eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما این فیلم رو دیگه تا آخر ببینید 😔☝️ واقعا خیلیا اعصاب ندارن 😤 😡 زندگی رو برای بقیه هم جهنم کردن 😠 چرا خودتو درمان نمی‌کنی ؟ تا کی بقیه باید تحملت کنن؟ 😖 ابردوا برای و ... خیلی عالیه برای خداحافظی با افسردگی رو این بزن 😊👇 http://eitaa.com/joinchat/2048327879Cdada88b6a5 ✔️ 👆
هدایت شده از تست هوش و ترفند
❌ متأسفانه بازم سانسور شد ⛔😔 چند ساله آقای موزون با افرادی که دچار مرگ موقت شدن مصاحبه میکنه ، ایشون گفتن صحبتای یک تجربه‌گر بخاطر دیدن یک صحنه زشت (خیانت) سانسور شده😔 آخه چرا بخش به این مهمی باید سانسور شه؟ ⛔️ بنده تجربه‌گری پیدا کردم که گناهان منشوری متعدد داشته وقتی به دنیا برمیگرده هرچی بعد مرگ دیده رو گفته، بعیده با دیدن فیلمش کسی سمت گناه بره😱 فعلا فیلمش فقط تو این کاناله👇 http://eitaa.com/joinchat/639434752Cdb60dab8ff روی لینک بزن فیلمشو سنجاق کردم 👆
ســـلام 🕊🌺 صبحتون پراز خیر و برکت🕊🌺 در پناه پروردگار امروزتون بخیر و نیکی🕊🌺 حال دلتون خوب وجـودتون سـلامت زندگیتون غرق در خوشبختی🕊🌺 روزتون پراز انرژی مثبت شنبه تون مملو از شـادی 🕊🌺
💓یاد خوبان کار ماست 🌸یک پیام هم حکم 💓یک دیدار ماست 🌸این نفس فردا 💓نمی آید به دست 🌸پس به شادی 💓بگذرانش تا که هست 💓
🌸سلام 💐صبح زیباتون بخیر 🌸براتون صبحی دلنشین 💐روزی خوب و بی نظیر 🌸توام با سلامتی و سعادت 🌸لبخند رضایت خدا 💐و هزاران آرزوی زیبا همراه 🌸با موفقیت و سربلندی آرزومندم 🌸هفته تون شاد
اینستا نداری؟🥺 مامانت نمیزاره بری اینستا فیلم ببینی؟ 😒💔 فیلتر شکنت وصل نمیشه یا ضعیفه😭😏 💞بزن رو قلب ها و بیا توی دنیای دابسمش و جوک😻👇 💗💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗 💗 ‌ 😍 هم فیلم ببین هم رایگان دانلود کن ‌😁☝️🏻♥️
هدایت شده از تست هوش و ترفند
‌⛔️دختری در مراسم خاکسپاری مادرش حضور یافت، و در آن‌جا با مردی ملاقات کرد دختر به شدت در مورد این مرد کنجکاو شد و تصمیم گرفت اطلاعات بیش‌تری بدست آورد ... همین‌طور که در اطراف می‌چرخید، یادش آمد که نام یا شماره‌ی مرد را نپرسیده. سپس، هنگامی که می‌خواست مرد را پیدا کند، متوجه شد که وی آن‌جا را ترک کرده است یک هفته بعد، این دختر برای پیدا کردن آن مرد، برادر بزرگ‌تر خود را به قتل رساند. چرا؟ مشاهده جوابمشاهده جوابمشاهده جواب
همیشه بغلِ درزِ گازم یه عالم و جمع میشد🤢😖 همیشه بدست درحالِ بودم😩❌ اینجا انقدر بهم واسه گاز و یادم داده که تازه از بشور بساب خلاصشدم😍 بیا👇 https://eitaa.com/joinchat/3834774102Cde5215924b ❌ ترفند پاک کردن
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔥 خانمائیکه آموزش بـــــــــامیه عـــــــــربی بدونِ تخم مرغ میخواستن که بو ضُهمم نده !بزنن رو شکلا 😍😋👇 🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨 🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨 🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨🥨 ینی انقدر و میشه که رژیم مِژیم سرش گرده بیا یادبگیر😍😅👌
کانال ماه تابان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《 اثر مظفر سالاری 🔹قسمت شانزدهم ........ قنواء حلقه روی در را ب
