#اطلاع_رسانی
با سلام
شرح کتاب صراط این هفته تشکیل نمیگردد و به هفته آینده موکول شد
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
4_5870965000775925982.mp3
1.14M
احياء دين و احياى امر با خودشناسى و خودسازى ولى با سبك و سياقى متفاوت آغاز مىشود چون خودشناسى فقط با شناخت استعدادها و امكانات و تركيب و تقويم انسانى نيست، كه اين شناختها، شناخت امكان آدمى است و از امكان تا وقوع و تا واقعيت فاصله است.
واقعيت آدمى با برخوردها و در رابطهها با اشياء و بتها و اشخاص و تعلقها، مشخص مىشود. «سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق»؛ با ارائهى هدايتها و نشانهاست كه آدمى مىآموزد به چه دل ببندد و از چه توشه بردارد. آدمى از تحول از بنبست از مرگ از نقص مىآموزد. آدمى از درد و رنج و از شادى و خوشى از توقعها از تعلقها از ترددها از امن و خوف مىآموزد. اندازهى وجودى او از شادى و رنج و امن و خوف او مشخص مىشود. درستى و نادرستى كار از بنبست، از نقص، از فاجعه و تحول و تغيير و استبدال و استخلاف و محدوديت و ممنوعيتها آشكار مىگردد.
با اين هدايتها و آيهها مشخص مىشود كه بتها محكوم و محدود و باطل و ذليل هستند و معلوم مىشود، «انه الحق ...».
با اين هدايتها كفايت و حضور حق آشكار مىشود؛ «اولم يكف بربك انه على كل شى شهيد». ما هنگامى كه به مرگ، به بنبست، به نقص در اموال و انفس مىرسيم، رنج مىبريم و اگر نشكنيم، صبورى مىكنيم، اما بهره بر نمىداريم و نمىآموزيم. ما از شكستن ليوان محبوب غصه مىخوريم كه شكست و درس نمىگيريم كه شكستنى بود، نمىشد بر آن تكيه كرد و به آن دل بست.
اينگونه آدمى خودش را مىشناسد و در اين رابطه اندازههايش مشخص مىشود و مىتواند محركهاى ديگر را كنار بگذارد و از سيطرهى غير حق آزاد شود.
کانال از تولدی دوباره تا حیات طیبه
خودشناسى با هدايتها همراه است و خودسازى به شكر و بهرهبردارى نياز دارد. چه شكر در كنترل محركها و نظارت بر انگيزهها و چه شكر در نظارت بر حركتها و كارهايى كه مىتوان در هر لحظه انجام داد.
البته كنترل حركتها و نظارت بر كارها از دو جهت عملى مىشود؛
- انطباق با سنتها و حدود،
- و انطباق با اهميتها.
پس از اين هدايت و شكر و نظارت، مرحلهى بلاء و ابتلاء است و اگر آدمى در اين گرفتارىها به عجز هم برسد و ناتوان هم بماند، مهم نيست كه اضطرار خودش مركب راهوارى است و آدمى را به اعتصام مىرساند و كسى كه به اين مرحله رسيد؛ «من يعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقيم». به راستى به نزديك ترين راه تا مقصد رسيده است.
اينگونه خودشناسى و خودسازى آدمى را فعال مىسازد و اينگونه همتها بالا مىرود. آدمى ديگر به شهود و مشهود اين عالم قانع نمىشود و درآمد و خانه و زندگى عادى نه بد كه كم مىشود و آدمى به غيب روى مىآورد كه پاى او در كفش دنيا راحت نيست، او بزرگ تر از دنيا شده و بيشتر از شهود را مىطلبد و براى اين وسعت راه است كه بايد تدبير و تقدير تربيت و تشكل ديگرى را دنبال كند. اين آدم با اين روابط و با اين استمرار بيش از هفتاد سال به وحى، به امام و حجت معصوم نياز دارد. حجتى كه تمامى راه را ببيند و از تمامى جاذبهها و تعلقها آزاد باشد، كه آگاهى و آزادى تفسير عصمت مىشود.
اينگونه هدايتها و معارف قرآن و اهلبيت آغاز مىشود. از قدر و همت او آغاز مىكنند و تمامى زندگى او را بارور مىسازند. چون اين وجود با اين آگاهى وهماهنگى به ظرفيت وجودى و ظرافت برخوردها مىرسد و مىآموزد كه چگونه در هر شرايطى حركت كند و از هر موقعيتى بهره بردارد.
از تولدی دوباره تا حیات طیبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود
🔹 امام خمینی: با ریختن خون عزیز ما، تایید شد #انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست.
