22.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دودلیل برای این سوال که چرا امیرالمؤمنین دست به شمشیر نبرد؟ چرا نجنگید؟ چرا حضرت زهرا سلام الله پیش قدم شد؟ یک دلیل از زبان حضرت زهرا و دیگری از اميرالمؤمنين علیهماالسلام
این شبهه بسیار فراگیر است، حتما این کلیپ رو تا میتونید منتشر کنید، یاعلی مدد❤️
#فضائل_حضرت_زهرا
#پندانه
✍ اشتباه مصرف کردن نشانه فرهنگ نیست
🔹ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺎﻣﺒﻮﺭﮒ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، همکلاسیهای ﺩﺍﻧﺸﮕﺎهماﻥ ﻣﺎ ﺭا ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
🔸زﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
🔹ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ یک ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺭﻣﺎنتیک ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎﺷﺪ.
🔸ﺩﺭ ﻣﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ پیشخدمت ﻏﺬﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺑرای آنها ﺁﻭﺭﺩ ﻭ آنها ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ که هیچ غذایی باقی نگذارند.
🔹ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ همکلاسیهایمان ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻏﺬﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ، به طوﺭی که ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﯿﺮﺷﺪﻥ ﯾﮏﺳﻮﻡ ﻏﺬﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ.
🔸ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺻﺪﺩ ﺗﺮﮎ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺧﺎنمﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﻒﮐﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
🔹ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﻣﺎ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻏﺬﺍﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
🔸ﺧﺎنم ﭘﯿﺮ ﺳﭙﺲ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﯾﻮﻧﯿﻔﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ؛ 50 ﯾﻮﺭﻭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺷﺪﯾﻢ.
🔹ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺖ:
باید ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺼﺮﻑ ﺑﮑﻨﯽ، ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﺪﻫﯽ. ﭘﻮل ﻣﺎﻝ ﺗﻮﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻤﻠﮑﺖ متعلق ﺑﻪ همه ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.
✍عزیزان و همراهان محترم قصدم از بیان این مطالب خویشتن کم پنداری نیست،بلکه غرض این است که عدم اسراف منابع و مواد ارزشمندی مورد تایید دین مبین اسلام است که متأسفانه غریبه ها در بعضی از موارد و مسائل مورد تأکید دین برما پیشی گرفته آمد لذا خوب است در فرهنگ مصرف بازنگری نموده و اسراف نکنیم.
مطالب که مقام معظم رهبری نیز بدان بارها تأکید داشته اند.
┈••✾•💪🇮🇷💪•✾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🇮🇷
💪
🇮🇷
💪🇮🇷
🇮🇷💪🇮🇷
🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷
✍ با روشها و الگوهای قدیمی به استقبال شرایط جدید نرویم.
🔹مردی بار سنگینی از نمک بر پشت الاغش گذاشته بود و به شهر میبرد تا آنها را بفروشد.
🔸در مسیر به رودخانهای رسیدند. هنگام رد شدن از رودخانه پای الاغ سر خورد و درون آب افتاد.
🔹الاغ وقتی بیرون آمد بار نمک در آب حل شده بود و بارش سبکتر شده بود.
🔸روز بعد مرد و الاغ بار دیگر راهی شهر شدند و به همان رود رسیدند.
🔹الاغ با بهخاطر داشتن اتفاق دیروز خود را به درون آب انداخت و بار خود را سبکتر کرد.
🔸مرد که بسیار ناراحت شده بود با خود گفت:
اینطوری نمیشود. باید بهجای نمک چیز دیگری برای فروش به شهر ببرم.
🔹فردای آن روز مرد مقدار زیادی پشم بار الاغ کرد.
🔸هنگام گذشتن از رودخانه الاغ بار دیگر خود را به آب انداخت. اما وقتی بلند شد مجبور شد باری چند برابر قبل را تا شهر حمل کند.
🔹بسیاری از مشکلات ما در زندگی ناشی از این است که متوجه تغییرات نمیشویم و با روشها و الگوهای قدیمی به استقبال شرایط جدید میرویم.
🔸روشی که دیروز عامل موفقیت ما بود، معلوم نیست که امروز هم عامل موفقیت باشد.
┈••✾👓📚👓✾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
👓
📚
👓📚
📚👓📚
👓📚👓📚👓📚👓
💢سرباز امام زمان
من یک تصمیم بزرگ گرفتم که مطمئنم از چهل سال مجاهدتم بالاتر است...
بعد از آنکه ماموریتم در سوریه تمام شد و برگشتم، تصمیم دارم بروم گوشه ای از این مملکت، در یک مسجد دورافتاده، روی این بچه های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام دهم و برای امام زمان سرباز تربیت کنم...
کاری که ما تا حدودی کوتاهی کردیم و باید آن دنیا جواب پس بدهیم....
🌹شهیدحاجحسینهمدانی🌹
┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌷
🌷
🌷🌷
🌷🕌🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍✅داستان_کوتاه
👀دو خاطره متفاوت و قابل تأمل از گم شدن مداد سیاه دو نفر در دوران دبستان:
❌️مرد اول می گفت:
«چهارم ابتدایی بودم.
در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم.
وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم.
روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم.
ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم ولی کم کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم.
بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم.
خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه ای شدم!»
❌️مرد دوم می گفت:
«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سیاهم را گم کردم.
مادرم گفت خوب چه کار کردم بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست.
مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود.
آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهم و بعد از پایان درس پس میگیرم.
خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم.
با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند.
حالا که بزرگ شده ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده داده ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.»
♨️-مراقب واکنشها و اثر کلام خود بر دیگران باشیم!
┄┅┅┅❅✏️🖌✏️❅┅┅┅┄
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
✏️
🖌✏️
✏️🖌✏️
🖌✏️🖌✏️
✏️🖌✏️🖌✏️🖌✏️
شکراله حافظی:
🌹گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم . .
#شهيد_نور_الله_اختري
┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌷
🌷
🌷🌷
🌷🕌🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