گاری جان ایشان را از مرگی حتمی نجات داده است. خوب است که او و پدرش را آزاد کنید. --- مرا ببخشید؛ ولی چنین کاری بدون دستور حاکم و یا وزیر، عملی نیست. --- من در این باره با پدرم صحبت می کنم‌. آنها را از سیاهچال بیرون ببرید و در زندان عادی جای دهید تا دستور آزادی شان به شما ابلاغ شود. --- اما این کار.... --- ضمنا" از برخورد و همکاری خوب شما نیز تعریف خواهم کرد. --- از لطف شما ممنونم؛ ولی یادآوری می کنم که... --- اگر این کار را نکنید، بد خواهید دید. رئیس زندان با کلافگی گفت اطاعت خواهد شد. --- آنها را به حمام ببرید و لباس خوبی بپوشانید. غذای خوبی به آنها بدهید و جای زنجیر ها و شلاق ها را هم مرهم بگذارید. به من اشاره کرد. --- کسانی که جان ایشان را نجات داده اند نه تنها دشمن ما نیستند، بلکه از دوستان ما به حساب خواهند آمد. قنواء در حالی این حرف ها را می زد که نگران موش بزرگی بود که روی زنجیر قطور، حرکت می کرد. از سیاهچال و زندان که بیرون آمدیم از قنواء تشکر کردم و گفتم: تو خیلی مهربان هستی! --- این کار را به خاطر تو کردم. البته اگر حسادت نمی کنی، باید بگویم این حماد، بارقه ی عجیبی در چشمانش داشت که مرا تحت تاثیر قرار داد. آشوبی در دلم ایجاد شد. من هم متوجه چشم های نافذ و چهره ی دلنشین او شده بودم. دیگر مطمئن بودم که ریحانه او را در خواب دیده است. قنواء به من خیره شد و با خنده گفت: قرار نبود حسادت کنی. با دست خودم باعث نجات حماد از آن سیاهچال وحشتناک شده بودم. شاید اگر این کار را نمی کردم، او در همان جا از بین می رفت و با مرگش، ریحانه از او دل می کند. سعی کردم به خودم قوت قلب بدهم. اندیشیدم: مرگ او چه فایده ای می تواند داشته باشد؟ آن وقت ریحانه با مسرور ازدواج خواهد کرد. قنواء با خوشحالی گفت: حال که حسادت می کنی، هر روز به او سر خواهم زد. حق با قنواء بود.نمی توانستم به حماد حسادت نکنم........ پایان قسمت شانزدهم...... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
های تبریک عید به سبک عشقولانه 😍❤️😘 https://eitaa.com/joinchat/3096052146C28bbb6c6ec اگه میخوای قند تو دلِ آقاییت آب کنی، بدون شک جات اینجاس!🤤💕👇🏾 ♥️•https://eitaa.com/joinchat/3096052146C28bbb6c6ec ‌جملاتی که عشقت رو دیوونه میکنه ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 🙈
هدایت شده از تست هوش و ترفند
کانال ارزونی مانتو ،پالتو ؛ تونیک وشلوار 😍😍👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3812163655Cd3729a47f1 تمامی مانتوها فقط.... 🤯🤯🤯 😍
کانال ماه تابان
گاری جان ایشان را از مرگی حتمی نجات داده است. خوب است که او و پدرش را آزاد کنید. --- مرا ببخشید؛ و
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《اثر مظفر سالاری قسمت هفدهم ....... ابوراجح را هیچ وقت مانند آن بعد از ظهر، خوشحال ندیده بودم. هنگامی که ماجرای رفتن به سیاهچال و دیدن صفوان و حماد را مو به مو برایش تعریف می کردم، با چنان شور و شعف به حرف هایم گوش می داد که انگار داشتم افسانه ای هیجان انگیز را نقل می کردم. وقتی گفتم که چگونه قنواء دست ها را به کمر زد و به رئیس زندان گفت که حماد و صفوان را به زندان عادی منتقل کند و غذا و لباس به آنها بدهد، نیم خیز شد و مرا در آغوش کشید. --- تو کار بزرگی کرده ای، هاشم. همسر صفوان از شدت نگرانی نزدیک است دیوانه شود.