#داستان
#نامه_به_خدا:
مرحوم آیت الله حاج میرزا هادی خراسانی که خود از علمای مجاور کربلا بوده، در کتاب «کرامات و معجزات» خود مینویسد: مرحوم حاج ملانظرعلی طالقانی هنگامیکه در مدرسه مروی اقامت داشت، در مضیقه مالی قرار گرفت که حتی چند روزی گرسنه مانده و چیزی که سدّ جوع و گرسنگی نماید، به او نمیرسید.
شبی با خود فکر میکند که صبرکردن با این فقر و پریشانی، بس مشکل است، پس نامه به حاج ملاعلی کنی مجتهد بزرگ تهران بنویسم و او را از حال خود مطلع گردانم، اما مناعت طبع، او را از این کار منع نموده و میگوید:
او نیز همنوع من است و نباید آبروی خود را نزد همنوع خود ریخت.
نامه به شاه بنویسم! باز عقل و تقوا، وی را منع نموده که تو آخوند دربار نیستی، میخواهی ارزش روحانی خود را از دست داده و خود را در اختیار دولت و حکومت بگذاری.
بالاخره پس از مدتی فکرکردن گفت: چه بهتر که نامهای به خدا بنویسم که همهجا حاضر و شاهد و قادر بر رفع حوایج است، بدون هیچ منتی.
پس نامهای به این مضمون نوشت:
«از بنده گنهکار، نظرعلی طالقانی به پیشگاه حضرت باریتعالی جلتعظمته.
بسمالله الرحمن الرحیم.
پس از تقدیم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرین او، معروض میگردد:
این بنده مبتلا به فقر و پریشانی گشته و در کمال مضیقه قرار گرفتهام و حوایج و نیازمندیهای ضروریام از این قرار است: ...
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی طالقانی، بعد از ذکر حوایج خود، نامه را در هنگام سحر برداشته میبرد و لای درب مسجدشاه در نزدیکی مدرسه مروی میگذارد و متوکلاً علیالله برگشته و بعد از انجام وظایف دینی خود، درب حجره خود را بسته و میخوابد.
اتفاقاً همانروز ناصرالدین شاه به عزم شکار، از تهران به سوی شکارگاه سلطنتی که در قسمت شرقی تهران و بالای قریه مسگرآباد واقع بود، حرکت میکند که ناگاه باد تندی وزیده و طوفان برخاسته و مانع حرکت کالسکه میشود.
شاه تا آرامشدن هوا فرمان توقف میدهد که گردبادی رسیده و به کالسکه شاه برمیخورد و شاه احساس میکند چیزی در دامن او افتاد آن را برداشته، میبیند نامهای است. وقتی مطالعه میکند میبیند کسی برای خدا نامه نوشته. فوراً فرمان بازگشت میدهد و یکسره به منزل رئیسالوزراء وقت میرود و دستور احضار همه وزراء را میدهد. همگان تعجب میکنند و حاضر میشوند.
شاه در جلسه میگوید: بحمدالله به شکارگاه نرسیده به صید خود رسیدیم. پس نامه را از جیب خود درآورده و جریان وزیدن باد و طوفان و قراردادن نامه در دامنش را توضیح میدهد. آنگاه پیشکار مخصوص خود را با کالسکه سلطنتی به آدرس مزبور به مدرسه مروی میفرستد تا صاحب نامه را به حضور آورند.
تمام طلبههای مدرسه مروی تعجب نموده و خود نظرعلی هم وحشت کرده که شاه مرا برای چه میخواهد؟ آیا کسی از طلبکارها به شاه شکایت کرده است؟ اما وقتی تشریفات مخصوص را میبیند تسکین مییابد.
نظرعلی وارد مجلس شده و در کنار شاه در جایی که برایش در نظر گرفته بودند، مینشیند.
شاه میپرسد:
اسم شما چیست؟ میگوید: نظرعلی.
اهل کجا هستی؟ طالقان. آیا نامهای برای کسی نوشتهای؟
بعد از قدری تأمل میگوید: آری دیشب برای خدا نامهای نوشتم.
نامهات را کجا گذاردی؟ سحرگاه لای درب مسجدشاه.
شاه نامه را نشان داده میگوید: آیا این نامه توست؟
میگوید: آری. آنگاه شاه به وزرا میگوید:
کیست که در رفع حوایج ایشان مشارکت نماید و یکیک درخواستهای نظرعلی را خواند.
تمام حاجات وی طیالمجلس برآورده شد و نظرعلی که تا ساعتی پیش هیچچیز نداشت، صاحب همهچیز گردید.
این عالم ربانی سرانجام در سال 1306 قمری در مشهد رضوی از دنیا رفت و در جوار حرم ملکوتی حضرت امام رضا علیه السلام مدفون گردید.
#توکل_به_خدا
#اعتماد_به_خدا
روحش شاد
📚منبع: گنجینه دانشمندان، ج6
✍تنظیم: حجت الاسلام والمسلمین علی علیزاده ثانی
~~~🔹🍃🌺🍃🔹~~~
🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/malakut
🍂
🌺
🍂🍃
🍃🌺🍂
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