@hayatetayeb
درسهايى از انقلاب (تقيه) ؛ ص56
اگر نتوانستى ازدشمن جذب كنى و نتوانستى در فرهنگ او و ادارهى او و قدرت او و اطلاعات او راهى بيابى و نتوانستى نفوذى داشته باشى، باز مسألهاى نيست؛ چون آنجا كه اطلاعات تو محدود مىشود و امكانات تو ناچيز مىشود، باز مىتوان از يك قانون ديگر استفاده كرد و مىتوان با حساب احتمالات پيش رفت و براى هر سر دشمن، كلاهى در نظر گرفت؛ چون در اين مرحله اين مهم نيست كه دشمن چه مىكند و مهم نيست كه چه موقعيتى پيش خواهد آمد، بل اين نكته اهميت دارد كه تو چه بايد بكنى و در هر موقعيت چگونه موضع بگيرى. اين مهم نيست كه دشمن چه مهرهاى را بر سر كار مىگذارد، شاهزاده را مىآورد و يا غلامزادهى بىاختيار را و يا مهرهى وجيه الملّة و سابقهدار را، مذهبى و يا بىمذهب را، بىريش يا با ريشرا، كه تو بايد بدانى در برابر هر طرح احتمالى او، چه برنامهى قطعى را دنبال كنى و چگونه موضع بگيرى. بر فرض تو در موقعيت صفر و زير صفر قرار گرفتى و به طور كلى نيروهايت را از دست دادى چه بايد بكنى؟ مأيوس بشوى؟ ناله سر بدهى و از حركت تُوبه كنى و شكست را دليل بىكارى و بىعارى بگيرى و يا اين كه از شكست درس بياموزى و نقطههاى ضعف را از امروز كنترل كنى و راه نفوذ را از امروز ببندى و دوباره به طرح دعوت و صف و جبههبندى و قتال و درگيرى روى بياورى، كه اين تكليف مستمرّ توست و نمىتوانى يك لحظه آرام بمانى و نمىتوانى تكليفها را زير پا بگذارى و شكست، دليل پذيرفتن آن نيست. در واقع كسى شكست خورده كه شكست را پذيرفته و يا اين كه فقط پيروزى عادى را هدف گرفته است. اما كسى كه شكست را نپذيرفته و از آن درس گرفته و هدفش اين
نيست كه آدمها او را بپذيرند و با او باشند كه مىخواهد آنها امكان انتخاب را داشته باشند و در برابر دعوت باطل، دعوت حق را هم بشنوند و آخر ابوذر و يا ابوجهل شوند و از قوّه به فعليّت برسند، كسى كه اين دو خصلت را دارد، ديگر از پاى نمىافتد و بر فرض همچون امام حسن تمامى يارانش از او ببرند و خنجر در پايش بگذارند، با حلم سرخش از تخفيف هدف و سازش با دشمن و يا تحميل بر دوست، ايمن مىشود و ياران جديد را با تصميم قديم مىسازد كه در اين راه و با اين هدف ديگر شكستى نيست كه تو آموختهاى چگونه در هر موقعيت موضع بگيرى و ذليل موقعيتها نشوى، كه رسول هم مىگويد: «ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما ادْرى ما يُفْعَلُ بى وَ لا بِكُمْ انْ اتَّبِعُ الَّا ما يُوحى الَىَّ»؛ من بدعتى تازه نيستم، كه قانون رسالت قانون قديم است و نمىدانم كه چه پيش مىآيد ولى مىدانم چه بايد بكنم و چگونه دنبال رسالتم و تكليفم باشم.
راستى كسى كه اين قانون را شناخته، مسلط بر هر موقعيت است و با قدرت روحى حوادث را مهار مىكند و قطار حوادث، او را دنبال نمىكشد.
هدایت شده از وقف مهدویت
پس انسانى كه مى خواهد بر اساس عادت زندگى نكند، انتخاب مى كند و اين انتخاب، احتياج به سنجش دارد و سنجش احتياج به شناخت و شناخت انسان يا علمى است يا فلسفى؛ يعنى يا مبتنى بر تجربه است يا مبتنى بر مسائلى كه حتى بينش هاى علمى اش را شكل مى دهد؛ چون همه معتقديم عالى ترين بينش هاى علمى، در رابطه با فلسفه اى است كه يك عالم براى خود اتخاذ كرده است.
اين فلسفه، از دوگانگى شناخت در انسان؛ يعنى شناختى در رابطه با طبيعت و در رابطه با خودش به دست مى آيد. و همين دوگانگى، منبعى براى اين حركت فكرى و اين حركت فلسفى و بينش عالى انسان به وجود مى آورد.