🏴
شنیده اید که بعد از جریان کربلا ، یزید ( لعنت الله علیه ) هم چندان عمری نکرد و مسئله با مرگ او در واقع به پایان رسید.
همه کسانی که در روز عاشورا در جریان کربلا شرکت کرده بودند ، به گرفتاری های فوق العاده دچار شدند.
بعد از اینکه جریان کربلا تمام شد ، بسیاری از شیعیان در نقاط مختلف قیام کردند . از خود کوفه و جاهای دیگر حرکت ها شروع شد.
البته در این بین برخی ، از جریان کربلا بی خبر بودند و برخی هم خبر داشتند ؛
ولی در کوفه و مناطقی که یزید حاکم بود ، اختناق شدیدی وجود داشت ؛
اما با این حال ، پس از خاتمه یافتن جریان کربلا ، گویی شیعیان یا به عبارتی جمع انسان ها یکباره از خواب #غفلت بیدار شده باشند ، مخالفت ها و ندامت ها شروع شد ، به خصوص در خود کوفه ، شیوخ و ریش سفیدان شیعه جمع شدند و جلساتی سرّی تشکیل دادند و سلاح ها را جمع و برای قیام در برابر جمع معاندان و حکومت حاکم ، تصمیم هایی اتخاذ کردند.
این قیام ها شروع شد و در پی آن ، یزید هم زود هلاک شد.
مرگ یزید از لحاظ تاریخی به خوبی روشن نیست ؛ ولی هر چه بود ، زود از دنیا رفت .
در نتیجه شرایط برای حرکت هایی که از این سو و آن سو علیه حکومت ، برای خونخواهی سیدالشهداء { علیه السلام } و کشته شدگان کربلا آغاز شده بود ، مساعد شد.
برای نمونه ، سلیمان بن صُرد که از جمله بزرگان شیعه در کوفه بود ، قیام کرد و مقاتله شدیدی هم به راه انداخت.
او با عده ای از بزرگان شیعه بر سر قبر ابا عبدالله { علیه السلام } رفتند و شبی تا صبح گریه کردند که چرا برای ابا عبدالله { علیه السلام } اقدامی نکردند.
طولانی گریه کردند ، توبه کردند و توبه خود را در این دیدند که با قاتلان #امام_حسین { علیه السلام } تا آنجایی که می شود ، به مقاتله برخیزند ، حتی اگر خودشان کشته شوند.
سلیمان وقتی فرمان حمله و جنگ داد ، یارانش به سوی یزیدیان و امویان حمله کردند.
تعدادی از این ها کشته شدند و سلیمان هم خودش جزء اولین افرادی بود که جان سپرد.
پس از آن ، یارانش سر عهد و قسم خود ماندند و قیام های دیگر شروع شد.
#مختار هم وقتی به کوفه آمد و شنید که سلیمان و دیگران قیام کرده اند ، مدتی در کوفه ماند.
قیام آن ها شروع شده و کشتار زیادی هم به راه افتاده بود ؛
اما به آنجا که باید برسد ، نرسیده بود، یعنی تمامی کسانی که در جریان کربلا بودند ، کشته نشده بودند. ...
📓 برگرفته از کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۰ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
@havayee_vesal
🏴
شنیده اید که بعد از جریان کربلا ، یزید ( لعنت الله علیه ) هم چندان عمری نکرد و مسئله با مرگ او در واقع به پایان رسید.
همه کسانی که در روز عاشورا در جریان کربلا شرکت کرده بودند ، به گرفتاری های فوق العاده دچار شدند.
بعد از اینکه جریان کربلا تمام شد ، بسیاری از شیعیان در نقاط مختلف قیام کردند . از خود کوفه و جاهای دیگر حرکت ها شروع شد.
البته در این بین برخی ، از جریان کربلا بی خبر بودند و برخی هم خبر داشتند ؛
ولی در کوفه و مناطقی که یزید حاکم بود ، اختناق شدیدی وجود داشت ؛
اما با این حال ، پس از خاتمه یافتن جریان کربلا ، گویی شیعیان یا به عبارتی جمع انسان ها یکباره از خواب #غفلت بیدار شده باشند ، مخالفت ها و ندامت ها شروع شد ، به خصوص در خود کوفه ، شیوخ و ریش سفیدان شیعه جمع شدند و جلساتی سرّی تشکیل دادند و سلاح ها را جمع و برای قیام در برابر جمع معاندان و حکومت حاکم ، تصمیم هایی اتخاذ کردند.
این قیام ها شروع شد و در پی آن ، یزید هم زود هلاک شد.
مرگ یزید از لحاظ تاریخی به خوبی روشن نیست ؛ ولی هر چه بود ، زود از دنیا رفت .
در نتیجه شرایط برای حرکت هایی که از این سو و آن سو علیه حکومت ، برای خونخواهی سیدالشهداء { علیه السلام } و کشته شدگان کربلا آغاز شده بود ، مساعد شد.
برای نمونه ، سلیمان بن صُرد که از جمله بزرگان شیعه در کوفه بود ، قیام کرد و مقاتله شدیدی هم به راه انداخت.
او با عده ای از بزرگان شیعه بر سر قبر ابا عبدالله { علیه السلام } رفتند و شبی تا صبح گریه کردند که چرا برای ابا عبدالله { علیه السلام } اقدامی نکردند.
طولانی گریه کردند ، توبه کردند و توبه خود را در این دیدند که با قاتلان #امام_حسین { علیه السلام } تا آنجایی که می شود ، به مقاتله برخیزند ، حتی اگر خودشان کشته شوند.
سلیمان وقتی فرمان حمله و جنگ داد ، یارانش به سوی یزیدیان و امویان حمله کردند.
تعدادی از این ها کشته شدند و سلیمان هم خودش جزء اولین افرادی بود که جان سپرد.
پس از آن ، یارانش سر عهد و قسم خود ماندند و قیام های دیگر شروع شد.
#مختار هم وقتی به کوفه آمد و شنید که سلیمان و دیگران قیام کرده اند ، مدتی در کوفه ماند.
قیام آن ها شروع شده و کشتار زیادی هم به راه افتاده بود ؛
اما به آنجا که باید برسد ، نرسیده بود، یعنی تمامی کسانی که در جریان کربلا بودند ، کشته نشده بودند. ...
📓 برگرفته از کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۰ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
@havayee_vesal
امام باقر " علیه السلام " هم نقل کرده اند :
ابو خالد کابلی ، یک عمر در خدمت محمد بن #حنفیه بود و همیشه گمان می کرد که محمد بن حنفیه امام است .
( بعد از سیدالشهداء " عليه السلام " هیچ شکی نداشت که محمد بن حنفیه امام است.)
▪️روزی نزد محمد بن حنفیه آمد و او را قسم داد به حرمت رسول اکرم " صلوات الله علیه" و حرمت امیرالمومنین "علیه السلام" ، که به من بگو آیا تو امام مفترض الطاعه هستی ؟
(یعنی آن امامی که اطاعتش واجب است .)
ابو خالد کابلی می گوید ، او جواب داد :
《لا ابا خالد》 ، نه ابا خالد ، این چنین نیست .
تو مرا قسم دادی به حرمت رسول الله و حرمت امیرالمومنین " علیهم السلام ".
با این قسم بزرگ ، بدان که چنین نیست .
《 الْامامُ علىٌ ابْن أخى 》، امام ، على فرزند برادر من است ، يعنى امام سجاد "عليه السلام " .
《 عَلَىَّ و عليك و عَلَى كُلِّ مُسلم 》، هم امام من است و هم امام تو و هم امام هر مسلمانى .
می گوید : این جریان را که شنیدم ، فهمیدم امام من ، امام سجاد "علیه السلام " است .
آمدم به محضر امام سجاد ( طبعاً چون در ملازمت محمدبن حنفیه بوده و او را امام می دانسته ، کمتر به محضر امام سجاد " علیه السلام " می آمده ).
وقتی وارد شدم ، امام با اسمی که مادرم بر من گذاشته بود و تنها من و مادرم از آن خبر داشتیم ، مرا صدا کرد و فرمود مرحبا فلانی .
من تعجب کردم . بعد فرمودند ، شما کم می آمدید اینجا . شما را نمی دیدیم .( به زبان خودمان) چه شده که به اینجا آمده ای؟
ابو خالد می گوید ، من در آنجا سجده شکر به جا آوردم که راه را یافتم و نمردم تا اینکه امامم را شناختم .
▪️انسان باید امامش را بشناسد و با شناخت امامش از دنیا برود .
امام فرمودند : امامت را چطور شناختی ابو خالد ؟
گفتم :
اولاً شما مرا به اسمی خواندید که فقط مادرم آن را می دانست .
این برای من دلیل است .
دیگر اینکه من در جهالت بودم ؛ ولی رفتم به محضر محمدبن حنفیه و او مرا از جهالت بیرون آورد و گفت شما امام او و امام من و امام همه هستید ....
📓منبع : کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۳ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
#ولایت
#مختار
#جهل
@havayee_vesal
🏴
شنیده اید که بعد از جریان کربلا ، یزید ( لعنت الله علیه ) هم چندان عمری نکرد و مسئله با مرگ او در واقع به پایان رسید.
همه کسانی که در روز عاشورا در جریان کربلا شرکت کرده بودند ، به گرفتاری های فوق العاده دچار شدند.
بعد از اینکه جریان کربلا تمام شد ، بسیاری از شیعیان در نقاط مختلف قیام کردند. از خود کوفه و جاهای دیگر حرکت ها شروع شد.
البته در این بین برخی ، از جریان کربلا بی خبر بودند و برخی هم خبر داشتند ؛
ولی در کوفه و مناطقی که یزید حاکم بود، اختناق شدیدی وجود داشت ؛ اما با این حال، پس از خاتمه یافتن جریان کربلا گویی شیعیان یا به عبارتی جمع انسان ها یکباره از خواب #غفلت بیدار شده باشند، مخالفت ها و ندامت ها شروع شد ، به خصوص در خود کوفه ، شیوخ و ریش سفیدان شیعه جمع شدند و جلساتی سرّی تشکیل دادند و سلاح ها را جمع و برای قیام در برابر جمع معاندان و حکومت حاکم ، تصمیم هایی اتخاذ کردند.
این قیام ها شروع شد و در پی آن ، یزید هم زود هلاک شد.
مرگ یزید از لحاظ تاریخی به خوبی روشن نیست ؛ ولی هر چه بود ، زود از دنیا رفت.
در نتیجه شرایط برای حرکت هایی که از این سو و آن سو علیه حکومت ، برای خونخواهی سیدالشهداء { علیه السلام } و کشته شدگان کربلا آغاز شده بود ، مساعد شد.
برای نمونه ، سلیمان بن صُرد که از جمله بزرگان شیعه در کوفه بود ، قیام کرد و مقاتله شدیدی هم به راه انداخت.
او با عده ای از بزرگان شیعه بر سر قبر ابا عبدالله { علیه السلام } رفتند و شبی تا صبح گریه کردند که چرا برای ابا عبدالله { علیه السلام } اقدامی نکردند.
طولانی گریه کردند ، توبه کردند و توبه خود را در این دیدند که با قاتلان سیدالشهداء { علیه السلام } تا آنجایی که می شود ، به مقاتله برخیزند ، حتی اگر خودشان کشته شوند.
سلیمان وقتی فرمان حمله و جنگ داد، یارانش به سوی یزیدیان و امویان حمله کردند.
تعدادی از این ها کشته شدند و سلیمان هم خودش جزء اولین افرادی بود که جان سپرد.
پس از آن، یارانش سر عهد و قسم خود ماندند و قیام های دیگر شروع شد.
#مختار هم وقتی به کوفه آمد و شنید که سلیمان و دیگران قیام کرده اند، مدتی در کوفه ماند. قیام آن ها شروع شده و کشتار زیادی هم به راه افتاده بود ؛
اما به آنجا که باید برسد ، نرسیده بود، یعنی تمامی کسانی که در جریان کربلا بودند ، کشته نشده بودند. ...
📓 برگرفته از کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۰ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
@havayee_vesal
هوای وصال(حضرت آیت الله محمد شجاعی "قدس سره")
🏴 شنیده اید که بعد از جریان کربلا ، یزید ( لعنت الله علیه ) هم چندان عمری نکرد و مسئله با مرگ او در
▪️....به هر صورت ، #مختار دست انتقام خدا بود که در این بین ، باید انتقام می گرفت ؛
البته درباره مختار اختلاف نظر وجود دارد.
اینکه او چگونه آدمی بوده؟
آیا مردی الهی بوده و قیامش ، قیامی حساب شده ؟ با اذن امام قیام کرده؟ مرضی خدا بوده؟ قیامش مشروع بوده یانه؟ خودسرانه و بدون اجازه امام حرکت کرده؟
اگر چه کسانی را که کشته ، کشتنی بودند، مانند ابن زیادها ، شمرها ، خولی ها ، و ناپاکان دیگری که در کربلا بودند ؛ اما آیا چون به اذن امام نبوده و اجازه و قیام نداشته، نمی شود گفت قیامش مشروع بوده است؟؟
دو قول درباره مختار بن ابو عبید ثقفی (ره) وجود دارد ؛
بعضی از سابقین که علما هستند ، حتی احتیاط می کردند و به زیارت قبر مختار نمی رفتند و درباره او چیزی نمی گفتند.
صاحب بحار ، مجلسی می گوید ، من از آن کسانی هستم که درخصوص مختار متوقفم ، نمی دانم چه بگویم.
ولی عده ای عقیده شان بر این است که او مردی خوب و دست انتقام خدا بود و اینکه گفته می شود ، مختار بدون اجازه امام قیام کرده ، درست نیست.
زمان ، زمان خاصی بود و شرایط هم شرایطی خاص و امام وقت هم امام سجاد { علیه السلام }.
ایشان مستقیماً اجازه ندادند که مختار چنین کاری بکند ؛
زیرا ممکن بوده مسائلی پیش بیاید که در پی آن ، نه تنها مقصد مختار تحقق پیدا نمی کرده ، بلکه مشکلات زیادی هم برای خود امام و کل شیعه ایجاد می شده است.
البته با اجازه امام سجاد { علیه السلام } روش خاصی در مبارزه وجود داشته، یعنی ایشان قضیه را موکول کرده بودند به محمد بن حنفیه ، فرزند امیرالمؤمنین { علیه السلام } عموی امام سجاد، برادر سیدالشهداء { علیهمالسلام } که به محمد بن حنفیه معروف است. مادرش حنفیه بوده، به عبارت دیگر او فرزند حضرت زهرا {سلام الله علیها } نبوده است.
بنابراین به نظر می آید که قیام مختار با نظر و اشاره امام سجاد { علیه السلام } بوده و محمد بن حنفیه به او اجازه قیام برای خونخواهی سیدالشهداء { علیه السلام } را داده است و اینکه گاهی در محضر امام سجاد { علیه السلام } جمله هایی علیه مختار گفته می شده و ایشان سکوت می کردند، به نظر می رسد آن هم مصلحتی بوده باشد.........
📓 منبع برگرفته از کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۱ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
@havayee_vessl
هوای وصال(حضرت آیت الله محمد شجاعی "قدس سره")
▪️....به هر صورت ، #مختار دست انتقام خدا بود که در این بین ، باید انتقام می گرفت ؛ البته درباره مخ
#مختار
▪درباره خود محمد بن #حنفیه کسانی گفته اند که او تحت #ولایت و امامت امام سجاد { علیه السلام } بوده یا خودش داعیه ای داشته است ؛
ولی باید گفت ، با اینکه محمد بن حنفیه از امام سجاد { علیه السلام } بزرگ تر بوده ، اما به امامت و ولایت امام سجاد { علیه السلام } سخت معتقد بوده و تبعیت می کرده و ایشان را امام می دانسته است.
🔘 هیچ کاری بدون اجازه امام سجاد { علیه السلام } انجام نمی داده . حرفی نمی زده مگر به رضای او ، کاملا تحت دستور ایشان بوده و وقتی با امام سجاد { علیه السلام } روبرو می شده ، با اینکه از لحاظ سنی از ایشان بزرگ تر بوده ، ولی با کلمه سیدی و مولای ، حضرت را خطاب می کرده است.
با اشاره حضرت ، هم محمد بن حنفیه ، مختار را به راه انداخته ؛ ولی مصلحت اینطور ایجاب می کرده است.
▪یکی از علما می گوید، در اهواز دوستی داشتم ، عالمی که معتقد به امامت محمد بن حنفیه بود.
در زمان خودش ، محمد بن حنفیه را امام می دانست.
برای من نقل کرد که سالی به مکه مشرف شدم.
در آنجا امام خودم ، محمد بن حنفیه را دیدم. در محضرش بودم که یکباره دیدم جوانی آمد و به محمد بن حنفیه سلام داد.
ایشان از جا برخاستند و با احترام خاصی با او مواجه شدند.
پیشانی او را بوسید و گفت ؛ یا سیدی و مولای و احترام کرد و آمد و نشست.
بعد من شروع کردم به صحبت و گفتم ما معتقدیم که تو امام هستی ، امام مفترض الطاعه ؛
ولی الان با این جوان اینجور برخورد کردید و گفتید سیدی و مولای.
این قضیه چیست؟
گفت ؛ (( هوَ وَالله امامی ))، به خدا قسم که امام من ، اوست.
گفتم ؛ ((فَقُلتُ وَ مَن هذا؟ ))
<بحارالأنوار، ج۴۵،ص۳۴۷>
پرسیدم که او کیست؟
گفت علی بن الحسین . این جوان علی ، فرزند حسین { علیهم السلام } و امام من است.
تا آن روز معتقد بودم که محمد بن حنفیه امام است ؛ اما پس از شهادت او متوجه شدم که امام واقعی امام سجاد { علیه السلام } است. ..
📓 منبع ؛ کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۲، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی "رضوان الله علیه "
@havayee_vesal
در روایت آمده ، #مختار می گفت مقصد من این است که هر کسی را به هر نحوی در عاشورا شرکت داشته ، از میان بردارم.
🔘 به سراغ همه آن ها می رفت و در دلش هم نه رحمی بود و نه ملاحظه ای .
شخصی که خود اهل کوفه بوده ، می گوید ، به مکه رفته بودم .
امام سجاد { علیهالسلام } در آنجا به سر می بردند و محمد بن #حنفیه هم آنجا بود.
رفتم نزد امام سجاد { علیه السلام } و حضرت از من درباره اوضاع کوفه سوال کردند و اینکه حرمله در چه حال است؟
گفتم در حال خودش و در جای خودش .
یعنی زنده است.
حالا چرا امام سجاد { علیه السلام } درباره حرمله سوال کردند ، خودش مسئله است.
▫️کسانی که نکته سنج هستند ، گفته اند ، آن درد دلی که حرمله برای سیدالشهداء { علیه السلام } به وجود آورد هیچ کس دیگری ایجاد نکرد ؛ قتل طفل شیر خوار ابی عبدالله { علیه السلام } روی دستانشان و قتل عبدالله بن حسن { علیه السلام } هم به دست همین حرمله روی سینه اباعبدالله { علیه السلام } ، دل سیدالشهداء { علیه السلام } را به درد آورده بود.
آن شخص می گوید ، وقتی به کوفه آمدم ، دیدم مختار قیام را شروع کرده و همه شرکت کنندگان و قاتلان واقعه عاشورا را یکی یکی می کشد.
ادامه دارد....
📓 منبع کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۹ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
@havayee_vesal
هوای وصال(حضرت آیت الله محمد شجاعی "قدس سره")
در روایت آمده ، #مختار می گفت مقصد من این است که هر کسی را به هر نحوی در عاشورا شرکت داشته ، از می
🔘.....وقتی گذشت.
دیدم سر و صدا شد و مردم بعضی می آمدند و بعضی فرار می کردند.
عده ای آمدند و به #مختار بشارت دادند که حرمله را گرفته اند و می آورند.
حرمله را آوردند.
این شخص می گوید ؛ دیدم مختار به حرمله نگاه کرد و گفت ؛
((الحَمدُلِلهِ الَّذی مَکَّنَنِی مِنکَ))، خدا راشکر می کنم که تورا در اختیار من گذاشت.
این منظره را که دیدم ، به یادم آمد وقتی امام سجاد { علیه السلام } از حرمله سوال فرمود و من گفتم هنوز زنده است ، امام دعا کردند ؛
▪️ اللهمَّ ٱَذِقْهُ حَرَّ الْحَدیدِ اللهمَّ آَذِقْهُ حَرَّ الْحَدیدِ اللهم ٱَذِقْهُ حَرَّ النّار▪️
<بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۳۲>
▫️خدایا حرارت آهن را به او بچشان . دوباره فرمودند : خدایا حرارت آهن را به او بچشان. خدایا حرارت آتش را به او بچشان .
این شخص می گوید ، مختار بعد از اینکه گفت ؛
( الْحمدُ لِلّهِ ٱلَّذی..) دستور داد کسی آمد و همان جا او را کشت و بعد از کشتن او امر کرد که آتشی بر پا کنند و او را به آتش بیندازند .
▪️نمی توانیم این کارهای استثنایی را که مختار کرده ، توجیه کنیم و درباره آن حرفی بزنیم.
این شخص می گوید ، من این منظره را دیدم، گفتم ؛ (سبحان الله).
مختار گفت ؛ تسبیح همیشه خوب است ولی جهتش چه بود؟
شخص گفت ؛ من مکه بودم به محضر امام سجاد { علیه السلام }رسیدم .
از من از اوضاع کوفه سوال کردند و درباره حرمله پرسیدند.
گفتم حرمله زنده است.
امام دستاهایشان را بلند کردند و فرمودند ؛
{ اللهم ٱَذِقْهُ......... } و الان می بینم که آن دعاها مستجاب شدند ؛ هم حرّ حدید و هم حرّ نار .
مختار گفت تو این ها را از امام سجاد { علیه السلام } شنیدی؟
گفتم بله.
از مرکبش پایین آمد وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و سجده ای طولانی خدا را شکر کرد که آنچه امام سجاد { علیه السلام } دعا میکردند ودلشان میخواسته ، به دست او پیاده شده است.
📚برگرفته از کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۲۰ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی ٰ رضوان الله علیه ٰ
@havayee_vesal
امام باقر " علیه السلام" هم نقل کرده اند :
ابو خالد کابلی ، یک عمر در خدمت محمد بن #حنفیه بود و همیشه گمان می کرد که محمد بن حنفیه امام است .
( بعد از سیدالشهداء "عليه السلام" هیچ شکی نداشت که محمد بن حنفیه امام است.)
▪️روزی نزد محمدبن حنفیه آمد و او را قسم داد به حرمت رسول اکرم "صلوات الله علیه" و حرمت امیرالمومنین "علیه السلام" ، که به من بگو آیا تو امام مفترض الطاعه هستی ؟
(یعنی آن امامی که اطاعتش واجب است .)
ابو خالد کابلی می گوید ، او جواب داد :
《لا ابا خالد》 ، نه ابا خالد ، این چنین نیست .
تو مرا قسم دادی به حرمت رسول الله و حرمت امیرالمومنین " علیهم السلام ".
با این قسم بزرگ ، بدان که چنین نیست .
《 الْامامُ علىٌ ابْن أخى 》، امام ، على فرزند برادر من است ، يعنى امام سجاد "عليه السلام " .
《 عَلَىَّ و عليك و عَلَى كُلِّ مُسلم 》، هم امام من است و هم امام تو و هم امام هر مسلمانى .
می گوید : این جریان را که شنیدم ، فهمیدم امام من ، امام سجاد "علیه السلام " است .
آمدم به محضر امام سجاد ( طبعاً چون در ملازمت محمدبن حنفیه بوده و او را امام می دانسته ، کمتر به محضر امام سجاد " علیه السلام " می آمده ).
وقتی وارد شدم، امام با اسمی که مادرم بر من گذاشته بود و تنها من و مادرم از آن خبر داشتیم ، مرا صدا کرد و فرمود مرحبا فلانی .
من تعجب کردم . بعد فرمود ، شما کم می آمدید اینجا . شما را نمی دیدیم .( به زبان خودمان) چه شده که به اینجا آمده ای؟
ابو خالد می گوید ، من در آنجا سجده شکر به جا آوردم که راه را یافتم و نمردم تا اینکه امامم را شناختم .
▪️انسان باید امامش را بشناسد و با شناخت امامش از دنیا برود .
امام فرمودند : امامت را چطور شناختی ابو خالد ؟
گفتم :
اولاً شما مرا به اسمی خواندید که فقط مادرم آن را می دانست .
این برای من دلیل است .
دیگر اینکه من در جهالت بودم ؛ ولی رفتم به محضر محمدبن حنفیه و او مرا از جهالت بیرون آورد و گفت شما امام او و امام من و امام همه هستید ....
📓منبع : کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۳ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
#مختار
@havayee_vesal
🏴 ...( محمد بن حنفیه ) همواره سعی می کرد که دل امام سجاد { علیه السلام } را شاد کند و یکی از مقاصدش هم از تحریک #مختار برای خونخواهی سیدالشهداء { علیه السلام } ، همین ارادتی بوده که به امام سجاد { علیه السلام } داشته است.
به امر او مختار به راه افتاد. در حالات مختار هست که وقتی از مکه قیام کرد، یزید مرده بود وابن زیاد به عراق حکومت داشت، مروان بن حکم به شام و ابن زبیر هم به حجاز.
مختار قبل از اینکه وارد کوفه شود، در نهر غسل کرد ، لباس هایش را پوشید و تنظیم کرد و سوارِ مرکبش شد وبه کوفه آمد.
از کوچه های کوفه که گذر می کرد، به مردم بشارت می داد ومی گفت ؛ ((ٱبشروا بالفرج))
<بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۴۹> ،
بشارت شما را که فرج نزديک شده.
من آمده ام آنچه را که دل شما می خواهد، بکنم.
(سربسته می گفت ) و من آن کسم که خدا مرا بر فاسقین مسلط کرد.
من آن کسم که خون اهل بیت را می خواهم.
آمد داخل مسجد جامع و نماز خواند. مردم از این طرف وآن طرف نگاه می کردند.
می گفتند این مختار بن ابو عبید ثقفی معروف است.
برای چه آمده؟
در مسجد که نماز خواند ، رفت به منزل قدیمی خودش.
قبلاً مدتی در کوفه و مدتی هم در زندان بود.
وقتی مردم به دیدارش می رفتند ، به بعضی ها می گفت که من از سوی محمد بن #حنفیه مأمور هستم.
در برخی روایات آمده که ائمه صلوات الله علیهم اجمعین از مختار خوب یاد کرده اند .
علامه مجلسی درباره او توقف کرده ؛ ولی از اقوال مختلف این گونه استنباط می شود که مختار دست انتقام خدا بود و قیام او ، تعجیل فرج حق است که خوب هم از همه قاتلان کربلا انتقام گرفت .
یعنی آنچه را که #دل شیعیان و همه دل های پاک می خواست ، مختار انجام داد.
با همان کیفیتی که البته پیش از آن همه بر سر زبان ها بود که جوانی از ثقیفه (از قبیله ثقیف) به خونخواهی سیدالشهداء { علیه السلام } و شهدای کربلا خواهد آمد.
📓 برگرفته از کتاب #چراغ_هدایت ، صفحه ۱۱۶، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی" رضوان الله علیه "
@havayee_vesal