eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.4هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) ❤️شعار ما: خانواده امن و آرام. مهارت همسرداری تحت اشراف مشاور ازدواج و خانواده: #مهدی_مهدوی نوبت‎دهی مشاوره: (صبورباشید) @Admin_hava گروه تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
Tahdir-joze15.mp3
4.15M
تند خوانی (تحدیر) جزء پانزدهم استاد معتز آقایی 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام : به مردی که با ایشان در باره ازدواج دختر خود مشورت کرد ، فرمود : او را به مردی با تقوا شوهر ده ؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامیش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند . (مکارم الاخلاق . ج1 . ص446) علیه‌السلام مبارک🌸🌹 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
👸‍ 🔴 کلمه ی جادویی چشم بعضی می گویند که مگر ما خدمتکار هستیم که چشم بگوییم؟ ❗️خانم ها بدانند که چشم گفتن درمقابل شوهر یک نوع مدیریت شما در دل همسر است. ❗️اگر شما بخواهید شوهرتان را اسیر خودتان و دربند خانه و محبوب خودتان کنید و از چشم او نیفتید، استفاده از کلمۀ چشم است. ❗️چشم از زبان شما بیرون می آید و شما را روی چشم شوهرتان می گذارد. این تعابیر شاعرانه نیست. تبعیت زن، خدمت هنرمندانه به خویش است. ❗️❗️❗️خانم هایی که درجلوی شوهرشان سینه سپر هستند و از شوهرشان تبعیت نمی کنند، الان چه جایگاهی در مقابل همسرشان دارند؟ آیا همسرشان از دیدن آنها خوشحال می شود؟ آیا از گفتگو با آنها لذت می برند؟ ✔️با چشم گفتن جایگاه خانم ها پایین نمی آید بلکه من معتقد هستم که چشم گفتن به همسر بالا بردن جایگاه زن در خانه است. 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺 طرح نشاط سعی کنید یه جای قراردادی با همسرتون داشته باشید که مرتب به اونجا سر بزنید و با این کار تجدید خاطرات خواهید داشت مثلا هفته ای یک بار، یه ماه یک بار و حتی چندماه یه بار یه جای مشخص برید🖼 یه پارک، یه رستوران، یه امامزاده، یه جای دیدنی .... هرجایی که لایک شما و همسرتونه ... حتی اگه هردو اهل مطالعه اید هرچندوقت یه بار یه کتابخونه برید و چندساعتی مطالعه داشته باشید ... ببینید جاش، دوره ش، سبکش هییییییییییییچ کدوم مهم نیست.... مهم حس خوب شما در انجام قرارداد ذهنیتونه 💫 ترجیحا جای پرخرجی هم نباشه که مقاومت اقتصادی از جانب همسرتون رخ نده 😂! حتی خوب میشه هربار توی یه جای مشخص یه عکس یادگاری هم بگیرید 👌 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
سعی كنید خودتان را دوست داشته باشید، فعالیت‌هایی را كه خودتان را راضی می‌كند انجام دهید، تا اعتماد به نفستان بالا برود. اگر فكر كنید دوست‌ داشتنی نیستید كسی هم شما را دوست نخواهد داشت! 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
+18 🚹ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ🚹 🔵ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺜﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﺮﺩ 🔶ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﮔﻮﻧﻪ ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﺴﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﭙﻮﺷﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﻩ . 🔶ﺑﯿﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺕ ﺟﻨﺴﯽ ﻫﻢ ﺭﻭﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻫﺴﺘﺶ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯿﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ . 🔶ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺳﺮﯾﻌﺘﺮ ﯾﺎ ﮐﻨﺪ ﺗﺮ ﯾﻪ ﻋﻤﻞ ﺟﻨﺴﯽ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯿﺸﻪ . 🔷ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻧﮑﺘﻪ ، ﮐﺎﻓﯿﻪ ﮐﻤﯽ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺑﺪﯾﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﯾﺪ . ☑️ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺗﻮﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺫﻫﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ . ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺎﺭﯾﺪ . 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💌اصلا مگـــــــــــــــــــه میشه ⁉️ مگــــــــــــــــه داریم ⁉️ که تو باشی و من آرزوی دیگه ای داشته باشم 😜 ❤️😘 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
┈••✾☀️😍☀️✾••┈ 🌷 خوش اخلاقی یعنی ؛ 💫 همیشه خنده بر لب داشته باشی 💫 همیشه مهربان باشی 💫 هیچ وقت عصبانی نشوی 💫 صدات را برای کسی ، بالا نبری 💫 بر سر زن و بچه ، داد نزنی 💫 بتونی ناراحتی و خشمت رو کنترل کنی 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_سیزدهم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی آقای عادلی بود که در را از داخل باز کرده و نگاهش به
از و ماهی ها را در ماهیتابه قرمز رنگ سرخ کرده و با حال کم و بیش ناخوش مادر، نهار را خوردیم که محمد تماس گرفت و گفت عصر به همراه عطیه به خانه ما میآید و همین میهمانی غیرمنتظره باعث شد که عبدالله از راه نرسیده، راهی میوه فروشی شود. مادر به خاطر میهمانها هم که شده، برخاسته و سعی میکرد خود را بهتر از صبح نشان دهد. با برگشتن عبدالله، با عجله میوهها را شسته و در ظرف بلور پایه دار چیدم که صدای زنگِ در بلند شد و محمد و عطیه با یک جعبه شیرینی بزرگ وارد شدند. چهره بشاش و پُر از شور و انرژیشان در کنار جعبه شیرینی تَر، کنجکاوی ما را حسابی برانگیخته بود. مادر رو به عطیه کرد و با مهربانی پرسید: «إنشاءالله همیشه لبتون خندون باشه! خبری شده عطیه جان؟ » عطیه که انگار از حضور عبدالله خجالت میکشید، با لبخندی پُر شرم و حیا سر به زیر انداخت که محمد رو به عبدالله کرد و گفت: «داداش! یه لحظه پاشو بریم تو حیاط کارت دارم. » و به این بهانه عبدالله را از اتاق بیرون بُرد. مادر مثل اینکه شک کرده باشد، کنار عطیه نشست و با صدایی آهسته و لبریز از اشتیاق پرسید: «عطیه جان! به سلامتی خبریه؟ » عطیه بیآنکه نگاهش را از گل فرش بردارد، صورتش از خنده ای ملیح پُر شد و من که تازه متوجه موضوع شده بودم، آنچان هیجانزده شدم که بیاختیار جیغ کشیدم : «وای عطیه!!! مامان شدی؟!!! » عطیه از خجالت لبانش را گزید و با دستپاچگی گفت: «هیس! عبدالله میشنوه! » مادر چشمانش از اشک شوق پُر شد و لبهایش میخندید که رو به آسمان زمزمه کرد: «الهی شکرت! » سپس حلقه دستان مهربانش را دور گردن عطیه انداخت و صورتش را غرق بوسه کرد و پشت سر هم میگفت: «مبارک باشه مادر جون! إنشاءالله قدمش خیر باشه! » از جا پریدم و صورت عطیه را بوسیدم و با شیطنت گفتم: «نترس! اگه منم جیغ نزنم، الآن خود محمد به عبدالله میگه! خُب اون بیچاره هم داره دوباره عمو میشه! » حرفم به آخر نرسیده بود که محمد و عبدالله با یک دنیا شادی وارد اتاق شدند. عبدالله بیآنکه به روی خودش بیاورد، به اتاقش رفت و محمد به جمع هیجان زده ما پیوست. مادر صورتش را بوسید و گفت: «فدات شم مادر! إنشاءالله مبارک باشه! » سپس چهرهای جدی به خود گرفت و ادامه داد: «محمد جان! از این به بعد باید هوای عطیه رو صد برابر داشته باشی! مبادا از گل نازکتر بهش بگی! » انگار این خبر بهجت انگیز، درد و بیماری را از یاد مادر برده بود که صورت سبزه و زیبایش گل انداخته و چشمانش می درخشید. عطیه هم فعلاً از روبرو شدن با پدر شرم داشت که نگاهش به ساعت بود تا قبل از آمدن پدر، به خانه خودشان بازگردند و آنقدر زیر گوش محمد خواند که بلاخره پیش از تاریکی هوا رفتند. بعد از نماز مغرب، به اشاره مادر ظرفی از شیرینی پُر کرده و برای پدر بردم که نگاه پرسشگر پدر را مادر بی پاسخ نگذاشت و گفت: «عصری محمد و عطیه اومده بودن، به سلامتی عطیه بارداره! » و برای اینکه پدر ناراحت نشود، با لحنی ملایم ادامه داد: «خجالت میکشید با شما چشم تو چشم شه، واسه همین رفتن. » لبخندی مردانه بر صورت پدر نشست و با گفتن «به سلامتی! » شیرینی به دهان گذاشت و مثل همیشه، اهل هم صحبتی با مادر نبود که دوباره مشغول تماشای تلویزیون شد. ادامه دارد.. 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای خوبی ها بجنب🌹 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا