「بِسمربِاݪشھداۅصدٻقٻن」
-
-
سرسفره که نشست گفت :« آخرین صبحونه روبامن نمی خوری ؟!»•
بابغض گفتم :«چرا این طور میگی؟مگه اولین بار میری مأموریت ؟!»•
گفت :« کاش میشد صداتو ضبط می کردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگت بشه»•
گفتم:« قرار گذاشتیم هرکجا که تونستی زنگ بزنی ؛ من هر روز منتظر تماست میمونمغ منو بی خبر نذار»•
باهر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم؛ لحظه آخر به حمید گفتم :« حمید تورو به همون حضرت زینب «س» هر کجا تونستی تماس بگیر»•
گفت :« جور باشه حتماً بهت زنگ می زنم ، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون ازخجالت آب میشم»•
به حمید گفتم:« پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم»•
ازپیشنهادم خوشش آمده بود، پله ها را که پایین می رفت برایم دست تکان می داد و با همان صدای دلنشینش
چند باری بلند بلند گفت :« یادت باشه! یادت باشه!»•
لبخندی زدم و گفتم :« یادم هست !یادم هست!»•
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🥀🖤
#ڪݪـامشھٻد✍🏻
#یـادٺبـاشد...🍃
#کپی ممنوع❌
-
•----------------•⸾❁⸾•----------------•
بہپاتوقہبچہباحیاهابپیوندید...!ヅ⇣
@Modafeane_Haya1401