eitaa logo
حیات طیبه
441 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔻تنها 🔻 ✍️ آیات قرآن، سراسر و پند و اندرز است.. خودِ قرآن هم در چند جای مختلف به این موضوع اشاره کرده: مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (آل عمران/۱۳۸) مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ (یونس/۵۷) و... ✔️ امّا نکته خیلی مهم اینه که، در سوره سباء می‌فرماید: ای پیامبر! به این مردم بگو من یک بیشتر ندارم. فقط یک .☝️ قبل از اینکه بری پائین‌تر، ببینی این چیه، چند لحظه فکر کن. ⁉️ خودت فکر میکنی به ما چی میتونه باشه؟ . . . سوره سباء، آیه ۴۶👇 قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُكُمْ بِوٰاحِدَة.. 💢 ای پیامبر به این مردم بگو: «من شما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم، من فقط یک دارم» و آن اینکه: أَنْ تَقُومُوا لِله مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ... 💢 «دو نفر دو نفر، یا یک نفر یک نفر، برای خدا کنید، سپس کنید.. و بیندیشید...» 📢 یعنی همین دو کلمه است: 🔹تقُومُوا لِله 👈 🔹ثمَّ تَتَفَكَّرُوا 👈 عصاره دین، و خمیرمایه تکامل و پیشرفت بشر همین یک کلمه است: ‼️ چطور بعضی‌ها جرات میکنند مسلمونها رو در دنیا، آدمهای جاهل و نادان معرفی کنند، و بگن اسلام دین جهل و خمود و... است، در حالی که صاحبِ این دین، یعنی ، با صدای بلند داره اعلام میکنه: 👈 «برای زنده کردن اندیشه‌های خفته کنید» تازه نمیگه تنهایی، بلکه میگه دو نفری و چند نفری با هم همفکری کنید، همیاری کنید... اگر رو اینطوری به عالم معرّفی کنیم، همه عاشق اسلام میشن.❤️ اگه به جوونامون رو اینطوری معرّفی کنیم.. رو اینطوری معرفی کنیم.. عاشقش میشن.❤️ ✍️ در روایات هم درباره و اندیشه فراوان مطلب داریم، مثلاً: پیامبر اکرم (ص) فرمود: 👈 «یک ساعت ، از هفتاد سال بالاتر است» چون گاهی یک لحظه انسان رو هفتاد سال جلو میندازه. امام رضا (ع) فرمود: 👈 « به زیادیِ نماز و روزه نیست. بلکه واقعی در کار خداوند است» برادرم! خواهرم! 👈 تفکّر... تفکّر... تفکّر... 🗣 هر حرفی، هر مطلبی، از هر گوینده‌ای رو، بدون قبول نکنیم... 🗣 هیچ عملی رو بدون انجام ندهیم... 🗣 اصلاً به بعنوان یک جداگانه، مثل نماز و روزه نگاه کنیم. و هر روز، برنامه‌ای برای داشته باشیم. 👈 ... تفکّر... تفکّر... ┈•• ☘️💖☘️ ••┈ 🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸
✨﷽✨ روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش ┈•• ☘️💖☘️ ••┈ 💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸
پدری پسرش را برای تعلیمات مذهبی به صومعه‌ای فرستاد. پس از چند سال که پسر به روستای خود بازگشته بود، روزی پدرش از او پرسید: «پس از این همه تعلیمات مذهبی، آیا می‌توانی بگویی چگونه می‌توان درک کرد که خدا در همه چیز وجود دارد؟» پسر شروع کرد به نقل از متون کتاب مقدس، اما پدرش گفت: «این‌هایی که می‌گویی خیلی پیچیده است، راه ساده‌تری نمی‌دانی؟» پسر گفت: «پدر من فرد دانشمندی هستم و برای توضیح هر چیزی باید از آموخته‌هایم استفاده کنم.» پدر آهی کشید و گفت: «من تو را به صومعه فرستادم و فقط پولم را هدر دادم.» پدر دست پسر را گرفت و او را به آشپزخانه برد. ظرفی را پر از آب کرد و در آن مقداری نمک ریخت. از پسر پرسید که آیا نمک را در آب می بیند؟ پسر هم گفت که بله، نمک‌ها ته ظرف جمع شده است. سپس پدر قاشقی برداشت و آب را هم زد تا نمک‌ها در آب حل شدند. از پسر پرسید: «نمک‌ها را می‌بینی؟» پسر گفت: «نه، دیگر دیده نمی‌شوند!» پدر گفت: «کمی از آب بچش.» پسر گفت: «شور است.» پدر گفت: «سال‌ها درس خواندی و نمی‌توانی خیلی ساده توضیح بدهی خدا در همه چیز وجود دارد. من ظرف آبی برداشتم و اسم خدا را گذاشتم نمک، و به راحتی این را توضیح دادم که خدا چگونه رد همه چیز وجود دارد طوری که یک بی‌سواد هم بفهمد. پسرم دانشی که تو را از مردم دور می‌کند کنار بگذار و به دنبال دانشی برو که تو را به مردم نزدیک کند.»  ┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂
✨﷽✨ 🔴خدا ترسناک نيست! بچه که بودم ؛ آنقدر از خدا می ترسیدم ، که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ... من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست ! با خودم می گفتم : یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! " من حتی وقتی می گفتند ؛ خدا پشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ... می دانید ؟!چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ، فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ... ! اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند. به او می گویم "خدا بخشنده است" اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ، تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است . من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود. می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد. من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت. من برایش از جهنم نخواهم گفت. اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ، و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ... من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد. کاش همه این را می فهمیدیم ... باور کنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست ! اگر باور نکرده اید ؛ لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ... ترسناک نیست. ┈••🍃🌸🍃••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌸 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔆 🌟داستان در مورد یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. 💫در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد ✨✨خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد ✨✨جواب داد: از من چه می خواهی؟ ✨✨ای نجاتم بده!  🤔واقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟ ✨✨البته که باور دارم 🌟اگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. 💫گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود.... و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت.... و شما؟ 🤔چقدر به طنابتان وابسته ايد؟ آيا حاضريد آن را رها كنيد؟ 👌👌در مورد خداوند يك چيز را نبايد فراموش كرد: هرگز نگوئيد كه او شما را فراموش كرده و يا تنها گذاشته. 👌👌هرگز فكر نكنيد كه او مراقب شما نيست. ✨✨به ياد داشته باشيد كه او همواره شما را با دست راست خود نگه داشته است. •┈••❀•🌿🌸🌿•❀••┈• 💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌿 🌸 🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
✨﷽✨ 🔴زمین می خوریم اما زمین نمی مانیم... ✍استاد رنجبر:ببينيد بچه ها چطوري راه رفتن را ياد ميگيرند. چند قدم مي روند و زمين ميخورند ولي زمين نمي مانند و دوباره بلند ميشوند. مسائل معنوي هم همينطور است. هرکس بخواهد سالک و راهرو بشود، در ابتدا چند روز حال خوشي دارد و بعد زمين مي خورد. ميکند. نبايد ناراحت بشود. بايد دوباره بلند بشود. به چنين کسي ميگويد. مي گويد: خدا عاشق آدمهاي تواب است. يعني زمين مي خورند و دوباره بلند ميشوند. اينکه ايشان تصميم دارند خيلي خوب است. افتادن هم طبيعي است. گاهي خدا دست از سر شما برمي دارد تا بفهميد اين چند قدمي هم که آمديد دست خودت نبود. راننده هاي کاميون وقتي مي خواهند بفهمند چرخشان کم باد است، دستشان را از روي فرمان بر ميدارند و اگر فرمان به طرفي متمايل شد، معلوم ميشود که چرخ کم باد است. خدا دستش را از سر انسان بر ميدارد تا بفهمد کمبود دارد. ┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍃 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
✨﷽✨ 🔴تلنگر ✍وقتی سیبی را از درخت چیدی دیگر چیده شده است وراه بازگشت ندارد نه درخت ان را میپذیرد ونه باغبانی ان را پیوندمیزند! اما.حساب ما و مثل حساب سیب و درخت نیست,بلکه مثل اب ودریاست... اگر ظرف ابی را از دریا جدا کنی..هروقت این اب بخواهد بازگردد اغوش دریارباز است.. هرچند اب نجس وکثیف شده باشد به محظ اینکه وارد دریا میشود پاک زلال میگردد... خدا دریای رحمت است واغوش رحمت او برتمامی بندگان چه بندگان پاک چه الوده و گناهکار باز است غم نیست که راه رفت و امدباز است پس اگر بنده ای بگوید من راهی ندارم وگناهکارم و لایق مرگ و...کفرگفته و به رحمت خدا توهین کرده است.. سینه مادر خون نجس و الوده را به شیر پاک و زلال تبدیل میسازد ویا چشم ما همان خون الوده را به اشک پاک مبدل میکند... بی جهت نیست که یکی از نام های خدا مبدل است مبدل یعنی تبدیل کننده ی بدی به خوبی ها... وقران میگوید: یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ پس میبینی که همه چیز باخدا حل میشود کافی است با او بپوندیم میدانی که شرط پاک شدن اب کثیف پیوستن با دریاست. ┄┅┅❅💧🍎💧❅┅┅┄ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 💧 🍎 💧🍎 🍎💧🍎 💧🍎💧🍎💧🍎
✨﷽✨ ✍️گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهی‌اش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیابان‌نشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمه‌ای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمی‌برد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعه‌اش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمه‌ای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمه‌ای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد. نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمه‌ای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه می‌دارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از ده‌ها هزار باغ‌های ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم. بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح می‌کردم سیر نمی‌شدم چون می‌دانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون می‌کند همۂ آن‌ها را از من خواهد گرفت. نفس‌ام هرگز سیر نمی‌شد. اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کرده‌ام و خدا را یافته‌ام، هر باغ و کوهی را که می‌نگرم آن را از آنِ خود می‌دانم. 💢بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگی‌اش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست. ┈••✾•💫🕌💫•✾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 💫 🕌 💫 🕌💫 💫🕌💫 💫🕌💫🕌💫🕌💫
استاد عبادی1_7860076445.mp3
زمان: حجم: 2.41M
🔰 دستورالعمل ختم مهم حاجت روایی منقول از (ره) 💠 ختمی به مدت که بسیاری از افراد از طریق آن حاجات خود را کردند 👌 👆👆 لطفا به همه آداب و شرایطی که در ختم گفته شده عمل شود. 🎤 ‼️ دقت کنید که ما نیستیم تا به کسی قول قطعی براورده شدن حاجت بدهیم ،اما امیدواریم انشالله با عمل به این ختم ، حاجت روا شویم ‼️ ┈••🤲🕋🤲••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🤲 🕋 🤲🕋 🕋🤲🕋 🤲🕋🤲🕋🤲🕋🤲
✨﷽✨ 🔴تلنگر ✍وقتی سیبی را از درخت چیدی دیگر چیده شده است وراه بازگشت ندارد نه درخت ان را میپذیرد ونه باغبانی ان را پیوندمیزند! اما.حساب ما و مثل حساب سیب و درخت نیست,بلکه مثل اب ودریاست... اگر ظرف ابی را از دریا جدا کنی..هروقت این اب بخواهد بازگردد اغوش دریارباز است.. هرچند اب نجس وکثیف شده باشد به محظ اینکه وارد دریا میشود پاک زلال میگردد... خدا دریای رحمت است واغوش رحمت او برتمامی بندگان چه بندگان پاک چه الوده و گناهکار باز است غم نیست که راه رفت و امدباز است پس اگر بنده ای بگوید من راهی ندارم وگناهکارم و لایق مرگ و...کفرگفته و به رحمت خدا توهین کرده است.. سینه مادر خون نجس و الوده را به شیر پاک و زلال تبدیل میسازد ویا چشم ما همان خون الوده را به اشک پاک مبدل میکند... بی جهت نیست که یکی از نام های خدا مبدل است مبدل یعنی تبدیل کننده ی بدی به خوبی ها... وقران میگوید: یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ پس میبینی که همه چیز باخدا حل میشود کافی است با او بپوندیم میدانی که شرط پاک شدن اب کثیف پیوستن با دریاست. ┄┅┅❅💧🍎💧❅┅┅┄ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 💧 🍎 💧🍎 🍎💧🍎 💧🍎💧🍎💧🍎
11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر قشنگ «زندگی باخدا» رو برای بچه‌ها توضیح میده😍😍😍 بچه‌ها چه ذوقی می کنند😁😍❤️ ┈••🤲🕋🤲••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🕋 🤲🕋 🕋🤲🕋 🤲🕋🤲🕋🤲🕋🤲
😁 میدونین هر دختری که ازدواج میکنه اولین کسی که از دستش‌ راحت میشه کیه؟ ” ” یکی از اساتید تعریف میکرد که یه روز یکی از شاگرداش بهش زنگ میزنه که فورا استاد واسش یه بگیره استاد هم میگیره وبهش میگه : بسیار خوبه معطلش نکن و سریع انجام بده. چند روز بعد شاگرد اومد پیش استاد وگفت میدونید رو برا چی گرفتم؟ استاد : نه شاگرد : تو اتوبوس نشسته بودم دیدم نفر جلوییم ، پشت گردنش خیلی صافه وباب زدنه هوس کردم یه پس گردنی بزنمش دلم میگفت بزن . عقلم میگفت نزن هیکلش از تو بزرگتره میزنه داغونت میکنه خلاصه زنگ زدم و گرفتم وشما گفتین فورا انجام بده منم معطل نکردم وشلپ زدم پس کله طرف😅 انتظار داشتم بلند شه دعوا راه بندازه اما یه نگاهی به من انداخت وگفت استغفرالله😯 تعجب کردم گفتم : ببخشید چرا استغفار؟🤔 گفت : دخترم یه پسر بیکار رو دوست داره و من با اون مخالفت کردم ولی پسر همکارم که وضعیت مالی خوبی دارن به خواستگاریش اومده و میخوام مجبورش کنم که زن پسر همکارم بشه و الان توی دلم داشتم به میگفتم خدایا اگه این تصمیمم اشتباهه یه پس گردنی بهم بزن که بفهمم تا این درخواستو کردم تو از پشت سر محکم زدی پس گردنم. 📄 گرفتن و همچنین طالع بینی از خرافات است و واقعیت ندارد. ❌ ✅ اما که از روشهایی است برای پی بردن به امور پنهان واقعیت دارد.☺️ اما مهم اینست که به چه روش و توسط چه کسی این کار انجام شود . اگر درست انجام شود جواب میدهد ولی اگر شخص مطمئنی نباشد ضررش بیشتر از آنست. ودرآمد از راه آن سؤال📝 : الف: آیا برای خود ما یادیگران اشکال دارد؟ ب : آیامیتوانیم شرعا برای گرفتن به دیگران مراجعه کنیم؟ ج : آیا درآمد، ازاین راه است؟ جواب📚: شرعااعتباری ندارد؛ وکسب درآمد از این طریق جایز نیست. 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe