در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد.
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد..
#حافظ
هدایت شده از شعر خوب
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد..
#حافظ
هدایت شده از 🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
احتمالا داستانِ مکالمهی حضرت موسی با خداوند رو شنیدین... اینکه روزی حضرت موسی در کوه سینا به عبادت می پردازن و از خداوند درخواست می کنن که خودشون رو به حضرت موسی نشون بدن؛ با عبارتِ «اَرِنی» یعنی «خودت را به من نشان بده»... ولی خداوند در جواب می فرمایند که: لَن تَرٰنی»... یعنی«هرگز مرا نخواهی دید»...
سه شاعر بزرگ یعنی حافظ، سعدی و مولانا هم دربارهی این مکالمهی حضرت موسی با خداوند، اشعاری سرودند که بسیار قابل تأمل و جالب هستن...
سعدی (علیه الرحمه) :
چو رسی به کوه سینا، اَرِنی مگو و بگذر!
که نیارزد این تمنا به جوابِ لَن ترٰنی
حافظ (رحمت الله علیه) :
چو رسی به کوه سینا اَرِنی بگو و مگذر!
تو صدایِ دوست بشنو! نه جوابِ لن ترنی
اما حضرت مولانا حق مطلب رو به خوبی ادا کرده و فرمودهاند:
اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تَریٰ چه لَنْ تَرٰنی
با بررسی این سه بیت، متوجه سه دیدگاه مختلفِ این شاعران بزرگ میشیم و اون سه دیدگاه، اینان:
_ سعدی از منظر عقل به داستان نگاه میکنه و چون به نتیجه واقفه و میدونه که خداوند هیچ گاه خودش رو در نظر ها آشکار نمیکنه، از تمنایِ ارنی هم امتناع میورزه...
_ حافظ از منظر عشق به قضیه نگاه می کنه... اینکه حتی اگر حضرت موسی جواب لن ترنی هم بشنوه، باز هم ارزش داره که این مکالمه رو با خدا انجام بده و صدای حضرت یار رو بشنوه...
_ اما حضرت مولانا از نگاهِ عرفان به این ماجرا نگاه کردن و شاید بشه گفت که این نگاه، مافوق دیدگاه های قبلی هستش و ایشون انسان رو همیشه در محضر الهی می بینن و قایل به اینن که انسانِ عارف همیشه خدا رو در همه چیز می بینه و نیازی به درخواستِ ارنی هم نداره...
#شعر
#عرفان
#عشق
#عقل
#مولانا
#حافظ
#سعدی
هدایت شده از 🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
وای از این شعر حافظ... داد از این همه خبر...
در نـظربازي ما بيخـبران حيرانـند
مـن چنينـم که نمودم دگر ايشان دانند
عاقـلان نـقـطـه پرگار وجودند ولي
عشـق داند که در اين دايره سرگردانند
جـلوه گاه رخ او ديده من تنها نيسـت
ماه و خورشيد همين آينـه ميگردانـند
عـهد ما با لب شيرين دهنان بست خدا
ما همـه بـنده و اين قوم خداوندانـند
مفلـسانيم و هواي مي و مطرب داريم
آه اگر خرقه پشمين به گرو نسـتانـند
وصـل خورشيد به شبپره اعـمي نرسد
کـه در آن آينه صاحب نظران حيرانـند
لاف عشق و گلـه از يار زهي لاف دروغ
عشقـبازان چـنين مستحـق هجرانند
مـگرم چـشـم سياه تو بياموزد کار
ور نه مستوري و مستي همه کس نتوانند
گر بـه نزهتـگـه ارواح برد بوي تو باد
عقل و جان گوهر هستي به نثار افشانند
زاهد ار رندي حافظ نکند فهـم چـه شد
ديو بـگريزد از آن قوم که قرآن خوانـند
گر شوند آگه از انديشه ما مغبـچـگان
بـعد از اين خرقه صوفي به گرو نستانند
#شعر
#حافظ