eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
9.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
57 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تبلیغ @sodedotarafe تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر آسمان شب، بانگ سر می دهیم....
✍امام صادق عليه السلام: لا يَنْبَغى لِلْمَراَةِ اَنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَها اِذا خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِها؛ شايسته نيست كه زن ، آن‏گاه كه از خانه خويش بيرون مى‏ رود، خود را وسيله ديگران نمايد. 📚كافى: ج 5، ص 519، ح 3
🔴مهمان حبیب خداست... ✍مردي با پسرش به عنوان مهمان، بر عليه السلام وارد شدند، امام علي (ع) با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشانيد و خودش روبروي آنها نشست. موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف امام علي (ع) ، حوله اي و طشتي و ابريقي براي دستشويي آورد. امام علي (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشويد. مهمان خود را عقب كشيد و گفت: (مگر چنين چيزي ممكن است كه من دستهايم را بگيرم و شما بشوييد). امام علي (ع) فرمود: (برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نيست، مي خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا مي خواهي مانع كار ثوابي بشوي؟). باز هم آن مرد امتناع كرد. آخر او را قسم داد كه: (من مي خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نايل گردم، مانع كار من مشو.) مهمان با حالت شرمندگي حاضر شد. امام علي (ع) فرمود: (خواهش مي كنم كه دست خود را درست و كامل بشويي، همان طوري كه اگر قنبر مي خواست دستت را بشويد مي شستي، خجالت و تعارف را كنار بگذار). همين كه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفيه گفت: (دست پسر را تو بشوي. من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوي. اگر پدر اين پسر در اينجا نمي بود و تنها خود اين پسر مهمان ما بود من خودم دستش را مي شستم. اما خداوند دوست دارد آنجا كه پدر و پسري هر دو حاضرند، بين آنها در احترامات فرق گذاشته شود) محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست. وقتي كه اين داستان را نقل كرد و فرمود: ( حقيقي بايد اين طور باشد). 📚 داستان راستان ، شهید مطهری
🔴 نماز شب از ترس... ✍️ حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می‌اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهد مناسب او باشد. در یکی از شب‌ها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد... از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد... هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش می‌گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد. سربازان داخل شدند و او را در حال نماز دیدند، وزیر گفت: سبحان الله! چه شوقی دارد این جوان برای نماز.... و از شدت ترس هر نماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می‌کرد تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند. و اینگونه شد که وزیر، جوان را نزد حاکم برد و حاکم که تعریف دعاها و نمازهای را از وزیر شنید، به او گفت: تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می‌خواستم دامادم باشد، اکنون دخترم را به تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ... جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی‌کرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با شبی که از ترس آن را خواندم! اگر این نماز از سر و خوف تو بود چه به من می‌دادی و هدیه‌ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می‌خواندم !
** از امام حسین (ع) خواستم اگر انتخاب کمیل به عنوان شریک زندگی باعث عاقبت بخیری می شود، مهر او را به دل من بیندازد و اگر انتخابم اشتباه هست،کمکم کند تا این وصلت سر نگیرد. +همسرشهید [|
44.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ نماهنگ زیبای بچه های جماران پویش و اجرای فوق العاده بچه‌ها در حسینیه جماران
. ♻️ چرا فرزندآوری جهاد است امام خامنه‌ای در سخنان اخیرشان به گونه‌ای سخن گفتتد که گویا دیگر از افزایش جمعیت ناامید شده‌اند. فرمودند: «ما امروز در کشورمان جوان خیلی داریم. اما آیا فردا هم همین اندازه جوان خواهیم داشت؟ معلوم نیست. با این وضعی که من مشاهده می‌کنم، با این‌‌همه تاکیدی هم که کردیم، در عین حال نتایج، خیلی نتایجِ دلگرم‌کننده‌ای نیست.» امام و رهبر جامعه این سخنان را با چهره‌ای دلخور و پرغصه‌ای بیان کردند و ای کاش این تلنگری باشد برای ما 🔹 ای کاش همه خانواده‌های شیعه و پیرو اهل بیت که اقتضائات سن و سالشان فراهم است، نیت می‌کردند و فرزند دیگری بر اساس پاسخ به این مطالبه نائب امام در برنامه‌ریزی زندگی‌شان قرار می‌دادند. ▪️فرزندی که ظاهرا به دنیا آوردنش دیوانگی است، ▪️فرزندی که ظاهرا توانش را نداریم، ▪️فرزندی که ظاهرا نمی‌دانیم نانش را از کجا بیاوریم. اصلا جهاد بودنش به همین‌هاست.... والا سال ۵۹ که جنگ شروع شد و مادربزرگ‌های امروز کشور، دست‌گل‌هاشون را یکی یکی راهی جبهه کردند هم این کارشون ظاهرا دیوانگی بود! و حتما یک دیوانگی خیلی غلیظ تر از دیوانگی‌های مامان باباهای امروز... 🔹آنچه از نظر ما در امروز، دیوانگی است در حقیقت اضافه کردن یک دلخوشی به دلخوشی‌ها زندگی‌مان است ولی آنچه پدران و مادران دیروز رقم زدند، دل کندن از یک دلخوشی و جدا کردن یک تیکه از وجودشان بود. ▪️جهاد این است که مشکل اقتصادی داشته باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که حاملگی برات سخت باشه و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که دست تنها باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که به ضعف بدنت بررسی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که از جمله سخت زایمان‌ها باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که حرف و حدیث بشنوی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که آپارتمان‌نشین باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که بدانی تربیت بچه در این روزگار سخت است و بچه بیاری، 🔹اگر همه چیز فراهم باشد و بچه بیاورید، جهاد که چه عرض کنم ، هنر هم نکرده‌ای...
❤️ تجسس مقدمه‌ای برای غیبت و آبروریزی است و هرگز تجسس نکنید! و هیچ‌یک از شما دیگری را غیبت نکند! 📖 سوره حجرات‌ آیه ۱۲ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✍️خداوند همواره ناظر اعمال ماست... فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده. فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را می بیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت: «هو الله الّذی یری کلّ احد و یعلم کلّ شیء؛ او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند». پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد. 📚معارف اسلامی، شماره 77
بـزرگۍمۍگفـت: تڪیہ‌ڪن‌بہ‌شھـدا؛شھـداتڪیہ‌شـون‌خـداسـت. اصـلاڪنار‌گل‌بنشـینۍبـوۍگـل‌مۍگیـرۍ؛ پس‌گلسـتـان‌ڪن‌ڪل‌زندگیـت‌رو بـٰایـٰادشھـدا...!'
_ازایـن‌عکـس‌قشنـگا🚶🏻‍♂:)
بسم رب الزهرا صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام