#قسمت پنجم داستان دنباله دار تمام زندگی من: پاسخ من به خدا
برای اسلام آوردن، تا شمال لهستان رفتم … من هیچ چیز در مورد اسلام نمی دونستم …
قرآن و مطالب زیادی رو از اونها گرفتم و خوندم … هر چیز که درباره اسلام می دیدم رو مطالعه می کردم؛ هر چند مطالب به زبان ما زیاد نبود … و بیش از اون که در تایید اسلام باشه در مذمت اسلام بود …
دوگانگی عجیبی بود … تفکیک حق و باطل واقعا برام سخت شد … گاهی هم شک توی دلم می افتاد …
– آنیتا … نکنه داری از حق جدا میشی …
فقط می دونستم که من عهد کرده بودم … و خدای مسلمان ها جان من رو نجات داده بود … بین تمام تحقیقاتم یاد حرف های دوست تازه مسلمانم افتادم …
خودش بود … مسجد امام علی هامبورگ … بزرگ ترین مرکز اسلامی آلمان و یکی از بزرگ ترین های اروپا … اگر جایی می تونستم جواب سوال هام رو پیدا کنم؛ اونجا بود …
تعطیلات بین ترم از راه رسید و من راهی آلمان شدم … بر خلاف ذهنیت اولیه ام … بسیار خونگرم، با محبت و مهمان نواز بودند … و بهم اجازه دادند از تمام منابع اونجا استفاده کنم …
هر چه بیشتر پیش می رفتم با چیزهای جدیدتری مواجه می شدم … جواب سوال هام رو پیدا می کردم یا از اونها می پرسیدم … دید من به اسلام، مسلمانان و ایران به شدت عوض شده بود …
کم کم حس خوشایندی در من شکل گرفت … با مفهومی به نام حکمت خدا آشنا شدم … من واقعا نسبت به تمام اون اتفاقات و اون تومور خوشحال بودم … اونها با ظاهر دردناک و ناخوشایند شون، واسطه خیر و رحمت برای من بودند … واسطه اسلام آوردن من … و این پاسخ من، به لطف و رحمت خدا بود …
زمانی که من، آلمان رو ترک می کردم … با افتخار و شادی مسلمان شده بودم …
ادامه دارد
~~~🔹💞💚💞🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💞
💕
💞💕
💕💚💕
💞💕💞💕💞💕💞💕💞
🔸بسيار اتفاق افتاده است که در يک محيط خانوادگی مينشينيم و ديگران صحبت ميکنند و همه گونه به دين و انقلاب حمله میکنند، اما ما اين جرأت را نداريم که از افکار و عقائد خودمان دفاع کنيم. در اين حال سعي میکنيم سرمان را به يک بازي گرم کنيم يعنی ما چيزهايی که مي گويند را نشنيدهايم!!
🔸آن فرد همه چيز را زير سوال ميبرد و به همه حمله ميکند، ولي ما در مقابلش جواب نمیدهيم مگر اينکه چند نفر ديگر از همفکران ما با ما همراه شوند.
🔸چرا؟ چون در ذهنمان از هر يک از آنها ( همفکرانمان) نقطه اتکايی ساختهايم و حالا احساس میکنيم ميتوانيم به آنها اتکا کنيم؛ جايي که تک باشيم حرف نمیزنيم. اگر مثلاً در قطار و ماشين و اتوبوس تنها باشيم از حق هيچ دفاعی نميکنيم! مثلاً در قطار نشستهايم اگر فردی حرف بزند پيش خودمان ميگوييم ولش کن چه کسی حوصله بحث دارد!
🔸اين خودش نوعي سر پوش بر اصل مسأله است که رعب ماست. اينها نشان مي دهد ما چقدر در زندگی اسير اين ترس ها هستيم. علت اين رعبها اين است که ما خداوند را باور نکردهايم و به مرحله ''توکل'' نرسيدهايم.
💬 #شهید_دیالمه
📚 کتاب توکل صفحه۴۲و۴۳
~~~🔹🍃 💐🍃🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
🌺 #سخنی_از_شهید_چمران
🍃آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند،
🍃آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند،
🍃آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند،
🍃آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند...
🔹پس خدایا : به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما .
~~~🔹🍃 💐🍃🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
.
#قسمت ششم داستان دنباله دار تمام زندگی من: راهبه شدی؟
من به لهستان برگشتم … به کشوری که 96 درصد مردمش کاتولیک و متعصب هستند … و تنها اقلیت یهودی … در اون به آرامش زندگی می کنن … اون هم به خاطر ریشه دار بودن حضور یهودیان در لهستانه … کشوری که یک زمان، دومین پایگاه بزرگ یهودی های جهان محسوب می شد …
هیجان و استرس شدیدی داشتم … و بدترین لحظه، لحظه ورود به خونه بود …
در رو باز کردم و وارد شدم … نزدیک زمان شام بود … مادرم داشت میز رو می چید … وارد حال که شدم با دیدن من، سینی از دستش افتاد … پدرم با عجله دوید تا ببینه صدا از کجا بود … چشمش که به من افتاد، خشک شد … باورشون نمی شد … من با حجاب و مانتو وسط حال ایستاده بودم …
با لبخند و درحالی که از شدت دلهره قلبم وسط دهنم می زد … بهشون سلام کردم …
هنوز توی شوک بودن … یه قدم رفتم سمت پدرم، بغلش کنم که داد زد … به من نزدیک نشو …
به سختی نفسش در می اومد … شدید دل دل می زد …
– تو … دینت رو عوض کردی؟ … یا راهبه شدی؟ …
لبخندی صورتم رو پر کرد … سعی کردم مثل مسلمان ها برخورد کنم شاید واکنش و پذیرش براشون راحت تر بشه …
– کدوم راهبه ای رنگی لباس می پوشه؟ … با حجاب اینطوری … شبیه مسلمان ها …
و دوباره لبخند زدم …
رنگ صورتش عوض شد … دل دل زدن ها به خشم تبدیل شد …
– یعنی تو، بدون اجازه دینت رو عوض کردی؟ … تو باید برای عوض کردن دینت از کلیسا اجازه می گرفتی …
و با تمام زورش سیلی محکمی به صورت من زد … یقه ام رو گرفت و من رو از خونه پرت کرد بیرون …
ادامه دارد
~~~🔹💞💚💞🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
💞
💕
💞💕
💕💚💕
💞💕💞💕💞💕💞💕💞
✅ اعجاز عددی در سوره بقره
🍃ما میدانیم که تعداد ایات سوره بقره ۲۸۶ آیه می باشد.
👈حال اگر عدد ۶ را برداریم ۲۸ میماندکه جمع سوره های مدنی است.
👈امااگر عدد۲ را برداریم ۸۶میماندکه جمع سوره های مکی است.
👈الان اگر ۲۸و۸۶ را باهم جمع کنیم حاصل عدد۱۱۴ میشودکه تعداد کل سوره های قرآن کریم میشود!
👈حال اگر ۲و۶ رابرداریم عدد۸ میماند که وسط عدد۲۸۶است(۸=۶+۲)
👈میدانیم وسط عدد۲۸۶ یعنی ۱۴۳
حال اگر به خدمت آیه ۱۴۳ برویم میبینیم در موردتعادل و وسط صحبت کرده است.
🍃اشاره قران در آیه ۱۴۳ سوره بقره🔰
🍃وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً 👈وَسَطًا👉...
وما شمارا امتی میانه و👈وسط👉 قرار دادیم تا بشریت گواه شما باشد...
✅آیا این قرآن نوشته بشر است
🙏سبحان الله🙏
~~~🔹🍀🌹🍀🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
🌹
🍀
🌹🍀
🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
سوء ظن❌
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَالظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ».
اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارىاز گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است. (سوره حجرات آیه ۱۲)
🔷اصل بر این است که ما نسبت به دیگران حسن ظن داشته باشیم، یعنی کار مردم را توجیه کنیم و سریع بدترین صورت را در نظر نگیریم.
🔻مثلا: هوا سرد می شود و شخصی کلاه سرش نمی کند. می گوییم چرا در این سرما کلاه سرش نمی کند؛ خوب شاید گوشش مشکل دارد.
🔻یا می گوییم چرا در هوای سرد دمپایی می پوشد؛ خوب شاید انگشت شصتش مشکل دارد و نمی تواند کفش بپوشد.
🔻یا اینکه چرا فلانی در هوای سرد می خواهد مسافرت برود؛ خوب شاید فکرش را کرده یا اینکه مجبور است مسافرت برود.
🔻یا اینکه چرا فلانی از دستشویی آمده و وضو نگرفته؛ خوب شاید نمی تواند وضو بگیرد و می خواهد تیمم کند.
🔶🔶🔶🔶🔶
ما کارهای خودمان را خوب توجیه می کنیم اما اگر دیگران خطایی کنند به بدترین صورت می گوییم.
🔸مثلا در زمان نماز می بینیم که یک روحانی به مسجد نمی آید و از کنار مسجد می گذرد؛ خوب شاید می خواهد به مدرسه ای برود و یک ربع بعد از اذان، آنجا نماز جماعت بخواند.
حضرت علی علیه السلام: «پر کاه را در چشم مردم می بینند اما تنه درختان را در چشم خویش نمی بینند».
📚#داستانک:
فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت و بدون وضو نماز خواند!! از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم!
از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!!
این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم؛ گویی به من الهام شد: شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است. از خودش این را پرسیدم. حرفم را تایید کرد. اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم!
#سوءظن
#حسن_ظن
#گناه
~~~🔸🍃🌔🍃🔸~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
🌔
🍃
🌔🍃
🍃🌔 🍃
🌔🍃🌔🍃🌔🍃🌔🍃🌔