🌱✨ بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨🌱
✍ رهبر معظم انقلاب:
امنیت و آرامشی که امروز کشور ما دارد، ثمره خون شهیدان است
❤️🍃 چهلمین شب چله شهدایی:
🌹به یاد و خاطره:
🌱تمامی شهدای مدافع حرم، امنیت و سلامت
✅ اعمال توسل امشب:
🍀✨ دعای سلامتی امام زمان ( عج): 1 مرتبه
🍀✨ سوره مبارکه الرحمن : 1 مرتبه
🍀✨ زیارت عاشورا: 1مرتبه
🍀✨ذکر مستجاب صلوات: 100 مرتبه
✅ مهلت انجام چله امشب: پایان فردا
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
❤️خواهرم دعایم کن
✨حضرت زینب ( سلام الله علیها) به مقامی رسیدند که حضرت سید الشهدا (علیه السلام ) به ایشان می فرمودند:
💚«خواهرم زینب دوست دارم در نماز شبت دعایم کنی!»
✨نماز شب را به نیت ظهور و پیروزی جبهه مقاومت بخوانیم ✨
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🍃🌸🍃
روز خود را با سلام به مادر شهیدان
#حضرت_فاطمه_الزهرا (س) آغاز
کنیم...
♥️ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ
الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ
♥️السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن
ان شاءالله با دعای خیر مادرانه
حضرت زهرا(س)بتونیم به خدا
برسیم...
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
#سلامامامزمانم❣
میدانم که می آیی …
مدتی است که دیگر
تقـویم را ورق نمیزنم
حال عجیبی دارم…!!
همه چیز از نبودنت حکایت میکند!!
به جز دلـــــم
که مانند دانه ای در دل خاک…
در انتظار آمدن بهار است
میدانم که میآیی
خیلی زود ...
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
#کلامشهید🌷
🔸ای عزیزان ، اگر همانند یاران خالص امام حسین (ع) در زمان آن حضرت عمل کنید که خوشا به احوال شما که شب اول قبر، امام حسین (ع) به استقبال شما خواهد آمد.
🔸وگرنه تا دیر نشده بیدار شوید و اگر می توانید کاری حسینی کنید ، و اگر نمی توانید کاری زینبی کنید که در غیر این صورت مُهر یزیدی بر پیشانی خواهید داشت و همان طور که خودت یاران بی وفای امام حسین (ع) را لعن می کردی ، لعن و نفرین چندین برابرِ آیندگان بر شما خواهد بود .
#شهید_غلامحسین_رضائی🕊
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن🌸
دست ما را برسانید به دامان حسن🌱
نشنیده است کسی خواهش روزی از ما🌸
می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن🌱
#دوشنبههایامامحسنی🌸🌱
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
D1737301T15464796(Web)-mc.mp3
9.7M
🔹 مقامات #حضرت_زینب سلام الله علیه
🔺حضرت زینب (س) به خاطر سیر معنوی به مقام رضا رسیده اند و مقام رضا از اخلاص در عمل بدست می آید. اهل رضا به اخلاص در محبت خدا رسیده اند و لذا از هر چه تقدیر می شود لذت می برند.
🎙 استاد میرباقری
#میلاد_حضرت_زینب س
@hamsaran_beheshti18
♥️✧❥꧁یازهرا꧂❥✧♥️
حضرت زهراس وشهیدهادی
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۶۰ دلم میخواست دوباره بخوابم.. اما
سلام
قسمت های 61 و 62 و 63 و 64 و 65
👇👇👇👇👇👇👇
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۶۱
دیگر درد پهلو فراموشم شده..
و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای آواره شدن پیشدستی کردم...
_من امروز از اینجا میرم!
چشمانش درهم شکست..
و من دیگر نمیخواستم اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم
_تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم..
و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید
_کجا میخواید برید؟؟
شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست..
و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید
_من کی از رفتن حرف زدم؟از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند
و صدایش به سختی شنیده شد..
_من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به همسرتون دارید...همین!
پیشانی ام از شرم نم زد و او بی توجه به رنجش چشمانم نجوا کرد
_میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!
انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود.. و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت..
_صبح موقع نماز 🌷سیدحسن🌷 باهام تماس گرفت...گفت دیشب بچه ها خروجی داریا به سمت حمص یه #جنازه پیداکردن.
با هر کلمه...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۶۲
با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو میرفت.. و من سخت تر صدایش را میشنیدم..
که دیگر زبانش به سختی تکان میخورد
_من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!
گیج نگاهش مانده و نمیفهمیدم چه میگوید که موبایلش را از جیب پیراهن سفیدش بیرون کشید،..
رنگ از صورتش پرید..
و مقابل چشمانم به نفس نفس افتاد
_باید هویتش تأیید بشه. اگه حس میکردم هنوز دوسش دارید، دیگه #نمیتونستم این عکس رو نشونتون بدم!
همچنان مردد بود..
و حریف دلش نمیشد که پس از چند لحظه موبایل را مقابلم گرفت و لحنش هم مثل دستانش لرزید
_خودشه؟
چشمانم سیاهی میرفت..
و در همین سیاهی جسدی را دیدم که روی زمین رها شده بود،..
قسمتی از گلویش پاره و خون از زیرچانه تا روی لباسش را پوشانده بود...
سعد بود،..
با همان موهای مشکی ژل زده و چشمان روشنش که خیره به نقطهای ناپیدا مانده بود..
و قلبم را از تپش انداخت...
تمام بدنم رعشه گرفته و از سفیدی صورتم پیدا بود جریان خون در رگهایم بند آمده..
که مصطفی دلواپس حالم مادرش را صدا زد تا به فریادم برسد.
عشق قدیمی و زندانبان وحشی ام را #سربریده و برای همیشه از شرّش خلاص شده بودم..
که لبهایم میخندید و از چشمان وحشتزده ام اشک میپاشید.
مادرش برایم آب آورده..
و از لبهای لرزانم قطرهای آب رد نمیشد
که خاطرات تلخ و شیرین سعد به جانم افتاده..
و بین برزخی از عشق و بیزاری پَرپَر میزدم.
در آغوش مادرش تمام تنم از ترس میلرزید.. و تهدید بسمه یادم آمده بود که با بیتابی ضجه زدم
_دیشب تو حرم بهم گفت...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد