هدایت شده از حلقه وصل
🔴 کاش زودتر برسیم به ۹۹!
📌 #جواد_موگویی نویسنده و #مستندساز که در کنار مردمان #سیل_زده استان #سیستان_و_بلوچستان و #گروه_های_جهادی حضور دارد، روایتها و روزنوشتهای جالب توجه و قابل تاملی از وضعیت سیلزدگان و فعالیتهای جهادگران دارد. این #روزنوشت_ها را به مرور در صفحه خود در #اینستاگرام قرار می دهد.
⬅ روزنوشتهای سیل بلوچستان -۱
🔸 روز اول-۹۸/۱۰/۲۳- قسمت اول
💢 ۹۸ با سیل شروع شد و در میانه رسید به بحران داخلی متحدان ایران در منطقه. به آبانماه که رسیدیم، آتش گرانیِ شبانه بنزین همه ایران را فرا گرفت تا داغدار خونهای ریخته شویم.
💢 ترور سردار اما میلیونها ایرانی را روانه خیابانها کرد. وحدت زیر تابوت "قهرمان مردم"، همه را دلگرم کرد. با زدن پایگاه آمریکایی قدری داغ سردار التیام یافت اما به ناگاه شهادت مسافران هواپیما بهتزدهمان کرد. و حالاهم سیل در بلوچستان.
💢 کاش زودتر برسیم به۹۹. کاش این سال لعنتی زودتر اسفندش برسد.
💢 دیشب رامین، همان بسیجی تپل زاهدانی زنگ زد. سیل امانشان را بریده!
💢 رسانهها درگیر کارآگاهبازی کشف رمز و راز سقوط بویینگ هستند. برخی هم مشغول تسویه حساب جناحی با سپاه.
💢 بچههای بسیج و حزبالله نیز هاجوواج ماندهاند چه کنند! ترور سردار، سقوط بویینگ و اعتراض به حق جامعه، همه را سردرگم کرده. اما در این میان سیل در بلوچستان گردن کلفتی میکند!
💢 امسال تقریبا کاری نکردم! چند کتاب و فیلمم نصفه کاره مانده؛ چندماه اول را در سیل لرستان و خوزستان بودم. سفر اربعین چند روزهام شد چندماهه؛ از مرز پاکستان و مرز مهران تا عراق و سوریه و لبنان.
💢 تازه مشغول کار شدیم که ترور و سقوط بویینگ هوش را از سرم پراند. و حالا سیل بلوچستان که عذاب وجدان نرفتن، خواب را از چشمهایم ربوده.
🔸 القصه!
💢 امروز راهی بلوچستان شدم. جز روایتگری در همین صفحه کاری از دستم برنمیآید. تا بلکم شما را به کمک به بلوچستان ترغیب کنم.
🆔 @hvasl_ir
به هوای سیل
🔴 کاش زودتر برسیم به ۹۹! 📌 #جواد_موگویی نویسنده و #مستندساز که در کنار مردمان #سیل_زده استان #سیس
🔴 سلبریتیها که مشغول بودند به توییتزنی از تهران و غرولند کردن.
📌 #جواد_موگویی نویسنده و #مستندساز که در کنار مردمان #سیل_زده استان #سیستان_و_بلوچستان و #گروه_های_جهادی حضور دارد، روایتها و روزنوشتهای جالب توجه و قابل تاملی از وضعیت سیلزدگان و فعالیتهای جهادگران دارد. این #روزنوشت_ها را به مرور در صفحه خود در #اینستاگرام قرار می دهد.
⬅ روزنوشتهای سیل بلوچستان -۲
🔸 روز اول-۹۸/۱۰/۲۳- قسمت دوم
💢 پرواز ساعت۴ است.
💢 موتور گرفتم که جا نمانم. راکب گفت "با هواپیما میری مراقب باش!"
گفتم: "دقیقا چه باید کنم؟! بقیه باید مراقب باشند. من نهایتا میتوانم کمربند ایمنی ببندم! که با ایمنی سقوط کنم!"
💢 در سالن، مقصودیِِ برنامه ثریا را دیدم. ایضا حامد هادیانو علی قنبرلو.
💢 تقریبا همه خندهمان گرفت! از اینکه همیشه هم را در بدبختی و مصیبت میبینیم! حامد و علی را اولین بار در پلاسکو دیدم. ۹ روز باهم بودیم. رفت، تا سیل خوزستان و لرستان که دوباره رسیدیم به هم. و حالا اینجا، در شرقیترین جای کشور.
💢 باز دم ثریا گرم. که اسیر جو رسانهای این روزها نشده و خودش را رسانده به بیابانهای بلوچستان. درست مثل وطن امروز که تمام صفحه تیتر زد: دریای بلوچستان
💢 حامد گفت به خیلیها زنگ زدم که بیایند؛ من نیز. لکن پاسخ به هر دویمان:
قراره بفرستیم!
💢 یاد سیل لرستان افتادم. ۷روز از سیل گذشته بود که تازه سروکله فارس و تسنیم، و جوان و ... پیدا شد. شرق و آفتاب یزد و آرمان و اصلاحطلبان که هیج! ایضا سلبریتیها که مشغول بودند به توییتزنی از تهران و غرولند کردن.
💢 بجایش بحران که تمام شود، بازار سمینارهای "نقش رسانه در بحران" داغ میشود. با حضور اساتید و دکترهای رسانه! و سردبیران سایتهای خبری!
💢 پرواز به چابهار که به نیمه رسید، کم کم چرتمان گرفت؛ گفتم بخوابیم که از ساعتی دیگر حسابی در گلولای کار داریم.
تا کی؟ نمیدانم. تا خدا چه خواهد و چه شود...
🆔 @hvasl_ir
به هوای سیل
🔴 سلبریتیها که مشغول بودند به توییتزنی از تهران و غرولند کردن. 📌 #جواد_موگویی نویسنده و #مستندس
🔴 رسول خادم اولین نفری رسید
📌 #جواد_موگویی نویسنده و #مستندساز که در کنار مردمان #سیل_زده استان #سیستان_و_بلوچستان و #گروه_های_جهادی حضور دارد، روایتها و روزنوشتهای جالب توجه و قابل تاملی از وضعیت سیلزدگان و فعالیتهای جهادگران دارد. این #روزنوشت_ها را به مرور در صفحه خود در #اینستاگرام قرار می دهد.
⬅ روزنوشتهای سیل بلوچستان-۳
🔸 روز اول-۹۸/۱۰/۲۳- قسمت سوم
💢 در فرودگاه چابهار رسول خادم را دیدم؛ با چند گوش شکستهی دیگر. رفتم سراغ قهرمان المپیک. گفتم «آقا رسول! شما که تا اینجا آمدی، حداقل یک پست اینستاگرمی بذار!»
لبخندی زد و گفت چشم!
💢 آمدم پیش مقصودی گفتم «خادم رو دیدی؟ اینجا مسابقات کشتی چیه؟!»
💢 گفت «کشتی چیه بابا! آمده کمک! یه انجمن خیریه دارند! داشت تلفنی بولدوزر هماهنگ میکرد»
💢 دم پهلوان گرم! قهرمان المپیک یعنی این! نه آن ورزشکارانی که دم المپیک و در روزهایی که مردم یکچشمشان اشک است و یک چشمشان خون، رفتند زیر پرچم اجنبی!
💢 چقدر باید بیرحم باشی که شادی مدالت را از دل داغدار مردم کشورت محروم کنی و سنگدلانه بروی زیر پرچم مغولستان!
💢 چقدر باید بیرحم باشی که یادت برود که تو کوچه پس کوچههای این سرزمین، تکواندو یاد گرفتی اما به وقت جنگ «دولیاچاگی» را بزنی زیر فک ملت خودت! و مدالت را بندازی گردن اجنبی!
💢 چه چشمها که به پای تو اشک ریخت و چه تسبیحها که برای پیروزیت صلوات فرستاد. اما تو چه کردی با مردمت و سرزمینت...
