#طنز_جبهه😄
#مامان😳
عملیات کربلای پنج در شملچه بشدت مجروح شدم بنحوی که پای چپم سوراخ شد و هر دو استخوان آن شکسته بود😢
بچه ها به سختی به عقب منتقل ام کردند.
در ماهشهر خانم پرستار مشغول پانسمان ، گازی را بتادینی کرد و با پنس از یک طرف زخم وارد و از طرف دیگر خارج کرد😣
درد زیادی احساس کردم و گفتم مامان!!!
خانم پرستار که تا آن موقع از بچه ها یا زهرا (س) ، یا مهدی(عج) و... شنیده بود با تعجب دست از کار کشید و گفت
بله😳!!!
گفتم درد داره😓
پرسید بچه کجائی؟🤔
من ساده گفتم تهران🙂
گفت پس بگو😅
فهمیدم خراب کردم🤦♂😶😅😂😂
@hayatsamaeifelarzz
#طنز_جبهه😁
#اصطلاحات_جنگی😅
اللهم الرزقنا ترکشا قلیلا و مرخصی کثیرا😆
چه برداشتی از جبهه دارید؟ به خدا فقط یک جفت پوتین برداشتم😥😅
کلوا و اشربوا حتی اذابلغت الحلقوم😳
دنیا دو روز است سه روز هم تو راهی میشه پنج روز😶😂😂
مادرم گفته همه چیز بخور جز تیر و ترکش 🙂😆(جواب پرخورها به دیگران)
آرپی جی نزن تو خاکریز ما 😬(وسط حرف ما نیا)
چهره ترکش پسند😃(صورت نورانی)
موقعیت ننه☺️🤣(سنگر تدارکات که مثل خانه پدری به آدم می رسند)
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند😅(در حال رد شدن از میان همسنگران ، که دست و پای آنان را لگد می کند.)
😄👉 @hayatsamaeifelarzz
#طنز_جبهه😁
#فرق بی سیم ها☺️
روزی سر کلاس آموزش مخابرات فرق بی سیم «اسلسون» را با بي سيم «پی آر سی» از بچهها پرسیدم.🙂
یکی از بسیجیهای نیشابوری دستش را بلند کرد،☝️ گفت: « مو وَر گویم؟»
با خنده بهش گفتم: «وَر گو. »😄
گفت: «اسلسون اول بیق بیق مِنه، بعد فیش فیش منه. ولی پی آر سی از همو اول فیش فیش مِنه.»
کلاس آموزشی از صدای خنده بچهها رفت رو هوا😂😂
🌺حیات سمائی🌺فی الارض 🌺
@hayatsamaeifelarzz
#طنز_جبهه😁
دلبر قرمز؟ 😳
تعداد مجروحین بالا رفته بود.فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : " سریع بی سیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! "
شاستی گوشی بی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورند، پشت بی سیم باید با کد حرف می زدیم.
گفتم :" حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید . بعد صدای کسی آمد :
- رشید بگوشم.
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟😳
-شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا . من در خدمتم.😁
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دبدم عجب گدفتاری شده ام. از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!😐
- چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
- بابا از همانها که سفیده.
- هه هه نکنه ترب می خوای. 😬
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای!
کارد می زدند خونم در نمی آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم. 😅
📚 رفاقت به سبک تانک