او حتی نمی داند که آنها زنده اند یا مرده. باید بروم به آنها خبر بدهم و خوشحالشان بکنم. به من خیره شد و ادامه داد: فکرش را بکن که چقدر خوشحال خواهند شد و تو را دعا خواهند کرد. ما همه اینها را به تو مدیون هستیم. من حداکثر، امیدوار بودم که از آنها خبری بیاوری؛ اما تو با کمک قنواء آنها را از آن دخمه وحشتناک نجات دادی. چگونه می توانم این لطف و فداکاری تو را جبران کنم؟ دلم میخواست شجاعت آن را داشتم که به چشم هایش نگاه کنم و بگویم: من فقط ریحانه را از تو می خواهم. ابوراجح از نزدیک به من نگاه می کرد؛ ولی نمی توانست راز عذاب دهنده ای را که در دل داشتم ببیند مسرور روی سکوی مقابل ، مرد تنومندی را مشت و مال می داد. معلوم بود مثل همیشه کنجکاو شده است بفهمد که من و ابوراجح در باره چه موضوعی حرف می زنیم. از زمانی که از ریحانه جواب رد شنیده بود، دیگر دل و دماغ چندانی نداشت. نمی دانم چرا احساس می کردم بیش از آنکه به ریحانه فکر کند، به حمام پدرش می اندیشید. زمانی که ابوراجح در اتاقش بود، مسرور چنان با مشتری ها برخورد می کرد که انگار صاحب اصلی حمام اوست. چند بار تصمیم گرفته بودم این چیزها را به ابوراجح بگویم؛ ولی میگفتم شاید اشتباه کرده باشم. از سویی ابوراجح از غیبت بدش می آمد و چهره در هم می کشید. --- این جمعه تو و پدربزرگت میهمان من خواهید بود. امیدوارم دعوتم را بپذیرید. این نهایت آرزوی من بود که بتوانم به خانه ابوراجح بروم. امید می رفت که بتوانم ریحانه را ببینم. تا جمعه چهار روز مانده بود. دلم گواهی می داد که اتفاقات خوبی در پیش است؛ هر چند با حساب های عادی، بن بستی تیره در مقابل خود می دیدم. با همه اینها از دعوت ابوراجح خوشحال شده بودم. گفتم: با کمال میل دعوت شما را می پذیرم. پدربزرگم نیز مانند همیشه از دیدن شما خوشحال خواهد شد. دقیقه ای بعد با ابوراجح در راه خانه صفوان بودیم. به او که تند و بلند گام بر می داشت، گفتم: من تا نزدیکی خانه صفوان همراهی تان می کنم. سوالی دارم که باید جوابش را از شما بشنوم. --- بپرس. اگر بدانم جواب می دهم. مرا ببخش که تند راه می روم. هر لحظه که زودتر خانواده ای را از نگرانی برهانم بهتر است. سوالت را بگو. --- چرا امام زمان(عج) شما، شیعیانی را که در سیاهچال مرجان صغیر گرفتارند نجات نمی دهد؟ گویی جواب را از پیش آمده کرده بود. بی درنگ گفت: قرار نیست که ایشان در هر کاری دخالت مستقیم داشته باشند. اراره خداوند چنین است که خود مردم شرایط خویش را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگی شان بکوشند. اگر غیر از این باشد، همه دست روی دست خواهند گذاشت و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت خواهند نشست. از میان هیاهوی بازار می گذشتیم. من به اطرافم توجه نداشتم و همه حواسم به حرف های ابوراجح بود. --- البته این به معنای آن نیست که ایشان هیچگونه دخالتی در کارها ندارند. دخالت دارند؛ ولی معمولا محسوس نیست. برای همین، آن حضرت را مانند خورشید پشت ابر تشبیه کرده اند. گاهی خورشید را نمی بینیم؛ اما روشنایی و گرمای آن همچنان باعث ادامه زندگی موجودات روی زمین است. در مورد نجات شیعیان در بند نیز ممکن است آن امام مهربان به طور نا محسوسی مقدمه چینی کرده باشند. تو مطمئن هستی که آن حضرت در نجات صفوان و فرزندش، نقشی نداشته اند؟ امیدوارم با دعای ایشان، مقدمات نجات بقیه نیز فراهم شود. از راهی فرعی از بازار بیرون آمدیم. هیاهو و ازدحام بازار را پشت سر گذاشتیم و از سکوت و آرامش کوچه ای خلوت، لذت بردیم. ابوراجح به نفس نفس افتاده بود، ولی سعی می کرد از سرعتش کاسته نشود. گفتم: هنگامی که آن حضرت به داد کسی چون اسماعیل هرقلی می رسند و جراحت پایش را شفا می دهند، طبیعی است که انتظار داشته باشیم به فکر دهها شیعه ای که در سیاهچال های خوفناک گرفتارند نیز باشند. --- بی شک آن حضرت به فکر ما هستند و دعا هایشان بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور می کند. اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود، شیعیان تا کنون به دست کسانی مانند مرجان صغیر از بین رفته بودند. اما اسماعیل هرقلی، همان طور که برایت تعریف کرده ام، در شرایط دشوار و ناگواری قرار گرفته بود. ‌سید بن ط
🛑اهدای ۲۰۰ متر توسط دولت مردمی و انقلابی رئیسی😍🇮🇷 📌هم وطنان عزیز میتوانند در صورت واجد شرایط بودن،در این طرح خداپسندانه دولت شرکت کنند. 🔗لینک رسمی از طریق پنجره ملی خدمات هوشمند👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/506331187Cdf43eaaaf4 🚫ظرفیت ۱۵هزار خانوار، سریع تر اقدام کنید🚫👆🏼
هدایت شده از تست هوش و ترفند
شاید برای شماهم اتفاق بیفتد... کار به شهر بزرگی اومدم رویمون خانوم ۳۰ ۴۰ ساله ای بود که هر روزبه ای خونه ما می امد همیشه هم کرده و . هرروز غروب منو به صرف دعوت میکرد درست نیم ساعت بعد برگشتن خوابم می‌گرفت و میشدم تا اینکه شک کردم رفتم خونشون چای برداشتم وقتی برا کاری رفت آشپزخونه چای خالی کردم تو و بعد رفتم خونه بعد یه ساعت دیدم .. 😰 ❌ادامه ی سرگذشت واقعی👇👇😰😰 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
کانال ماه تابان
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《اثر مظفر سالاری قسمت هفدهم ....... ابو
اووس او را به جراحان حلّه و بغداد نشان داد؛ آنها گفتند که نمی شود برایش کاری کرد. در آن وضعیت، اسماعیل هرقلی دریافت که مداوا و نجات جانش تنها به دست خداست و بس. به جای بازگشت به حلّه، به سامرا می رود و با چنان معرفت و همتی، امام زمان(عج) را در درگاه الهی واسطه قرار می دهد و ایشان نیز سرانجام با اذن خداوند به کمکش می شتابند. از کنار کاروان کوچکی از شتران گذشتیم. نفس های صدادار ابوراجح، رشته صحبتش را مرتب قطع می کرد. --- اگر دقت کرده باشی، می بینی که شفای اسماعیل هرقلی، تنها یک مسئله شخصی و خصوصی نیست. بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه، به پیروان امام زمان (عج) پیوستند و برای شیعیان هم قوت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده است. دشمنان شیعه، هر از گاهی ما را ملامت می کنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است چرا به فکرتان نیست و کمکتان نمی کند. معجزه های غیر قابل تردیدی مثل شفا یافتن اسماعیل هرقلی، جواب دندان شکنی است به یاوه های آنان. دست ابوراجح را گرفتم. مجبور شد بایستد. گفتم: من طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم. قنواء بدون شک اسب ها را آماده کرده و منتظر من است. اگر چنین قولی به او نمی دادم نمی توانستم به سیاهچال بروم. ابوراجح پیشانی ام را بوسید و گفت: اگر پرهیزکار باشی، خدا به تو کمک می کند. من پس از انجام کاری که در پیش دارم، به مقام امام زمان(عج) می روم و برای تو دعا می کنم. امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت، تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی! به سوی دارالحکومه که می رفتم در پوست خود نمی گنجیدم. دلم می خواست روزهایی که بین من و جمعه، فاصله ایجاد کرده بودند، هرچه زودتر بگذرند و مرا با جمعه تنها بگذارند......... پایان قسمت هفدهم........ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از تست هوش و ترفند
شوهرم راننده یه مینی بوسه که صبح و شب پونزده تا خانوم رو می‌بره به تولیدی لباس و بر می‌گردونه. اوایل خیلی برام مهم نبود که کجا می‌ره و مسافراش کیان،اما کم کم یه حسی بهم می‌گفت نکنه خدای نکرده با یکی از مسافراش خوب بشه و زندگیم به هم بریزه.تا اینکه یه روز جمعه شوهرم گفت:امروز تولیدی اضافه کاری گذاشته و باید یه سرویس صبح مسافر ببرم،اصلا سابقه نداشت تولیدی جمعه‌ها کار کنه،همینکه مینی بوس راه افتاد سریع یه اسنپ گرفتم و پشت سرش حرکت کردم.بین راه شوهرم دوتا خانومو سوار کرد و رفتن خارج شهر و مینی بوسو یه گوشه زیر درخت پارک کرد،یه نیم ساعتی که گذشت رفتم سمت مینی بوس که دیدم...🥺😱👇 https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35 سرگذشت زندگی تباه شده ام☝️❤️‍🩹
. خـدایـا خیلی ها امروز به پیشواز مهمانیت آمده بودند به حرمت تمام روزه داران ماه رمضان را پراز خیر و برکت و لبریز از پاکی و نور برایمان مقدر بفرما شبتون قشنگ دلتون آروم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکنیک اجابت دعا درماه مبارک رمضان 🌙 رفع گرسنگی و تشنگی http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d چطوری از غیبت کردن دور بشیم http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d چیکار کنم دعا هام مستجاب شه http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d چطوری میتونم ثروتمند شم http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d راهکار های عزیز شدن نزد خانواده همسر http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔴به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده 👌ذکری بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید ذکری که تا به حال کسی را دست خالی رد نکرده 👇 http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d 🔴ویژه_همین_الان🔴
🍃🌷بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌷🍃 🍃🌷آخرین یکشنبه اسفند ماه را با نام زیـبـای خدا آغاز میکنیم که بهترین سر آغاز هاست🌷🍃
🌸خوشبختی را تعقیب نکنید و در جدال برای رسیدن بـه خوشبختی نباشید. 🌸زنـدگی را زنـدگی کنید خوشبختی پاداش مهربانی و گذشت شمـاست......
💗روز دیگری آغاز شد دو قدم مانده به بهار ساعت دلت را بر روی شادی تنظیم کن تا با هل تیک تاکش لبخند بزنی و به یاد داشته باش شادی بزرگترین هدیه امروز توست ‌درود ومهر یاران همراه روزتون نیک دلتون شاد ، خورشید صبحتون درخشان تر از هر روز
👱‍♀️ از وقتی عضو این کانال ۲۳هزار نفری شدم شوهرم چشم از من برنمی داره همش 😉😅 و صورت و کک و مک 💥 ‼️درمان ریشه ی جوشهای چرکی وزیرپوستی 🤨🤨 ❤️‍🔥اینجاده سال جوونتر میشی 🥰 👱‍♀️هیچ چیزی برای یک خانم بهتر از صورت صاف و بدون لک و چروک نیست 💫 👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671 ❌️باید سریعتر پاکش کنم پس اینجا رو از دست ندین 👆🏻👆🏻
هدایت شده از تست هوش و ترفند
😎 حجم دهی و گونه بدون عمل 😍 درمان مشکلات 💁‍♀ شفاف و سفیدکردن و پا کردن بدون دستگاه فقط درخانه به صورت تضمینی 😱 https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671 مثل یک باش 💋👠