💢 آقا رسول! دم معرفتت گرم! قهرمان من تویی! دردمند این بلوچستانیهای سیلزده تویی، نه آن توییتزنهای پایتختنشین.
💢 عشق تویی! که بیدوربین و بیسلفی آمدی و بیصدا و بیهیاهو خودت را رساندی به بلوچها!
🆔 @hvasl_ir
دهه هفتاد را خیلیها یادشان نمیآید!
همهی رسانه جریان حزباللهی، خلاصه میشد در نیمصفحه کیهان و یک تیتر کممصرف در رسالت!
گاهی دهنمکی و مهدی نصیری هم هفتهنامهای میزدند اما به چند شماره نرسیده توقیف میشد! تا حزبالله بنشیند و حرص بخورد که در سینما و مطبوعات چگونه انقلاب را به تاراج گذاشتند!
اینجا بود که کار حزبالله شد تجمع و تحصنهای اعتراضی؛ آنهم کفنپوش! یک روز جلوی وزارت ارشاد، یک روز در نمازجمعه و روز دیگر در برابر ساختمان وزارت کشور.
چندی بعد «گروه فشار» هم از دل جریان انقلابی سربرآورد!
کار «گروه فشار» حمله به روزنامههای اصلاحیون، برهمزدن سخنرانیها و بعضا پایین کشیدن فیلمها از پرده سینما بود!
حزبالله درمانده شده بود!
از جنگبرگشتهها، عمری را در جنگ بودند، و حالا تهاجم فرهنگی افتاده بود به جان خسته و نالانشان!
همه چیز را از دست رفته میدیدند. مهمترین نیروهای ایدئولوژیک انقلاب، در جنگ خونین ۸ساله، پروبالشکسته شده بودند.
اما «طرف» دیگر در پشت جبهه، سر حوصله سینماگر و روزنامهچی تربیت کرده بود.
اما این طرف، فقط حاتمیکیا و «آژانس شیشهای» بود و آقارسول ملاقلیپور و فیلمهایش.
گرچه نصیری و دهنمکی هم در مطبوعات و گاه با مستند «فقر و فحشا» هلک و هلکی میکردند.
این، همه زور جریان حزبالله بود.
دهه ۸۰ نیز کم و زیاد به همین منوال گذشت.
اما دهه ۹۰ موجی در جریان انقلابی آمد که همچنان خروشان است.
اوج، خانه مستند، جشنواره عمار، مرکز فیلم سوره، میثاق، سفیرفیلم و... در مستندسازی، گوی سبقت را از بیبیسی هم ربودند.
این وسط اما اوج در سینمای داستانی پیشتاز است.
چند روز پیش چشمم به گزارشی از «رادیو فردا» درباره احسان حسنی رییس اوج افتاد.
انصافا گزارش عالیست!
حق مطلب را بخوبی ادا کرده! آنجا که نوشته حسنی به پشتوانه سپاه و روابط ویژه با سردار تازه ترور شده، رخنه کرده در سینما.
رخنه را اما در ساختن فیلمهای بادیگارد، ایستاده در غبار، بهوقت شام و پایتخت۵ تعریف کرده.
رادیو فردا تولد جریان حزبالله در سینما را بخوبی دریافته.
تغییر رفتار حزبالله از انفعال در تحصن و کفنپوشی به ساخت فیلم، همان چیزیست که بسیاری را دستپاچه کرده.
این روزها جریان انقلابی باید مراقب باشد، که انتقادهای ولو بحق به تولیدات جبهه فرهنگی انقلاب، موجب فراموشی عصر انفعال در دهه ۷۰-۸۰ نشود.
تازه یک دهه از این خروش گذشته و «طرف» فهمیده و سعی در اختلافافکنی دارد.
حزبالله!
جاده لغزنده است!
بااحتیاط انتقاد کنید!
✍ #جواد_موگویی
@hvasl_ir
@alfavayedolkoronaieh🌱