و مشهور به مستجاب الدعوه هستند به گونهای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام میشود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث بردهاند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانهروز است
این تعمیرات در سال 1242 شمسی انجام شد.
#داستان_واقعی
#یا_حضرت_رقیه