_با لبهام روی چشمهات علامت تعجب بگذارم که هر وقت علامت خطر دید دلش بوسه بخواهد؟
میبوسمت و ماه میشوم بر سینهی تو آویخته به زنجیری که دستهای من است.
با خیالت زندگی میکنم و با خودت عاشقی .
کاش دو بار زاده میشدم یکی برای مردن در آغوش تو یکی برای تماشای عاشقی کردنت.
آنهمه دشت بیانتها، آنهمه تپه سبز، آنهمه چشم خیس، آنهمه گل سرخ و سپید و بنفش همه در خواب من بودند تا بفهمند نگاه من شیداتر است یا صدای تو عاشقتر...
و زمین در چرخش خود مکثی کرد تا مزه مزه کردن این لحظه لَختی به طول انجامد و دل من آرام گیرد.
آنهمه دشت بیانتها، آنهمه تپه سبز، آنهمه چشم خیس، آنهمه گل سرخ و سپید و بنفش ،سرد و زیبا آنجا مبهوت باد همه در خواب من بودند.
دیگر گمت نمیکنم وگرنه راه میافتم شهر به شهر زنگ خانهها را میزنم
و میپرسم:
عشق من اینجاست؟
#نامه "
عباس معروفی"
اگه صادق باشم جدا محتوا ندارم، پینترستم ندارم، حوصله ام ندارم . حق دارید که پاشید برید فقط دارم نق میزنم ...
هدایت شده از - پُراَزخآلـے .
بمانید و ثابت کنید که او با موی سفید هم زیباست.
- شاملو
هدایت شده از خواننده لال است
4_5805243797759598454.mp3
5.53M
طریقه مصرفش اینطوریه که، بعد از از دست دادن هرچیز و کسی گوش بدید..
-این کار خواننده دارد، شاهکار آقای شجریانه.
_خواننده لال است_
_ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستانسرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
بر هم چو میزد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
آن کس که منع ما ز خرابات میکند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو
هرچند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشا بگو
جانها ز دام زلف چو بر خاک میفشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
جانپرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او راه میدهند
می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو
"حافظ" #ارسالی