eitaa logo
حیـّان🇵🇸
859 دنبال‌کننده
689 عکس
128 ویدیو
10 فایل
حیّان: زنده؛ نام شهیدی در کربلا.. بهره‌ی هر کدام شما از زمین، به اندازه‌ ی طول و عرض قامت شماست.. - امیرالمومنین علی(ع)، خطبه‌ی۸۳ نهج‌البلاغه. ناشناس: https://daigo.ir/secret/81278163 پاسخ پیام‌هایتان: @hayyeragheb
مشاهده در ایتا
دانلود
راه دوری نمی‌رفت اگر شب قدر را کربلا می‌بودیم، خاک بر پیکر آدم بی توفیق..
إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ.. کرمت را که می‌بینم به طمع می‌افتم..
فَمَا نَدْرِی مَا ما نشکُرُ.. نمیدانم کدام نعمتت را شکر کنم..
مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِی جَنْبِ نِعَمِکَ.. ارزش اعمال ما در برابر نعمت‌هایت چیست..؟
خَیْرُکَ إِلَیْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَیْکَ صَاعِدٌ خیرت به سوى ما سرازیر است، و بدى ما به سوى تو بالا مى ‏آید..
- سر مستور..
التماس دعا..
از همان نگاهی که به رهبرمان کردید آقا همانی که به حاج قاسم هم رسید از همان‌ها گوشه چشمی هم..
هدایت شده از مَهجور
یهـودی بود. شنیـده بـود که خـدا عالـم را زیـرِ دست پیامبر قرار داده است. اما می‌دید زندگی محمد و دخـتـرش‌ع' مثل فقـرا اسـت. نـه مثـل زندگی پادشاهان پر از تجملات. " دلش می‌خواست بداند حق چیست؟ " دنبال کسی می‌گشـت تا پاسـخ بگیرد. از میانِ اطـرافـیـان و یاران محمدص'، علی‌ع' را جـور دیگری می‌دید. در کوچه‌ای رفت مقابل علی‌ع' و گفت: علی‌ع' حس و حالش را که دید همان‌جا کنار کوچه نشست. مـی‌خواسـت یهودی با آرامش حـرف بـزنـد. مـرد هـم نشست و گـفـت: با تو حرف دارم. صبر کن - مگر پسـر عمویت نمـی‌گویـد حبیب خـداسـت و از طرف او آمده؟ پس چرا از خدا نمی‌خواهد فقر و نداری‌تان تمام شود؟ علی‌ع' سکوت را شکست: - خـدا بـنـدگانـی دارد که اگـر از خـدا بخواهند دیوار را برایشان طلا می‌کند مرد یهودی در چشمـان علی‌ع' حقیقتی دیگر می‌دید. نگاهش از چشمان او به دیوار رسید؛ دیوار طلا شـده بود و می‌درخشـیـد. دهانش باز مانو و چشمانـش تنها توانسـت از خیرگی طلا کنده شـود و در چشمـان درخشان علی‌ع' آرام بگیرد. - متوجه شدی؟ متوجه شـده بود. از صدر تا ذیل را یک‌جا خوانده بود. دست علی‌ع' را گرفت. حق با علی‌ع' است. مسلمان شد.. - بحارالانوار | ج‌۱۴ | ص‌۲۵۸
هدایت شده از مَهجور
علی‌ع' که بــه خـلافـت رسـیـد، عـلـمـای یمـن مــی‌خــواسـتـنـد از بـیـن خــوب‌هــایــشـــان، خوب‌ترینشـان را انـتخـاب کنند تا برای بیعـت و یـاری و اعـلام کـمک هـمـه جـانـبـه، خدمـت امام بفرستند. صد نفر از خوبان دور هم جمـع شـدند، از بین آنان سـی‌نفر، از بین سی‌نفـر ده نفر و از بین ده نفر یک نفر شـد گل سرسبـد و سخن‌گو ابن‌ملجم‌مرادی . . هـمـان بهتریـنِ اهل یمـن، همان مبارز و جانباز جنگ صفین، ( همان که علی‌ع' برای نماز صبح بیدارش کرد.. ) کاروان ده‌نفره‌ی یمن می‌خواستند برگردند که سخـن‌گو [ ابن‌ملجم‌مرادی ] مریض شد. ' امام از او پرسـتـاری کرد ' به امام گفتند: - آدم خطرناکی است. از بین ببرش امام فرمـود: قصاص قبل از جنایـت بکنم؟ اگر او قاتل من است، من نمی‌توانم قاتلِ خود را بکشم . . - بحارالانوار | ج‌۴۲ | ص‌۲۶۲ [ امام عبد خداست. دستور خدا را می‌گوید، انجام مـی‌دهـد، حتی اگر مقابلش کسانی در خفا نامردی کنند ]
هدایت شده از مَهجور
دوست داشت یک غذای خوب با دست خودش بپزد و بـرای پیامبـر ببرد. اُم‌ایمـن را مـی‌گویـم. پـرنـده‌ای پخته بود. آمد کنار خانه‌ی پیامبرص' و ظرف غذا را داد. حضرت فرمود: - خدایا محبـو‌ب‌ترین بندگانت را برسـان که با من در خوردن این غذا شریک شود درِ خـانـه بـه صـدا در آمــد. فرمود: ( اَنَس در را باز کن ) اَنس دوست داشن یکی از قوم و قبیله‌اش پشـت در باشـد؛ از انصار.. در را باز کـرد و " دید علی‌ع' است " راهش نداد.. دوباره و سـه‌باره در بـه صـدا درآمـد و اَنس، علی‌ع' را به خانه راه نداد. پیامبرص' فرمود: - او را به خـانه راه بـده. تـو اولیـن کسـی نیستی که قوم و قبیله‌ات را دوست داری اَنس در را باز کرد و محبوب‌ترین بنده‌ی خدا داخل شد . . . . ‌. . . . - الغدیر | ج‌۳ | ص‌۵۱۲ از کتابِ پدر _ نرجس‌شکوریان‌فرد
هدایت شده از مَهجور
عـدس‌ها را پـاک کـرد. آرد را خـمـیـر کـرد. تـنـور را روشـن کرد. نان پخـت. جارو هم کرد. سفره که انداخـت، لقمه گـرفـت بـرای بچه‌ها. آب از چاه کشید و . . کارهای خانه را باید چه کسی انجام دهد؟ کار برای خدا باشد، هر کس سبقت بگیرد، برنده اسـت. هر زمان که مـی‌شـد، در خانه کمک‌کار زهرایش می‌شـد. کار خدا تـوفیـق می‌خواهد انجامش‌ . . کافی | ج۵