فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | آمریکا با یک موشک ایران را با خاک یکسان میکند!
⭕️ حمله آمریکا به ایران در سال ۲۰۰۲
⭕️ پرخرجترین رزمایش تاریخ بشریت!
⭕️ کشتار روزانه ۲۰ هزار سرباز آمریکایی توسط ایران!
🔰 #حجت_الاسلام_راجی
┈••☀️🇮🇷☀️••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
☀️
🇮🇷
☀️🇮🇷
🇮🇷☀️🇮🇷
☀️🇮🇷☀️🇮🇷☀️🇮🇷☀️🇮🇷
🏝 رابطهی اشتیاق ما به امام زمان(عج) و اخلاص در بندگی
🔹 در طلب و جستجوی هر چه هستیم آن خواسته، تمام ارزش و وجود ما خواهد بود
🔹 امام عسکری علیهالسلام به امام مهدی ارواحنافداه فرمودند:
✨ وَ اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ نَزَعَ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرِ إِلَى أَوْكَارِهَا
✨ بدان، همان گونه که پرنده به سوی لانهاش میرود، دلهای اهل طاعت و اخلاص به سوی تو کنده میشود.
📚 کمال الدین، ج۲، ص۴۴۴
✅ میزان اشتیاق ما به حضرت ولی عصر ارواحنافداه ، نشان دهنده میزان مطیع بودن و خالص بودن ما در عرصه بندگی است.
🔹 کسی که نسبت به امام زمان ارواحنافداه اشتیاق ندارد، اعمالش طاعت محسوب نشده و عبادات خالصانهای ندارد.
┈••🍃🌸🍃••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌸
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔺این تصویر را به خاطر بسپارید ...
🔹دقایقی پیش لولا داسیلوا رئیس جمهور اسبق برزیل که در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ از طرف مردم این کشور انتخاب شده بود ، بار دیگر با رای مردم سرزمین قهوه و فوتبال به عنوان رئیس جمهور تعیین شد.
🔹داسیلوا یک شخصیت مخالف آمریکا و رژیم صهیونیستی است که در دوره مسئولیت او رابطه برازیلیا و تهران به شدت تقویت شد و حجم روابط تجاری از ۱۴ میلیون دلار به ۳ میلیارد دلار رسید .
🔹نکته مهمی که باید ذکر شود اینست که ایالات متحده تلاش بسیاری کرد تا رقیب داسیلوا یعنی بولسونارو بار دیگر رئیس جمهور شود و ترامپ نیز در این زمینه اقدامات رسانه ای و تبلیغاتی علیه داسیلوا انجام داد اما مردم برزیل مسیر دیگری را انتخاب کردند .
🔹مطمئنا با روی کار آمدن داسیلوا ، برزیل بار دیگر به یکی از دوستان ایران تبدیل خواهد شد و رابطه تجاری میان طرفین به شدت تقویت می گردد و این همان چیزی است که تهران در شرایط سخت تحریمی بدان نیاز مبرم دارد
تقوی نیا
┈••☀️🇮🇷☀️••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
☀️
🇮🇷
☀️🇮🇷
🇮🇷☀️🇮🇷
☀️🇮🇷☀️🇮🇷☀️🇮🇷☀️🇮🇷
داستانی عجیب در باره اهمیت دین
عبیدالله بزاز نیشابوری میگوید:
من با حمید بن قحطبه ی طوسی معامله داشتم. روزی برای دیدار او بار سفر بستم. وقتی به آنجا رسیدم، از آمدن من با خبر شد! هنوز لباس سفر بر تن داشتم که مرا احضار کرد. این قضیه در ماه رمضان، وقت نماز ظهر اتفاق افتاد.
به نزد او رفتم. وی را در اتاقی دیدم که آب از وسط آن میگذشت! سلام کردم. حمید تشت و آفتابه ای آورد و دست هایش را شست. مرا نیز توصیه به شستن دستها نمود. سپس سفرهی غذا را پهن کردند.
من فراموش کرده بودم که اکنون ماه رمضان است و من روزه هستم! اما پس از چندی یادم آمد و بلافاصله دست از غذاکشیدم. حمید از من پرسید:
- چه شد؟ چرا غذا نمی خوری؟
پاسخ دادم:
- ماه رمضان است. من نه بیمارم و نه عذر دیگری دارم تا روزه ام
را افطار کنم، اما شما چرا روزه نیستید؟!
امیر گفت:
من علت خاصی برای خوردن روزهام ندارم و از سلامت نیز برخوردارم.
سپس چشمانش پر از اشک شد و گریست! پس از آنکه از خوردن فراغت یافت از او پرسیدم:
- علت گریستن شما چیست؟
جواب داد:
- هارون الرشید هنگامی که در طوس بود، در یکی از شبها مرا خواست. چون به محضر او رفتم، دیدم رو به روی وی شمعی در حال سوختن است و شمشیری آخته نیز دیده میشود و خدمتکار او هم ایستاده بود. هنگامی که در برابر وی قرار گرفتم، سرش را پایین انداخت و دستور داد به خانهام برگردم.
از رسیدنم به منزل چندانی نگذشته بود که مأمور هارون آمد و گفت:
خلیفه با تو کار دارد.
گفتم:
انالله! میترسم هارون قصد کشتن مرا داشته باشد. اما چون در برابر وی حاضر شدم، از من پرسید:
- از امیرالمؤمنین چگونه اطاعت میکنی؟
گفتم:
- با جان و مال و خانواده و فرزندم.
هارون تبسمی کرد و دستور داد برگردم.
چون به خانهام رسیدم باز فرستادهی هارون آمد و گفت:
- امیر با تو کار دارد.
من در پیشگاه هارون حاضر شدم و او در همان حالت گذشته اش نشسته بود. از من پرسید:
- ازامیرالمؤمنین چگونه اطاعت میکنی؟ گفتم:
- با جان و مال و خانواده و فرزند و #دین.
هارون خندید و سپس به من گفت:
- این شمشیر را بگیر و آنچه این غلام به تو دستور میدهد، به جای آر!
خادم شمشیر را گرفت و به من داد و مرا به حیاطی که در آن قفل بود آورد. در را گشود، ناگهان! در وسط حیاط با چاهی رو به رو شدیم و سه اتاق نیز دیدیم که در همه ی آنها قفل بود. خادم در یکی از اتاقها را باز کرد. در آن اتاق بیست تن پیر و جوان را که همگی به زنجیر بسته شده و موها و گیسوانشان روی شانه هایشان ریخته بود، دیدم. به من گفت:
- امیرالمؤمنین تو را به کشتن همه ی اینها فرمان داده است.
آنان همه علوی و از نسل علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) بودند. خادم یکی یکی آنان را میآورد و من هم گردن ایشان را با شمشیر میزدم، تا آنکه آخرینشان را نیز گردن زدم! سپس خادم جنازهها و سرهای کشتگان را در آن چاه انداخت.
آنگاه، خادم در اتاق دیگری را گشود. در آن اتاق هم بیست
نفر علوی از نسل علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) به زنجیر بسته شده بودند.
خادم گفت:
- امیرالمؤمنین فرموده است که اینان را بکشی! بعد یکی یکی آنان را پیش من میآورد و من گردن میزدم و او هم سرها و جنازههای آنان را به چاه میریخت تا آنکه همه را کشتم. سپس در اتاق سوم را گشود و در آن هم بیست تن از فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) با گیسوان و موهای فرو ریخته به زنجیر کشیده شده بودند.
خادم گفت: ۔ امیر المؤمنین فرموده است که اینان را نیز بکشی.
باز به شیوه ی قبل همه را کشتیم تا این که از آنان تنها پیر مردی باقی مانده بود. آن پیر به من گفت:
- نفرین بر تو ای بدبخت! روز قیامت هنگامی که تو را نزد جد ما رسول الله (صلی الله علیه و آله) بیاورند تو چه عذری خواهی داشت که شصت تن از فرزندان آن حضرت را که زاده علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) بودند، به قتل رساندی؟
در این هنگام دستها و شانه هایم به لرزه افتاد. خادم نگاهی غضبناک به من کرد و مرا اجازه ی ترک وظیفه نداد! لذا آن پیر را نیز کشتم و خادم جسد او را به چاه افکندم! اکنون با این وصف، روزه و نماز من چه سودی برایم خواهد داشت، حال آنکه در آتش، جاودان خواهم ماند! [۱]
----------
[۱]: بحار، ج ۲۸، ص۱۷۷- ۱۷۶
✍کسی که #دین خود را زیر پا بگذارد ، دیگر هیچ چیزی برایش مقدس نخواهد بود.
┈••🌴🌼🌴••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌴
🌼
🌴🌼
🌼🌴🌼
🌴🌼🌴🌼🌴🌼🌴
#غرور
#خودپسندی
-کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود،
-ثروتمندی مغرور به او رسید و با تکبر گفت:
-بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!😎
-کشاورز نگاه معنا داری ب او انداخت و گفت:
-دارم یونجه میکارم!!! 😂😁😂
#لبخنـــــد🌱🌿
-در یک روز گرم بهاری، شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. 🍃
-شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد.
-برگی سبز و درشت و زیبا 🌿به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
-در این حین باغبان تبر 🔨به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی🌳 که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. -وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنهابرگ سبز آن🌿، از قطع کردنش صرف نظر کرد.
-بعد از رفتن باغبان، دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند،
-تا این که به ناچاربرگ🌿 با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین افتاد.
-باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، و برگ سبزی برآن ندید یقین پیدا کرد که خشڪ شده و بی درنگ با یک ضربه 🔨آن را از بیخ کند..
-امامـــــ علی ؏ میفرمایند:
-مبادا هرگز دچار خودپسندى گردى و به خوبیهاى خود اطمینان کنى
-ڪه از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توستـــــ.
📚نهج البلاغھ.نامه ۵۳
┈••🍃🍂🍃••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🍂
🍃
🍂🍃
🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔹 حضرت #امام_خمینی ره:
اشتباهى که ما کردیم این بود که به طور انقلابى عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهاى فاسد، و دولت انقلابى و ارتش انقلابى و پاسداران انقلابى، هیچ یک از اینها عمل انقلابى نکردند و انقلابى نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابى عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤساى آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهاى فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤساى آنها را به سزاى خودشان رسانده بودیم و چوبههاى دار را در میدانهاى بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمىآمد.
من از پیشگاه خداى متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر مىخواهم، خطاى خودمان را عذر مىخواهم. ما مردم انقلابى نبودیم، دولت ما انقلابى نیست، ارتش ما انقلابى نیست، ژاندارمرى ما انقلابى نیست، شهربانى ما انقلابى نیست، پاسداران ما هم انقلابى نیستند، من هم انقلابى نیستم. اگر ما انقلابى بودیم، اجازه نمىدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مىکردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام مىکردیم، یک حزب و آن حزب الله حزب مستضعفین، و من توبه مىکنم از این اشتباهى که کردم و من اعلام مىکنم به این قشرهاى فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جاى خودشان ننشینند ما به طور انقلابى با آنها عمل مىکنیم.
#اعدام_مفسدین
┈••🍁🌴🍁••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌴
🍁
🌴🍁
🍁🌴🍁
🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴
🍃#در_محضر_علما
✍🏻آیت الله حائری شیرازی:
📌وقتی به شهرستان تلفن میزنید برای اینکه هزینه تماس کمتری برایتان بیفتد مختصر و مفید صحبت میکنید!
#ارزش_عمر بیشتر است یا پول تلفن؟ باید در حرف زدن، خیلی بخیل بود و کم صحبت کرد تا عمرمان بیهوده هزینه نشود.
┈••🍃🌺🍃••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌺
🍃
🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
آیت الله شهید دستغیب ره
اگر رحمتی در خودت بود سزاواررحمت پروردگار متعال می شوی.
┈••🌾🌷🌾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌾
🌷
🌾🌷
🌷🌾🌷
🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾
🍞🍞 دو تکه نان با #برکت🌱
زهری نقل میکند که روزی در خدمت امام سجاد علیهالسلام بودم که یکی از شیعیان آمد و اظهار پریشانی و عیالمندی نمود و گفت:
چهارصد درهم بدهکاری دارم، حضرت از شنیدن سخنان وی بسیار متأثر شده و گریه کرد، وقتی علت را پرسیدند، فرمود:
کدام محنت بالاتر از آن است که برادر مؤمنی را مقروض ببینی و نتوانی مشکل او را حل کنی؟🍂
هنگامی که مردم متفرق شدند یکی از منافقین گفت:
عجیب است که ایشان یک بار می گوید آسمان و زمین در اختیار ماست و یک بار می گوید که از اصلاح برادر مؤمنی عاجزیم!🍂
آن مرد فقیر از شنیدن این سخن آزرده شد و خدمت امام سجاد علیه السلام رفت و گفت:
شخصی چنان و چنین گفت و به من سخت آمد به گونه ای که رنج و محنت و پریشانی های خودم را فراموش کردم.
حضرت فرمود: خداوند تو را فرج عطا فرمود؛ و دستور داد:
آنچه برای افطار من آماده کرده اید بیاورید. دو قرص نان خشک شده را آوردند. حضرت فرمود:
این نان ها را بگیر که در خانه ما به غیر از این ها وجود ندارد ولیکن خداوند به برکت این دو قرص نان نعمت و مال زیادی به تو می دهد.
🍂
آن مرد دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نمی دانست چه کار کند. نفس و شیطان وسوسه اش نمود که نه دندان بچه ها می تواند این نان ها را بخورد و نه شکم تو و خانواده ات را سیر می کند و نه قرض تو ادا خواهد شد. 🍂
همان طور که در بازار راه می رفت، به ماهی فروشی برخورد کرد که یک ماهی در دستش مانده بود و کسی آن را نمی خرید. به ماهی فروش گفت: من دو نان جو دارم بیا با ماهی مبادله کنیم.
ماهی فروش قبول کرد مرد ماهی را گرفت و یک نان جو را به او داد و به راهش ادامه داد و بقالی را دید که مقداری نمک مخلوط با خاک دارد که هیچ کس از او نمی خرد، به او پیشنهاد کرد بیا این قرص نان را بگیر و آن نمک را بده تا این ماهی را کباب کرده و استفاده کنم. 🍂
و نمک را نیز گرفت و به خانه رفت در فکر بود که ماهی را پاک کند کسی در زد.
وقتی در را باز کرد، دید هر دو مشتری نان ها را پس آورده اند و گفتند: بچه های ما این نان های خشک را نمی توانند بخورند و ما فهمیدیم که تو از ناچاری این نان ها را به بازار آورده ای بیا و نان خود را بگیر، ما از تو راضی هستیم و آن ماهی و نمک را به تو حلال کردیم. 🍂
آن مرد آنها را دعا کرد و ایشان رفتند و چون کودکانش نمی توانستند آن نان ها را بخورند، تصمیم گرفت ماهی را کباب کند و به کودکانش بدهد. وقتی شکم ماهی را پاره کرد که آن را تمیز کند دید پر از در و مروارید است که نظیر ندارند، پس خداوند متعال را شکر کرد و در فکر بود که آنها را به چه کسی بفروشد و چه کار کند که شخصی از طرف امام سجاد علیه السلام آمد و پیغام آورد که امام سجاد علیه السلام فرمود: 🍂
خداوند متعال در کار تو گشایش ایجاد کرد و از پریشانی نجات داد. اکنون قرص های نان را به ما برگردان که آن ها را به غیر از ما کسی نمی خورد.🍂
📗 امالی صدوق، ص۵۳۷
┈••🍃🌼🍃••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌼
🍃
🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠چه ذکرهایی شیاطین جن و انس
را از ما دور میکند⁉️
🎤 استاد فرحزاد
┈••☘🌹☘••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌹
☘
🌹☘
☘🌹☘
🌹☘🌹☘🌹☘🌹