#داستان_دنباله_دار
#جانم_می_رود_13
حاج آقا دستی روی شونه های شهاب گذاشت
ـــ بفرما سید این همه نگران طرح ها بودی
مهیا آروم روبه مریم گفت :
ــــ برا چی این همه نگران بود ؟
خب می داد یکی درست می کرد دیگه.
ـــ آخه شهاب همیشه عادت داره خودش بنر و پوسترارو طراحی کنه.
ـــ آها
در زده شد و دوستای مسجدی و بسیجی شهاب وارد شدند
مهیا چسبید به دیوار
ــــ یا اکثر امام زاده ها چقدر بسیجی
همه مشغول صحبت بودند
که دوباره درباز شد و دوتا ماموری که دیشب هم آمده بودند وارد شدن
مهیا اخمی روی پیشونیش نشست
ماموربعد از سلام و احوالپرسی با آقای مهدوی روبه همه گفت:
ـــ سلام علیکم .
بی زحمت خواهرا و برادرا بفرمایید بیرون بایستید ما چند تا سوال از آقای مهدوی بپرسیم بعد میتونید بیاید داخل
همه از اتاق خارج شدند مهیا تا جلوی در رسید مامور صداش کرد
ــــ خانم رضایی شما بمونید
مهیا چشمانش را بست و زیرلب غرید
ـــ لعنت بهت
مهیا گوشه ای ایستاد
پاهایش را تند تند تڪان مے داد و خیره به دو ماموری بود ڪه مشغول نوشتن چیزهایے در پرونده آبی رنگ بودند
ــــ حالتوڹ خوبہ؟؟
مهیا سرش را بلند ڪرد و به شهاب ڪه این سوال را پرسیده بود نگاهے ڪرد
ــ آره خوبم فقط یڪم شوڪه شدم
شهاب با تعجب پرسید
ـــ شوڪه برا چے؟
ـــ آخه ایڹ همہ بسیجے اوڹ هم یہ جا تا الاڹ ندیده بودم
شهاب سرش را پایین انداخت و ریز ریز خندید ڪه درد زخمش باعث شد اخم ڪنه
ــــ خب آقای مهدوی لطفا برامون توضیح بدید دقیقا اون شب چه اتفاقی افتاد
با صدای مامور سرشان را طرف سروان برگرداندند
مهیا به اتیکت روی لباس فرم مامور زوم کرد آرام زمزمه ڪرد
ــــ سروان اشکان اصغری
ـــ اون شب من بعد مراسم موندم تا وسایل هیئت رو بزارم تو پایگاه ها ڪه دیدم یڪی صدام میڪنه سرمو ڪه بلند ڪردم دیدم خانم رضایی هستن ڪه چند پسر دنبالشون می دویدند با پسرا درگیر شدم یڪی شونو یه مشت زدم زود بیهوش شد مطمئنم مست بود چون ضربه ی من اونقدرا محڪم نبود من با دو نفر دیگه درگیر بودم ڪه اون یڪی بهوش اومد و با چاقو زخمیم ڪرد
ـــ خانم رضایی گفتن ڪه شما قبل از اینڪه زخمی بشید به ایشون گفتید برن تو پایگاه خواهران؟
ـــ بله درسته
سروان سری تکون داد
ـــ گفتید رفتید تو پایگاه خواهران
مهیاــ بله
ـــ آقای مهدوی مگه کسی از خانما اونجا بودن که در پایگاه باز بود ؟
شهاب از نشستن زیاد زخمش خونریزی ڪرده بود از درد ملافه را محڪم در دستانش فشرد
ـــ وسایل زیاد بود نمیشد همه رو تو پایگاه برادرا بزاریم برای همین میخواستم یه تعدادیشو بزارم تو پایگاه خواهرا
ـــ خب خانم رضایی شما قیافه های اونا رو یادتونه
ـــ نخیر یادم نیست
ـــ یعنی چی خانم یادتون نیست
مهیا ڪه از دست این سروانِ خیلی شاڪی بود با عصبانیت روبه سروان گفت:
ـــ جناب دیشب تاریک بود و من ترسیده بودم وقت نداشتم که زل بزنم بهشون.
بعدشم شما چرا اینطوری با من حرف میزنید ؟
اون ازدیشب ، که می خواستید منو بازداشت کنید . اینم از الان .
اصلا یه دفعه ای بگید ایشونو من زدم ناکار کردم
شهاب از عصبانیت و شنیدن قضیه بازداشت خیلی تعجب ڪرد
در باز شد و پرستار وارد شد
ـــ جناب سروان وقتتون تموم شد بیمار باید استراحت ڪنه
سروان سری تڪان داد واخمی به مهیا کرد
ــــ آقای مهدوی فردا یک مامور میفرستم برای چهره نگاری
ـــ بله در خدمتم
ـــ خداحافظ ان شاء الله بهتر بشید
شهاب تشڪری ڪرد
پرستار رو به مهیا گفت
ـــ خانم شما هم بفرمایید بیرون وقت ملاقات تموم شد
مهیا به تڪان دادن سرش اڪتفا کرد
سروان و پرستاراز اتاق خارج شدند
مهیا دو قدم برداشت تا از اتاق خارج شود ولی پشیمون شد .
با اینڪه از شهاب خوشش نمی آمد اما بی ادب نبود باید یه تشڪری بکنه دو قدم رو برگشت
ـــ شه.. منظورم آقای برادر
ـــ بله
ـــ خیلی ممنون
خیلی به خودش فشار آورده بود تا این دو ڪلمه را بگویید
ـــ خواهش میڪنم اما ..
ادامه دارد
~~~🔹💞💚💞🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💞
💕
💞💕
💕💚💕
💞💕💞💕💞💕💞💕💞
#داستان_دنباله_دار
#جانم_می_رود_14
مهیا وسط صحبتش پرید
ـــ برادر لطفا امر به معروف و نهی نمیدونم چیچی نکن
شهاب سرش را پایین انداخت
ــ نمی خواستم امر به معروف و نهی از منڪر بڪنم فقط میخواستم بگم ڪاری نڪردم وظیفه بود
مهیا ڪه احساس می ڪرد بد ضایع شده زود خداحافظی کرد و از اتاق خارج شد به در تکیه داد و محکم به پیشانیش زد
ـــ خاڪ تو سرت مهیا
بعد از بیرون آمدن مهیا همه به اصل قضیه پی برده بودند و دلیل ماندن مهیا در اتاق را فهمیدند
مهیا و خانواده اش بعد از خداحافظی با خانواد مهدوی به خانه برگشتند
مهیا وارد اتاقش شد فردا ڪلاس داشت ولے دقیقا نمیدانست ساعت چند شروع ڪلاس هست
سراغ گوشیش رفت
شارژ تمام ڪرده بود
به شارژ وصلش ڪرد
ــــ اوه اوه چقدر smsو میس ڪال
ڪلی تماس از نازی و مامانش داشت بقیه هم از یه شماره ناشناس
پیام ها رو چڪ کرد که پیام از نازی داشت ڪه ڪلی بهش بدو بیراه گفته بود و یڪ پیام از زهرا و بقیه هم از هماڹ شماره ے ناشناس یکی از پیام ها را باز ڪرد
ـــ سلام خانمي جواب بده ڪارت دارم
بقیه پیام ها هم با همین مضمون بودند
شروع ڪرد تایپ ڪردن
ـــ شما
برای زهرا هم پیامی فرستاد ڪه فردا ڪلاس ساعت چند شروع میشہ
بعد از چند دقیقه زهرا جواب پیامش را داد
گوشیش را ڪنار گذاشت یاد طراحی هایش افتاد ڪه باید فردا تحویل استاد صولتی مے داد
زیر لب ڪلی غر زد
لب تاپش را روشن ڪرد و شروع ڪرد به طراحے
ڪش و قوسے بہ ڪمرش داد همزمان صدای اذان از مسجد محله بلند شد .
هوا تاریڪ شده بود
ـــ واے ڪی شب شد
مثل همیشه پنجره ی اتاقش را بست
و دوباره مشغول طراحي شد
ـــ همینجا پیاده میشم
پول تاڪسي را حساب ڪرد و پیاده شد
روبه روی دانشگاه ایستاد خودش را برای یڪ دعواے حسابے با نازی آماده ڪرده بود
مغنعه اش را جلو آورد تا حراست دوباره به او گیر ندهد از حراست ڪه گذشت مغنعه اش را عقب ڪشید
با دیدن نازی و زهرا ڪه به طرفش می آمدند
برگشت و مسیرش را عوض ڪرد
ــــ وایسا ببینم ڪجا داری فرار مے ڪنی؟
ـــ بیخیالش شو نازی
ـــ تو خفه زهرا
مهیا با خنده قدم هایش را تند ڪرد
ـــ بگیرمت میڪشمت مهیا وایسا
مهیا سرش را برگردلند و چشمڪی برای نازی زد
تا برگشت به شخصی برخورد ڪرد و افتاد
ــــ واے مهیا
دخترا به طرفش دویدن وڪنارش ایستادن
مهیا سر جایش ایستاد
ـــ وای مهیا پیشونیت زخمی شده
مهیا با احساس سوزشی روی پیشونیش دستش را روی زخم ڪشید
ـــ چیزی نیست
با دیدن جزوه هایش در دستان مردونه ای.
سرش را بلند ڪرد پسر جوانی بود ڪه جزوه هایش را از زمین بلند ڪرده .
مهیا نگاهی به پسره انداخت اولین چیزی ڪه به ذهنش رسید مرموز بودنش بود
ــــ شرمنده حواسم نبود خانم....ِ
نازی زود گفت:
ادامه دارد
~~~🔹💞💚💞🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💞
💕
💞💕
💕💚💕
💞💕💞💕💞💕💞💕💞
❓نقشه امروز دشمن برای ایران چیست؟
💠رهبر معظم انقلاب گفتند: امروز #نقشه_ی_دشمن این سه چیز است: فشار اقتصادی، فشار روانی، و فشار عملی؛ هدف هر سه نوع فشارهای دشمن هم سیطرهی بر کشور عزیز ما ایران است.
1⃣ #فشار_اقتصادی، تحریم است، جلوگیری از همکاری کشورها در زمینههای اقتصادی با ما است؛ این فشارها را وارد میکنند... مسئلهی آنها از فشار اقتصادی و تحریم، صرفاً زیر فشار قرار دادنِ دستگاه دولت و حکومت نیست؛ میخواهند ملّت ایران را به ستوه بیاورند به خیال خودشان... نه ملّت را شناختند، نه نظام را شناختند؛ این فشار اقتصادی است با این هدف.
2⃣ #فشار_روانی؛ این خیلی نکتهی حائز توجّه و مهمّی است. نقاط قوّت جمهوری اسلامی را، نقاط قوّتی که برای کشور و برای ملّت مایهی اقتدار و مایهی تقویت است نشان کردهاند و آنها را در تبلیغات و در برخوردها بهعنوان نقاط چالشآفرین معرّفی میکنند؛ برای اینکه ملّت ایران را نسبت به آنها دلسرد کنند... دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوّت خودمان صرفنظر کنیم، از عناصر اقتدار ملّی خودمان دست برداریم تا راحتتر بتواند بر کشور ما، بر ملّت ما، بر سرنوشت ما و آیندهی ما مسلّط بشود.
3⃣ #فشار_عملی، فشار عملیشان عبارت است از اینکه در کشور آشوب ایجاد کنند... نقشهی دشمن این است که از مطالبات مردمی سوءاستفاده کنند... مثلاً کارگرانی هستند، دنبال مطالبات کارگریاند... دشمن در یک چنین مواردی نقشه میکشد، عوامل نفوذی خود را، در واقع اشرار و انسانهای خبیثی را به تعداد معدودی در این اجتماعات وارد میکنند تا اجتماعات آرام مردم را تبدیل کنند به حرکت ضدّ امنیتی و حرکت آشوبگرانه تا به این وسیله کشور را و ملّت را و نظام جمهوری اسلامی را بدنام کنند؛ این را مردم در سراسر کشور توجّه داشته باشند؛ این نقشهی دشمن است، ... البتّه به گمان من بلکه به اعتقاد راسخ من، اینها کور خواندهاند و مردم عزیز ما در مقابل آنچه آنها برنامهریزی کردهاند، با قدرت، با شهامت، با هوشیاری خواهند ایستاد.
۱۴ خرداد ۹۷
~~~🔸🍃⚜🍃🔸~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
⚜
🍃
⚜🍃
🍃🌺🍃
⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜
💠﷽💠
#زبان_عشق
🌺گفت : آروم رانندگي كن! سرت هم تو گوشي نباشه كمربندتم ببند هرجا هم خوابت گرفت بزن بغل بخواب...
👌گفتم : منم دوستت دارم😜
☘زبان عشق یکدیگر را بشناسید!
✍ آدمها هر کدام زبان خودشان را برای ابراز عشق دارند.
~~~🔹💞💙💞🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💞
💙
💞💙
💙💚💙
💞💙💞💙💞💙💞💙💞
#عمل_به_خواهش_دل_یا_انجام_وظیفه
برخی از افراد احکام الهی را به گونه ای عمل می کنند که می خواهند، نه بر اساس ادای تکلیف یا وظیفه!
اگر روزه گرفتن برایشان ضرر داشته باشد به جهت عادت روزه می گیرند و به وظیفه کاری ندارند.
اگر در شرایط بیماری و سفر باید نماز بخوانند، نمی خوانند و می گویند: در چنین شرایطی عبادت و نماز دلنشین نیست.
جایی که باید با تیمم نماز بخوانند، نمی خوانند.
جایی که باید با لباس نجس نماز بخوانند، برای اینکه برایشان دلنشین نیست نمی خوانند.
در جایی که نباید احتیاط کنند، احتیاط می کنند و در مواردی که باید احتیاط کنند همچون حق الناس، احتیاط نمی کنند.
~~~🔸☘🍁☘🔸~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
🍁
☘
🍁☘
☘🍁☘
🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁
☘استادفاطمی نیا:
💠از روايات استفاده میشود زمانیکه دعا میخوانیم باید با ایمان باشد و یقین داشته باشیم که یک چیزی به ما میدهند ودست خالی برنمیگردیم.
🍂متاسفانه خوبان ما هم خدا را امتحان میکنند!
میگوید فلان دعا را بخوانم ببینم چه میشود! فلان نماز را بخوانم ببینم چه میشود!
ببینم چه می شود یعنی چه؟! بايد ايمان داشته باشيم كاسه مان پر میشود.
✳️تصمیم بگیریم اینقدر #خدا_را_امتحان_نکنیم!
عزیر من معناي توكل چيست؟
توكل يعني كسي را وكيل قرار دادن.
اكر ادم پرقدرتي به ما بگويد هركاري داشتي من برایت انجام میدهم ان شب را از خوشحالي خوابمان نمیبرد!
💝خداي واحد لاشریک به همه ي ما گفته است كه او را به عنوان وكيل بگيريم !
" رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا "
پروردگار عالم با اين عظمتش ميگويد مرا وكيل بگيريد!
ما عظمت خدا را نميدانيم! ازعظمتش غافل هستیم!
🔵بالاخره پس كي قرار است به خدا اعتماد كنيم!
او اكرم الاكرمين است!
🌟بايد يقين داشته باشيم هنگام دعاکردن، اکرم الاکرمین چيزي در كاسه مان ميريزد.
🍃#اعتماد_به_خدا
🍃#توکل
~~~🔸🌺✳️🌺🔸~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
✳️
🌺
✳️🌺
🌺✳️🌺
✳️🌺✳️🌺✳️🌺✳️🌺✳️