eitaa logo
🇮🇷 سلسله مباحث استاد امینی خواه🇵🇸
10.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
71 فایل
بررسی وشرح دوکتاب:انسوی مرگ و سه دقيقه درقیامت و....توسط استاد امینی خواه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیخ محمد، کفشدار روحانی، از موثقین اهل منبر مشهد می گفت: سالها قبل، هنگام تحویل سال نو، در حرم مطهر حضرت رضا علیه‌السلام بودم. با وجود تنگی جا، در پهلوی خود جوانی را دیدم که بزحمت نشسته است. رو به من گفت: هر چه می‌خواهی از این امام بزرگوار بخواه. من چون دیدم جوانی خوش تیپ و امروزی است، خیال کردم از روی استهزاء این حرف را می‌زند. گویی حال مرا فهمید وگفت: خیال نکنی از روی بی‌اعتقادی این حرف را زدم، حقیقت همین است؛ من از این بزرگوار معجزه‌ی بزرگی دیده‌ام. منتظر شدم بگوید. بعد شروع کرد به شرح آن معجزه و گفت: من اهل کاشمرم. در جوانی اتفاقاتی افتاد که راهی سفر شدم و تنها و پیاده به عشق امام رضا علیه السلام راهی مشهد شدم. چون جایی را نداشتم و کسی را هم نمی‌شناختم یکسره به حرم مطهر آمدم و حسابی زیارت نمودم. در همان روز یکدفعه چشمم به دختر جوانی افتاد که با مادر خود به زیارت آمده بود. همین که یک نگاه من به آن دختر افتاد، منقلب شدم و عشقش در دلم نشست، به طوری که حالم تغییر کرد. جلوی ضریح رفتم و شروع کردم به گریه و عرض کردم: آقا من به عشق شما این مسیر را آمده ام و الان گرفتار این دختر شده‌ام. من فقط همین دختر را از شما می‌خواهم؛ بعد هم شدید گریه کردم. بطوری که بیحال شدم. وقتی به خود آمدم دیدم؛ چراغهای حرم روشن شده و وقت نماز مغرب است؛ لذا نماز خواندم و با همان حال پریشانم باز جلو ضریح مطهر رفته و شروع کردم به گریه کردم. در حال التماس بودم تا که صدا بلند شد که ایها المومنون فی امان الله. می خواستند درب حرم را ببندند. من هم چون دیدم حرم شریف خلوت شد و مردم همه رفته‌اند، با اینکه جایی را نداشتم ناچار بیرون آمدم. همین که به کفشداری رسیدم که کفشم را بگیرم، دیدم کفشدار گفت: نصرالله کاشمری تو هستی؟ باتعجب گفتم بله. گفت: بیا برویم که تو را خواسته‌اند. ترسیدم. اما با او راه افتادم. با خودم گفتم چون من از کاشمر بی خبر آمده‌ام، شاید پدرم به یکی از دوستان خود خبر داده که مرا پیدا کنند و به کاشمر برگردانند. ما در تاریکی شب رفتیم و مرا به خانه‌ی بسیار بزرگی برد. پس از ورود به اطاقی راهنمایی نمود که مرد محترمی در آنجا نشسته بود. همین که آن آقا چشمش به من افتاد، احترام کرد و نشستم. ایشان گفت: نصرالله کاشمری تو هستی؟ گفتم: بله سری به نشانه تایید تکان داد و به دوستش گفت: برو به برادر زنم بگو بیاید! پس از اندک زمانی برادر زنش آمد و نشست. من هم متعجب که اینجا کجاست و ماجرا چیست!؟ آن مرد به برادر زنش گفت: حقیقت مطلب این است که من بعد ازظهر خوابیده بودم، همسرم با دخترم برای زیارت به حرم مطهر رفته بودند؛ در عالم خواب دیدم که یک نفر به منزل آمده و گفت: حضرت رضا علیه‌السلام تو را می‌خواهد؛ فورا به حرم و ایوان طلا رفتم؛ دیدم آن بزرگوار در ایوان، روی یک قالیچه نشسته اند، چون مرا دید فرمودند: این آقا نصرالله کاشمری دختر شما را دیده و او را از من می‌خواهد. شما دخترت را به ازدواج او در آور. وقتی بیدار شدم، یکی را فرستادم در کفشداری تا او را پیدا کرده و بیاورد. حالا او را پیدا کرده، آورده اند. و آقا نصرالله همین آقایی است که اینجا نشسته، شما را خواستم تا ببینم در این موضوع چه نظری داری؟ گفت: جایی که امام فرموده است من چه بگویم؟ خلاصه بگویم که وقتی این سخنان را شنیدم شروع کردم به گریه کردن. آن آقا که حال منقلبی داشت ادامه داد: من جوان و بیکار که هیچکس را نداشتم با وساطت این آقا با همان دختری که می خواستم ازدواج کردم. من به مرحمت حضرت رضا علیه‌السلام به وصال آن دختر رسیدم و الحمدلله زندگی خوبی دارم. برای این است که می‌گویم هر چه می خواهی از این بزرگوار بخواه که زائران را دست خالی رد نمی کند... 📙با یاری خداوند متعال کار جمع آوری و نگارش کتاب کرامات شگفت انگیز امام رضا در روز شهادت آقا به پایان رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۴ معلول در یک شب، در حرم امام رضا (ع)، جلوی چشم همه شفا گرفتن🥺 ‌‌🇮🇷ای طبیب دل زارم😭 ـــ ـ ـ ـــ ـ
🔺توصیه رهبر انقلاب به آن‌هایی که توئیت میزنند👆
رهبر ی عزیز انقلاب: راه‌های کمک به صهیونیست‌ها باید بسته شود؛ اقدام یمن درست است. منفورترین رژیم تاریخ امروز کودکان را با گرسنگی می‌کشد! ان‌شاءالله ریشه این سرطان مهلک کَنده خواهد شد. شاهد نابودی ریشه این سرطان خواهیم بود ان شالله در سایه اتحاد و همبستگی مان 🗣 Ⓜ️ سید هانی هاشمی
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 توصیه امام رضا علیه‌السلام برای زنده شدن دل در آخرالزمان
با اجازه مادر سادات رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن در می‌آوریم و می‌گوییم ای حسین جان داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... 🖤❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا