eitaa logo
کانال سرکار خانم حوا بهرامی
661 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
68 فایل
با اینکه اسمش فضای مجازی است ولی ما بصورت حقیقی در کنار هم هستیم تا لحظاتی در کنار هم رنگ خدا بگیریم و انشاءالله برای ظهور حضرت یار موثر باشیم🌹🌹🌹 ارتباط با ادمین @Havva_bahrami
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال سرکار خانم حوا بهرامی
#الهی‌به‌رقیه.. #الهی‌به‌رقیه.. #الهی‌به‌رقیه..
حسین رو دیدم اشک تو چشمش حلقه زد و گفت الهی به رقــیــه (س) 😭♥️ صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی... جلوی در اداره گذرنامه بودم حسین زنگ زد♥️ +سلام داداش خوبی؟ نوکرم توخوبی؟ +گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔 داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس +باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه باشه چشم قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا... بابغض زنگ زدم حسین😭 بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید حسین گفت: این چه حرفیه؟! ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم. گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم دلمو گرم کرد ♥️ داخل جانبود بشینم ایستاده بودم ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر؟؟ گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه💚 گفتم دارم ازاسترس میمیرم... گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری؟ گفتم اره گفت بگو 'س'حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم😭♥️ قطع کردم چشممو بستم شروع کردم الهی به رقیه 'س' الهی به رقیه 'س'... 10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا... توجه نــــکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم😭♥️ وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه 'س'😭💚 😭 💔 🏴@havva_bahrami110
♥️شهیــــــد حسین معزغلامی ♥️ شادی روح شهیدصلوات 💔 😭 🏴@havva_bahrami110
کانال سرکار خانم حوا بهرامی
به بهانه ششمین سالگرد شهادت شهید حاج حسین معزغلامی.. ♥️🕊 #شهید_حسین‌_معز_غلامی #الهی_به_رقیه #رمضا
حسین رو دیدم اشک تو چشمش حلقه زد و گفت الهی به رقــیــه (سلام الله علیها) 😭♥️ صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی... جلوی در اداره گذرنامه بودم حسین زنگ زد♥️ +سلام داداش خوبی؟ نوکرم توخوبی؟ +گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔 داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس +باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه باشه چشم قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا... بابغض زنگ زدم حسین😭 بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید حسین گفت: این چه حرفیه؟! ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم. گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم دلمو گرم کرد ♥️ داخل جانبود بشینم ایستاده بودم ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر؟؟ گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه💚 گفتم دارم ازاسترس میمیرم... گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری؟ گفتم اره گفت بگو 'س'حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم😭♥️ قطع کردم چشممو بستم شروع کردم الهی به رقیه 'س' الهی به رقیه 'س'... 10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا... توجه نــــکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم😭♥️ وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه 'س'😭💚 🌷 🏴@havva_bahrami110
26.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا اومدی...؟ حالا که رقیه افتاده از پا، اومدی...؟😭💔 +گروه سرود نجم‌الثاقب تهران🌱 @havva_bahrami110
از یِکی پرسیدم: ان شاالله اگه بخوام برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟ گفت:اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا(ع) میگیری، +بعد میدی به حضرت (س) پاراف میکنه... +بعد ميدی به حضرت (ع) امضاء ميکنه +بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت (س) ثبت میڪنه وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت (س) میشه و تمام . . . گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه؟!! گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه که بری در خونه حضرت (س) رو بزنی و با ايشون صحبت کنی..♥️😭 🏴@havva_bahrami110🏴
کانال سرکار خانم حوا بهرامی
#دلگویه از یِکی پرسیدم: ان شاالله اگه بخوام برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟ گفت:
نزدیک افطارشده خیلیا سفر کربلاشونو گرفتن بریم درخونه سه ساله ارباب ذکر الهی به رقیه بگیم... خانم جان طاقتمون تموم شده کربلای مارا امضاکن... 🙏♥️ گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند :)💔😭 @havva_bahrami110
حسین رو دیدم اشک تو چشمش حلقه زد و گفت الهی به رقیــــه (س) 😭♥️ صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی... جلوی در اداره گذرنامه بودم حسین زنگ زد♥️ +سلام داداش خوبی؟ نوکرم توخوبی؟ +گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔 داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس +باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه باشه چشم قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا... بابغض زنگ زدم حسین😭 بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید حسین گفت: این چه حرفیه؟! ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم. گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم دلمو گرم کرد ♥️ داخل جانبود بشینم ایستاده بودم ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر؟؟ گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه💚 گفتم دارم ازاسترس میمیرم... گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری؟ گفتم اره گفت بگو 'س'حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم😭♥️ قطع کردم چشممو بستم شروع کردم الهی به رقیه 'س' الهی به رقیه 'س'... 10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا... توجه نــــکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم😭♥️ وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه 'س'😭💚 https://eitaa.com/havva_bahrami110