eitaa logo
🩵|هــــوایــــ ظــــهــــور|🩵
27 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
147 ویدیو
25 فایل
می‌رسد روزی به پایان نوبت هجران او⭐ می‌شود آخر نمایان طلعت رخشان او💫 اللهم عجل لولیک الفرج🤲 کپی با ذکر صلوات برای ظهور مولا📿 تاریخ تاسیس: ۱۴۰۱/۱۰/۵ کانال تلگرام👇 https://t.me/havaye_zohoor ارتباط باما https://harfeto.timefriend.net/17358464207495
مشاهده در ایتا
دانلود
"‏━━━・❪🌱💙❫・━━━" آقــا ! من ڪہ میدونم تو این دنیا یا اون دنیا.. آخرِ آخرِش..🚶‍♀️ چشم تو چشم شما میشیم :) میشہ بہ رومون نیارین ڪہ چقد.. آبروریزی ڪردیم و دل شمارو شڪستیم💔؟! ⇠|💙🌱|•• ‌ ⇠|💙🌱|•• ‌ .زمان
📚: 🌈 ✨ -اینکه خودتون بنده ی خوبی باشین فقط براتون مهمه؟😕 -نه. ☝️ازدواج یه رابطه ست.پیشرفت زن باعث پیشرفت مرد میشه و همینطور پیشرفت مرد باعث پیشرفت زن.👌من همیشه دلم میخواست با کسی ازدواج کنم که همچین از ازدواج داشته باشه.چون به نظرم کسی که براش مهمه دیگه بداخلاقی و خیانت و کارهای ناشایست دیگه هم انجام نمیده. من خصوصیات اخلاقی امین رو تا حد زیادی میشناختم... بخاطر همین سؤالهای معمول رو لازم نبود بپرسم...😇 وقتی سؤالهامو پرسیدم و امین خیلی خوب جواب داد، گفتم: _یه مسأله ای که خیلی برای من مهمه داشتن هست.نه اینکه در همین حد که مطمئن باشم حرام نیست، برام کافی باشه،نه..☝️باید مطمئنا حلال باشه.میدونید که این دو تا با هم فرق داره.گاهی آدم نمیدونه حرامه یا نه.من میخوام باشم حلاله.البته هم ندارم دونه گندم رو از ابتدا بررسی کنید. -جالب بود برام.👌 -حتی اگه مهم نیست ولی همون کم باید یقینا باشه..قبول میکنید؟☝️ -خیلی خوبه.😊👌ان شاءالله که بتونم ولی اگه جایی کوتاهی شد،دلیل بر بی توجهی نذارید. بدید حتما سعی میکنم اصلاح بشه. -من سؤال دیگه ای ندارم.اگه شما مطلبی دارید،بفرمایید. باتعجب گفت: _واقعا سؤال دیگه ای ندارید؟!!😳🤔 -نه. -در مورد سوریه رفتن من چیزی نمیخواین بگین؟!!!😟 -واقعا سؤالی نداشتم ولی الان یه سؤالی برام پیش اومد..شما نگران نیستین که دلبستگی های بعد ازدواج سوریه رفتن تون بشه؟ چیزی نگفت.... سکوتش طول کشید.یعنی به این موضوع فکر نکرده بود.سرش پایین بود. -آقای رضاپور چیزی نگفت.تکان هم نمیخورد.نگران شدم... -آقای رضاپور..حالتون خوبه؟😥 جواب نمیداد.... بلند شدم برم محمد رو صدا کنم.نزدیک در بودم که گفت: _خانم روشن. برگشتم سمتش.هنوز سرش پایین بود. گفت: _خوبم.نگران نباشید... ادامه دارد... ❃| @havaye_zohoor |❃
👱♀ با ناز به خدا گفت: چطور زيبا می‌آفرينیم و داری خود را برای همگان آراسته نكنم؟ ❤️ خدا گفت: زيبای من! تو را فقط برای بهترین و بالاترین و ترین هدف آفريده‌ام... برای خودم... 😒 دخترك، پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخیل نیست؛ بگذار باشم... 🌸 خدا را در دامان دخترک گذاشت 🌸 🙍 دخترك با گفت: با اين؟ ♀ اينطور كه محدودترم، میخواهی زندانی‌ام كنی❓ ❤️ خدا قاطعانه ولی با مهربانی جواب داد: بدون حجاب، اسير نگاه‌هاي آلوده خواهي شد❗️ ☝️ نمیخواهم آنها مانع شوند از بهره‌مند شوی.... 🙂 من مهربان و باغیرتم❗️ 😔 دخترك با غم گفت: آخر آنوقت ديگر كسي مرا نخواهد داشت❗️ 👀 نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند... ❤️ خدا با لبخندی جواب داد: دلها در دست من است. اگر آنچه را خواستم عمل کنی، مهرت را در آب و غذای مردم میریزم❗️ 💝 و به زودی خودم یکی از بندگانم را نیز برایت میکنم. ☝️فراموش نکن که این منم كه زود راضي می‌شوم... 🙅♂ برعکس؛ آدميانند و هزاران درخواست❗️ 🍃 من از تو فقط یک چیز میخواهم " 💁♂ ولی آنان بخاطر خود از تو انتظاراتی ناتمام دارند... ♂اصلا تو مگر آنهایی⁉️ 💗 را به من بسپار، تمام دلها را خواهم کرد. 🌼 فاطمه‌ام(س) را ندیده‌ای❓ 👩 دخترک به حجابش چشم دوخت. آرزو داشت از همان که به فاطمه‌(س) داده، پیدا کند... خدا هم که بخیل نبود... 🧕🏻